bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۰۵۵۰۵

(ویدئو) اعتراض دختران شهر هرات برای داشتن حق تحصیل

(ویدئو) اعتراض دختران شهر هرات برای داشتن حق تحصیل

اعتراض دختران شهر هرات برای داشتن حق تحصیل گروهی از دختران در شهر هرات افغانستان با حضور در خیابان‌ها به داشتن حق تحصیل تاکید کردند. درحالی که مدارس افغانستان به روی دانش آموزان پسر بازگشایی شده است، سرنوشت تحصیل دختران افغان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، اما طالبان مدعی شده با تدوین دستورالعمل، برای تحصیل دختران، مدارس آن‌ها نیز به زودی بازگشایی می‌شود.

تاریخ انتشار: ۱۷:۳۳ - ۲۸ شهريور ۱۴۰۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۲۴ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
برید خانه تان اشپزی کنید
naser
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۵۱ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
طفلکیهاارحقوق اولیه زندگی محروم شدن،لعنت برطالبان وتفکرات عصرحجری
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۴۹ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
همین جهت نفر معترض شده اند!!!!!!!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۰۵ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
هرات سومین کلان شهر افغانستان هست و از جمله شهرهای زیبای و مدرن این کشوره و از نظر معماری کمی شبیه مشهد خودمون هست.هرات یک شهر فرهنگی و تاریخی هم هست و مقبره شیخ عبدالله انصاری شاعر معروف هم تو این شهر هست.حالا از این موارد که بگذریم من فقط یازده نفر خانم رو تو این تصویر می بینیم که برای اعتراض اومدند؟سئوال اینکه پس بقیه خانم های هراتی کجا هستند؟به نظر شما طالبان در مقابل مطالبات این جمع ناچیز تسلیم می شه؟ من که فکر نمی کنم!
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
مردان افغانستان که تسلیم طالبان شدند مگر زنان کاری کنند
انتشار یافته: ۸
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۴۱ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
زنده باد زنان افغانستان و ایران
vahid
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۰۶ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
اینا مردهاشون کجا هستن؟ عجب مردهایی نشتن خونه زن هاشون میام بیرون. طالبان رو جامعه بین الملل به رسمیت بشناسه مردم افغانستان بدبخت تر میشن
امین میرزائی
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۸
یه شعر خوندنی از خالده فروغ (شاعره معاصر افغان و مدیر سابق مجله صدف) :

از گذشته می‌آمد ،
آمدن بهایش بود .
رودکی حضورش بود ،
رابعه صفایش بود !
بوی زنده‌گی می‌داد
چشم‌های سر‌سبزش .
آب زنده‌گی جاری
از غزلسرایش بود .
از گذشته می‌آمد ...
راه بود اندر راه .
راه می‌گشود از راه ،
راه رهنمایش بود .
از گذشته می‌آمد ،
گوییا نکیسا بود .
از زمانۀ پرویز ،
خسروانه‌هایش بود .
گاه باربَد می‌شد ،
می‌نواخت رود از غم .
رود در سرودش بود ،
ماه در صدایش بود .
بوعلی نفس‌هایش ،
گام‌هاش فردوسی .
کفر بود ، ایمان بود ،
آن که آشنایش بود .
گام‌هاش فردوسی ،
با حماسه می‌آمیخت .
بوعلی نفس‌هایش ،
دانش انتهایش بود .
انتهاش دانش بود ،
ابتداش دانش بود ...
از گذشته می‌آمد ،
حال ، همهوایش بود .
از گذشته می‌آمد ،
از گذشته می‌پرورد.
از گذشته می‌آورد ،
روزگارِ رایش بود .
داریوشِ اول بود ،
کاخِ خاصِ آیینه ...
چشمِ « آدِسا»یش بود ،
چشم«آدِسا»یش بود .
تختگاه جمشید ،
از قامتش بلندا داشت ...
نردبان آن پنهان بود ،
از ردایش بود .
از گذشته می‌آمد ،
درد بود یا آتش ...
حافظ اشک‌هایش بود ،
کاین همه رهایش بود .
شعر بود یا تاریخ !؟
درد بود یا فرهنگ !؟
بیهقی رگانش بود ،
مثنوی ثنایش بود !
هم مدرن می‌پیمود ،
کوچه‌های هستی را ...
هم گذشته‌گی می‌کرد ،
نای همنوایش بود .
دستِ عشق می‌افراخت ،
پخته می‌شد و می‌ساخت ...
در نماز آزادی
مولوی دعایش بود .
گم‌ترین تخیل بود ،
بیکران‌ترین پل بود ،
عاشقانه می‌جوشید ،
شمس، های‌هایش بود .
از گذشته می‌آمد ...
حال داشت یا بی حال؟
از کجا،کجایی بود؟
آن که نا‌کجایش بود .
از گذشته می‌آمد
کو نیای دنیا بود .
ناگهان خودش را دید ....
کاین خودش نیایَش بود !!