bato-adv
bato-adv

ملکه گدایان، قسمت دوازدهم؛ عشق درد داره؟

ملکه گدایان، قسمت دوازدهم؛ عشق درد داره؟

دوازدهمین قسمت از سریال ملکه گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی رحمان سیفی آزاد و علی طلوعی در روز چهارشنبه چهارم فروردین ماه وارد شبکه نمایش خانگی شد.

فرارو- قسمت دوازدهم سریال ملکه گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی رحمان سیفی آزاد و علی طلوعی روز چهارشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.

در خلاصه داستان این قسمت آمده است: «البرز، سارا، آزمایشگاه شیمی و افرای عاشقی که به دنبال معشوق در به در می‌شود...» جر و بحث و مکالمه پر از سوء‌تفاهم البرز با داریوش سر آخر کار دستش می‌دهد. داریوش محل پنهان شدن البرز را به پارسا لو می‌دهد و البرز درنهایت به دام می‌افتد. اولین کسی که البرز بعد از باز کردن چشم‌هایش می‌بیند، ساراست. سارا راه ارتباطی البرز با گروگان‌گیرهایش است. گروگان‌گیر‌هایی که او را در آزمایشگاهی مجهز اسیر کرده‌اند و راه خروج او از این بحران هم چیزی جز ساخت مواد مخدر با خلوص بیش از هشتاد درصد نیست. موادی که موسوم به بمب است.

افرا هم از اسارت البرز با خبر می‌شود. او با خشم فراوان به هر دری می‌زند تا عشق تازه‌اش را بیابد و در این راه همه توانش را به کار می‌گیرد. اما فعلاً همه در‌ها به رویش بسته است. البرز چاره‌ای جز تن دادن به خواسته ملکه ندارد. تمام مقاومت‌های البرز با دیدن فیلم گریه‌های مادرش درهم می‌شکند. این‌جاست که او از سارا می‌خواهد وسایلی را که برای ساخت بمب لازم است، برایش فراهم کنند...

سریال در قسمت دوازدهم سعی می‌کند به هر یک از شخصیت‌ها سر بزند و داستان‌شان را کمی پیش ببرد. درچند قسمت گذشته با پیوند خوردن شخصیت‌های شبیر، داریوش، فریبا و... به ماجرای پنهان شدن البرز نقش هریک از این شخصیت‌ها در روند داستان تا حدودی منطقی و قابل درک شد؛ اما شخصیت آریا هنوز هم در میانه بازی سایرین سرگردان است. ارتباط او با سهیل و محبت کردن به او برای یافتن افرا در میانه شلوغی داستان چنگی به دل نمی‌زند و همچون قسمت‌هایی اضافی و قابل حذف عمل می‌کند. اما بدتر از بلاتکلیفی شخصیت آریا، بها دادن بیش از حد و غیرمعقول به بچه‌های داخل مفت‌آباد است.
 
در هر قسمت سکانس‌هایی را درباره شیطنت‌ها، وضعیت و شرایط کودکان مفت‌آباد می‌بینیم که هیچ نقشی در پیش‌برد داستان ملکه گدایان ندارند و اصرار بیش از حد به پرداختن درباره‌ی آن‌ها در هر قسمت امری عجیب است.
شخصیت کپلک و شوخی کردن با او هم چندین قسمت است که نه‌تن‌ها سهمی در پیش‌برد داستان ندارد که دیگر نمکش را هم از دست داده و شوخی‌هایش تکراری و گاه زننده شده است.
 
به هر ترتیب ملکه گدایان با گذشت دوازده قسمت کنش اصلی خودش را پیدا کرده است و در قسمت‌های آینده با پرهیز از برخی حاشیه‌روی‌هایش می‌تواند جذاب‌تر از گذشته پیش برود و مخاطبانی را که تا این قسمت با خود همراه کرده است، از کرده خود راضی نگه دارد...
bato-adv
bato-adv
bato-adv