ترنج موبایل
کد خبر: ۶۲۹۱۲

حکایت جانبازی که خود را جانباخته دید

چه کسی باید به فریاد اینان رسد؟

تبلیغات
تبلیغات


فرارو- گفته‌اند روانی است. داروهایش را نمی‌دهند حالا پس از سه سال دوندگی به جایی هم نرسیده است. وقتی او در جبهه جان در کف گرفته بود فکر نمی‌کرد روزی او را روانی ومعتاد بخوانند. حالا که 35 درصد از تن اش را در راه میهن گذاشته، کسی به اعتراض او پاسخ نمی‌دهد.

سه سال پیش با مزاحمین فرزندش درگیر شد و به شدت کتکش زدند. گویا مزاحمین از قضا، از آشنایان رییس بنیاد جانبازان استان بوده‌اند.

دادگاه به نفعش حکم داده بود اما نامه‌ای از رئیس بنیاد جانبازان آذربایجان غربی ورق را برگرداند. او نوشته بود موسی ستار زاده یک جانباز روانی است.

او با ناراحتی شروع به نامه نگاری با دفتر ریاست جمهوری و ارگان‌های قضائی کرد و گفت: «آقايان و مسؤولان به ما جانبازان و ضعفا توجه نمي‌كنند و ما را اذيت مي‌كنند.»

نامه‌های او جوابی را در بر نداشت غیر از جواب شفاهی رییس بنیاد جانبازان استان را که می‌گفت چکاره است که به مقامات و ارگان‌ها نامه بنویسد.

ستار زاده که آثار جراحت جنگ هنوز بر سر و گردن و دستش مانده است از آن روزها مورد اذیت نهادی قرار گرفت که قرار بود از او حمایت کند.

ستار زاده که از همه جا مانده و رانده، به ایسنا می‌گوید: «يك روز براي ارائه دارو بهانه مي‌آوردند و روز ديگر مي‌گفتند حق سفر به تهران براي معالجه به تهران را ندارم. بعد از مدتي هم نصف مبلغ دفترچه بيمه‌ درماني‌ام را قطع كردند.»

این جانباز سرافراز، حالا دیگر داروهای خود را به قیمت آزاد می‌خرد تا زیر بار منت نرود. او رنجنامه‌اش را به در و دیوار شهر زد تا شاید مردم کاری کنند اما حالا اطلاعات شهر با او سر ناسازگاری گذاشته بود.

وي می‌گوید: «من از طرف اطلاعات شهر احضار شدم كه در آن جا نيز متوجه شدم چندين نفر ديگر با بنياد استان به مشكل برخورده‌اند.»

ستارزاده چند وقتی است که بیمارستان ساسان رفت و ترکشی را از بازوی راستش بیرون کشید. تنی که هنوز در خود درد ترکش‌های دیگری را دارد. ترکشِ در تن را می‌توان بیرون کشید اما ترکشی که بر جان نشسته است چه می‌شود.

ناله او از عمق وجودش شنیدنی است وقتی می‌گوید: «سوال اينجاست كه آيا ما كه الان بهمان مي‌گويند رواني، خرابكار و معتاد هستيم در چه راهي به اين شكل و شمايل در آمده‌ايم. من نه حقوق و نه مسكن مي‌خواهم؛ فقط بيايند ‌من را در معرض فروش بگذارند تا حداقل چهار فرزندم را نجات بدهم.»

رئیس جمهور در سفر سوم استانی وعده واگذاری مسکن به او داد قرار بود مشکلش پانزده روزه مرتفع شود. حالا یک سال است که او به دنبال مسکن است.

ستار زاده حیران از این همه رنج ناروا در اداره ها در به در است و در انتهای گفتگوی رنج آلودش می‌گوید: «چرا اينقدر من را اذيت مي‌كنند، آيا مي‌خواهند از طريق جانباز و ايثارگر به اين انقلاب ضربه بزنند!؟»

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات