فرارو-محمد مهدی حاتمی؛ انتخاب ابراهیم رئیسی به عنوان رییس دولت سیزدهم در حالی صورت میگیرد که ایران، غرق در مشکلات اقتصادی است و این مشکلات، طبیعتاً میراثی برای دولت آینده هم خواهند بود. در این مورد البته ظاهراً در میان تمام جریانهای سیاسی کشور اتفاق نظر وجود دارد، کما اینکه محور اصلی مناظرههای انتخاباتی، عقب ماندگی از برنامههای اقتصادی و فساد گسترده در ساختار سیاسی ایران بود.
مشکلات اصلی اقتصاد ایران را، اما شاید بتوان در یک جمله خلاصه کرد: اقتصاد ایران، اقتصادی تک محصولی است و حالا که به واسطه تحریم ها، درهای اقتصاد جهان به روی نفت صادراتی ایران بسته شده، اقتصاد ایران به دامِ سقوط افتاده است.
پرسش اکنون میتواند این باشد: در جهانی که دیگر نفت ایران را نمیخواهد و انواع فشارها را بر اقتصاد ایران وارد میکند، رییس جمهور آینده با این مهمترین محصولِ صادراتیِ ایران چه خواهد کرد؟
آیا دولت رئیسی «خام فروشی» را کنار میگذارد؟
علیرضا ضیغمی، دبیر شورای هماهنگی انرژی ستاد انتخاباتی رئیسی و یکی از مدیران با سابقه نفتی در ایران، چند روز پیش در مصاحبه با بخش خبری یک شرکت نفتی بین المللی، به نکاتی اشاره کرد که شاید سیاست دولت رئیسی در مورد نفت را هم در بر بگیرد.
گمانه زنیها در مورد کابینه رئیسی هنوز در حد اشارههایی به شایعات هستند، اما احتمال طرح نام ضیغمی به عنوان وزیر نفت دولت آینده، بسیار بالا است. از همین رو، مصاحبه دبیر شورای هماهنگی انرژی ستاد انتخاباتی رئیسی با «اساندپی گلوبال پلتس»، بسیار اهمیت دارد.
ضیغمی در این مصاحبه گفته بود: «دولت جدید ایران باید روی بخش پاییندستی و اجتناب از خامفروشی نفت تمرکز کند، چراکه این بخش ارزش افزوده بالاتری دارد. ما باید با پالایش بیشتر، خامفروشی نفت را متوقف کنیم. البته ما نمیتوانیم یک باره این کار را انجام دهیم. این یک حرکت تدریجی خواهد بود. مجلس ما طرحهایی برای ساخت پالایشگاهها مصوب کرده است. ظرفیت تولید نفت ما هر چه باشد، مثلا اگر ۴ میلیون بشکه در روز تولید کنیم، مصرف داخلی پالایشی ما بین ۱.۷ تا ۱.۸ میلیون بشکه خواهد بود.»
از آن سو، به اعتقاد این مدیر نفتی ایران، افزایش ظرفیتِ تولید نفتِ کشور به ۴ میلیون بشکه در روز طی مدتی کوتاه ممکن است، اما رسیدن آن به ۶.۵ میلیون بشکه در روز (آن طور که بیژن زنگنه، وزیر نفت فعلی توصیه کرده بود) امری است که تحقق آن ساده نیست، چرا که زیرساخت هایِ نفتی در کشور بسیار قدیمی شده اند.
تا «پنجره فرصت» بسته نشده، نفت بفروشیم!
این، اما در حالی است که بسیاری از پیش بینی هایِ جهانی، حاکی از افول جایگاه نفت و گاز (و البته سایر سوختهای فسیلی) به عنوان منبع اصلی انرژی در جهان، طی دو دهه آینده هستند. بر این اساس، در حالی که دستیابی به فناوریهای نو و انرژیهای تجدیدپذیر روز به روز گسترش پیدا میکند، میتوان پرسید آیا اساساً ایران نباید برای کنار گذاشتن نفت به عنوان اصلیترین منبع درآمد خود طی دهههای آینده، فکری بکند؟
شاید از همین رو بود که بیژن زنگنه، وزیر نفت کنونی، چندی پیش خواستار تولید ۶.۵ میلیون بشکه نفت در روز شد تا ایران بتواند از پنجره در حال بسته شدنِ صادرات سوختهای فسیلی، تا آنجا که میتواند بهره ببرد.
اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس جمهور، اما چند روز بعد از اظهار نظر زنگنه، خواستار تولید روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت در ایران شد، یعنی رقمی در حدود تولید کنونیِ کشورهایی مانند آمریکا، روسیه و عربستان سعودی.
به گفته زنگنه، فشارهای آینده دولتها برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای، ممکن است به کاهش تدریجی تقاضا برای نفت در جهان منجر شود و این خبر خوبی برای کشورهای صادرکننده نفت، از جمله ایران، نخواهد بود. بنابراین، ایران باید به سرعت از فرصت سالهای آینده برای صادرات نفت، تا آنجا که ممکن است، استفاده کند.
آیا دولت «احمدی نژاد» تکرار میشود؟
اما آیا ممکن است قیمت نفت (اگر نه در میان مدت، که دست کم در کوتاه مدت)، روندی صعودی به خود بگیرد؟ همین چند روز پیش بود که شرکت سرمایهگذاری «مگلان کپیتال»، پیشبینی کرد که تقاضای بالا، تورم و فشار سهامداران بر بزرگترین شرکتهای نفتی برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای میتواند منجر به بحران عرضه نفت و قیمت بالای ۱۰۰ دلار تا ۳ سال آینده شود.
این بدان معنا خواهد بود که ایران، در صورت رفع مشکلات خود با قدرتهای جهانی و همزمان نزدیک شدن به چین و روسیه، میتواند دوباره به بازارهای صادرات نفت دسترسی داشته باشد و البته، بسیار بیش از سالهای اخیر نفت بفروشد.
در ابتدای دهه ۱۳۹۰ خورشیدی، دولت احمدی نژاد موفق شد رکورد فروش سالانه ۱۲۰ میلیارد دلاری نفت را در میان تمام دولتهای یک قرن اخیر در ایران بشکند. این در حالی است که ایران در سال ۱۳۹۹، بین ۱.۲ میلیارد دلار تا ۵ میلیارد دلار (بر اساس اظهارنظرهای مختلف) نفت فروخته است.
اما اگر فرض کنیم که ایران در سال ۱۴۰۱ خورشیدی، در دولت ابراهیم رئیسی و زمانی که دست کم بخشی از تحریمها لغو شده اند، موفق به فروش ۲۰ میلیارد دلار نفت بشود، این تغییر در زمین اقتصاد چه تغییراتی در زمین سیاست به دنبال خواهد داشت؟
تجربه نشان داده که رشد درآمدهای نفتی، معمولاً جاه طلبی دولتها در ایران را بالا میبرد و اقتصاد، به جای رشد، در دامِ «بیماری هلندی» میافتد. نمونه حی و حاضر هم، دولت احمدی نژاد است: در همان سالی که ایران رکورد درآمد نفتی ۱۲۰ میلیارد دلاری را شکست، رقمی در حدود ۹۰ میلیارد دلار واردات به ایران هم ثبت شد و از خمیردندان تا گوجه فرنگی و بیل به ایران وارد شد. همزمان، شخص احمدی نژاد تصور میکرد برای مدیریت بر جهان هم توانایی دارد.
اقتصاد ایران اکنون برای هر یک میلیارد دلار داراییِ ارزی له له میزند، در حالی که که در دوره ریاست جموری احمدی نژاد، دست کم ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفت و گاز صادراتیِ ایران، عمدتاً صرف واردات کالاهای نهایی و مصرفی شد و صنعت کشور را هم به مرز نابودی کشاند.
باید منتظر بود و دید آیا رشد احتمالیِ قیمت نفت (در کوتاه مدت یا میان مدت) و رفع احتمالیِ برخی تحریم ها، ایران را به سمت «دوره احمدی نژاد» سوق میدهد یا اینکه درس عبرت این چند سال، ما را به سمتِ ایجاد ارزش افزوده بالاتر از نفتِ تولیدی مان حرکت خواهد داد؟