ترنج موبایل
کد خبر: ۸۶۸۸۹۰

سایه سنگین بی‌اعتمادی بر میز مذاکره؛

چگونه می‌توان با ایران به توافقی قابل قبول دست یافت؟

چگونه می‌توان با ایران به توافقی قابل قبول دست یافت؟

دولت ترامپ در اقدامی غافلگیرکننده، مسیر مذاکره هسته‌ای با ایران را از سر گرفته است. با وجود بی‌اعتمادی عمیق، دو طرف انگیزه‌هایی برای توافق دارند: آمریکا به‌دنبال ثبات منطقه‌ای و نظارت‌های سخت‌گیرانه‌تر است و ایران خواهان کاهش تحریم‌ها و تنش‌زدایی. اگرچه موانع مهمی پابرجاست، اما توافقی مرحله‌ای با رژیم نظارتی تقویت‌شده و امتیازدهی متقابل، می‌تواند از بحران پیشگیری کرده و پایه‌ای برای ثبات منطقه‌ای فراهم کند.

تبلیغات
تبلیغات

ریچارد نفیو معمار تحریم‌ها علیه ایرانفرارو- ریچارد نفیو کارشناس ارشد مسائل بین الملل در موسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن افرز، در میان انبوه تصمیم‌های جنجالی دونالد ترامپ در عرصه سیاست خارجی، شاید هیچ‌کدام به‌اندازه احیای مذاکرات هسته‌ای با ایران، غافلگیرکننده نباشد. رئیس‌جمهوری که در سال ۲۰۱۸، آمریکا را از برجام خارج کرد، حالا بار دیگر در مسیر گفت‌وگو با تهران گام گذاشته است. این در حالی‌ست که چهار سال تلاش دولت بایدن برای دستیابی به توافقی تازه، عملاً بی‌نتیجه ماند و چشم‌انداز بازگشت به هرگونه توافق جدید، تا همین اواخر، دور از دسترس به‌نظر می‌رسید.

وزن سنگین بی‌اعتمادی؛ چالش اصلی پیش روی دو طرف در مسیر توافق

با این‌حال، علی‌رغم سابقه‌ای طولانی از خصومت و بی‌اعتمادی، تهران و واشنگتن از زمان بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، نشانه‌هایی آشکار از تمایل متقابل برای رسیدن به توافق بروز داده‌اند. در چندین دور گفت‌وگوی غیررسمی، دو طرف حتی موفق شده‌اند چارچوب‌هایی مقدماتی برای یک توافق احتمالی ترسیم کنند. هر دو طرف، انگیزه‌هایی روشن و ملموس برای پیشبرد این روند دارند: دولت ترامپ در پی بازگرداندن سطحی از ثبات راهبردی به خاورمیانه است و شخص ترامپ نیز در تلاش است تصویری از خود به‌عنوان یک «معامله‌گر» موفق ارائه دهد. در سوی مقابل، ایران که همچنان زیر فشار سنگین تحریم‌های اقتصادی آمریکا قرار دارد، به‌دنبال یک گشایش اقتصادی پایدار و کاستن از تنش‌های منطقه‌ای‌ است.

با وجود تأکید ترامپ بر تمایلش به حل‌وفصل سریع پرونده هسته‌ای ایران و ادعاهای مکررش درباره نزدیکی به توافق، موانع اساسی که همواره مانع از دستیابی به تفاهم شده‌اند، همچنان پابرجا هستند. نگرانی‌های واشنگتن نسبت به برنامه غنی‌سازی اورانیوم ایران و نقش حمایتی تهران از گروه‌های مقاومت در منطقه، همچنان در صدر فهرست چالش‌های حل‌نشده قرار دارد. همان‌طور که بی‌اعتمادی ریشه‌دار نسبت به دوام و اعتبار هر توافقی با ایالات متحده از جمله ملاحظات جدی ایران به‌شمار می‌رود.

حتی توافقی که در ظاهر به‌وضوح به سود ایالات متحده باشد، نیز خالی از ریسک نخواهد بود. هر توافقی، ناگزیر مستلزم اعطای امتیازاتی ناخوشایند از سوی هر دو طرف است. با این‌حال، اگر توافقی بتواند زمینه نظارت گسترده بر تأسیسات هسته‌ای ایران را فراهم کند، سطح غنی‌سازی اورانیوم را محدود سازد و در ازای آن، بخشی از تحریم‌ها رفع شود، این امکان را دارد که برخی از مزایای توافق برجام را دوباره احیا کند. توافقی از این دست، اگر با دقت مورد مذاکره قرار گیرد و فرصت ثمردهی پیدا کند، نه‌تنها می‌تواند بخشی از خسارات ناشی از خروج یک‌جانبه آمریکا از برجام را جبران کند، بلکه این پتانسیل را دارد که در کوتاه‌مدت از شکل‌گیری یک بحران جلوگیری کرده و در بلندمدت، پایه‌هایی برای ثبات منطقه‌ای بنا نهد.

احیای سازوکارهای نظارتی برجام در توافق جدید

توافق هسته‌ای موسوم به برجام که در تابستان ۲۰۱۵ با تلاش دولت اوباما به امضا رسید، محدودیت‌های قابل‌توجهی بر برنامه هسته‌ای ایران اعمال می‌کرد. این توافق، اگرچه به تهران اجازه ادامه غنی‌سازی اورانیوم و برخی فعالیت‌های هسته‌ای را می‌داد، اما این فعالیت‌ها را زیر نظارت‌های سخت‌گیرانه و در چارچوب محدودیت‌های بین‌المللی شدید قرار می‌داد.

طبق مفاد برجام، ایران موظف بود دست‌کم به مدت یک سال از توانایی تولید سلاح هسته‌ای فاصله داشته باشد؛ فاصله‌ای که قرار بود در آینده‌ای قابل پیش‌بینی نیز حفظ شود. هرچند برخی بندهای توافق دارای تاریخ انقضا بودند و قرار بود به‌تدریج در طی دو دهه آینده لغو شوند، اما واقعیت این بود که تا سال ۲۰۳۰، ایران عملاً می‌توانست به همان سطح از برنامه هسته‌ای بازگردد که پیش از توافق نیز در اختیار داشت.

با این‌حال، برجام از همان ابتدا با موجی از انتقادات به‌ویژه از سوی جناح تندرو جمهوری‌خواهان روبه‌رو شد. منتقدان این توافق استدلال می‌کردند که به‌دلیل نبود عقب‌گرد واقعی در پیشرفت‌های هسته‌ای ایران، برجام عملاً راهی برای رسیدن تدریجی و صبورانه تهران به سلاح هسته‌ای باقی گذاشته است. از نگاه آن‌ها، ایالات متحده بهتر بود همین حالا و در زمانی که اقتصاد ایران همچنان زیر بار تحریم‌ها آسیب‌پذیر است، با بحران هسته‌ای روبه‌رو شود؛ نه چند سال بعد، زمانی‌که ایران با بهره‌گیری از گشایش اقتصادی و کاهش فشارها، در موقعیتی قدرتمندتر قرار گیرد. این نگاه به‌سرعت در سیاست دونالد ترامپ انعکاس یافت.

خوشبختانه، برخی از ارکان کلیدی توافق برجام همچنان قابلیت احیا و به‌کارگیری در قالب توافقی جدید را دارند؛ توافقی که حتی ممکن است حمایت دوحزبی در آمریکا را نیز جلب کند. در صدر این عناصر، سازوکارهای شفافیت و نظارتی قرار دارند که در متن اصلی برجام پیش‌بینی شده بود. اگرچه در فضای دیپلماتیک و رسانه‌ای، عمده تمرکز بر آینده برنامه غنی‌سازی ایران بوده، اما واقعیت آن است که بازرسی‌های بین‌المللی، مجهز به پیشرفته‌ترین ابزارها و فناوری‌های نظارتی، باید ستون فقرات هرگونه توافق آتی را تشکیل دهند.

بازدید از سایت‌های نظامی تا پایش سانتریفیوژها؛ پروژه سخت‌گیرانه نظارتی در توافق جدید

ایران باید دسترسی‌های لازم را در اختیار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی  قرار دهد تا روشن شود که برنامه هسته‌ای‌اش همچنان ماهیتی صلح‌آمیز دارد و به مسیر تولید سلاح منحرف نشده است. بدون ارتقاء سطح بازرسی‌ها و تضمین شفافیت کامل، حتی توافقی با سخت‌گیرانه‌ترین مفاد برای محدودسازی برنامه هسته‌ای نیز دوام نخواهد داشت. از همین‌رو، اولویت اصلی ایالات متحده باید دستیابی به موافقت تهران با شدیدترین رژیم نظارتی ممکن باشد. اگر ایران از اجرای کامل مفاد توافق پادمان آژانس و پروتکل الحاقی آن سر باز زند، واشنگتن باید مسیر مذاکرات را ترک کرده و گزینه‌های جایگزین را در پیش گیرد.

همزمان، ایالات متحده باید از ایران بخواهد که سازوکارهای شفافیتی برجام درباره سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم را مجدداً بپذیرد. این سازوکارها به بازرسان بین‌المللی امکان می‌داد تا موقعیت، تعداد و وضعیت سانتریفیوژهای ایران اعم از نمونه‌های کامل یا اجزای جداگانه آن‌ها را به‌دقت رصد کنند و از میزان دقیق ذخایر اورانیوم ایران مطلع باشند.

با این‌حال، برخی بخش‌های رژیم بازرسی برجام نیز از ابتدا به‌اندازه کافی قوی نبودند و در صورت دستیابی به توافقی جدید، باید مورد بازنگری و تقویت قرار گیرند. یکی از مهم‌ترین این موارد، موضوع تسلیحاتی‌سازی است که در متن برجام با صراحت لازم به آن پرداخته نشده بود. در بخش T این توافق، ایران متعهد شده بود از هرگونه فعالیت مرتبط با ساخت سلاح هسته‌ای و استفاده از فناوری‌های خاص در این حوزه خودداری کند؛ اما در عین حال، الزامی برای اعلام تجهیزات مرتبط با فرآیند تسلیحاتی‌سازی یا فراهم‌کردن دسترسی منظم بازرسان آژانس به این تجهیزات، پیش‌بینی نشده بود. نتیجه این ضعف ساختاری، دشواری در راستی‌آزمایی بود.

هرگونه توافق جدید باید ایران را ملزم سازد تا کلیه تجهیزات و موادی را که بر اساس تعریف گروه تأمین‌کنندگان هسته‌ای (NSG) در حوزه تسلیحاتی‌سازی قرار می‌گیرند، به‌طور کامل اعلام کند. علاوه بر آن، ایران باید متعهد شود که به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه دهد تا نحوه استفاده از این تجهیزات و مواد را مورد بررسی قرار دهند. این الزامات باید با صراحت در متن توافق گنجانده شوند و تأکید شود که در صورت هرگونه مانع‌تراشی یا عدم همکاری با بازرسان، ایالات متحده این حق را دارد که به‌صورت یک‌جانبه توافق را فسخ کند. این تعهدات، به‌ویژه باید شامل دسترسی روشن، بدون محدودیت و بی‌قیدوشرط به سایت‌های نظامی ایران نیز باشد.

بررسی مدل‌های جایگزین غنی‌سازی ایران

اگر ایران واقعاً قصدی برای تولید مخفیانه سلاح هسته‌ای ندارد، می‌تواند با کنار گذاشتن کامل برنامه غنی‌سازی و پذیرش یک رژیم نظارتی سخت‌گیرانه بین‌المللی، این پیام را با صراحت به جهان منتقل کند؛ راهکاری که شناسایی هرگونه فعالیت پنهان را به‌مراتب آسان‌تر خواهد کرد. با توجه به توافق پیشین میان تهران و مسکو برای تأمین سوخت رآکتور بوشهر توسط روسیه و در غیاب نیروگاه‌های جدیدی که به سوخت تولید داخل نیاز داشته باشند، برنامه غنی‌سازی ایران از منظر اقتصادی توجیه چندانی ندارد.

ایران همواره با قاطعیت اعلام کرده که حتی تحت شدیدترین فشارها، تهدیدها و تلاش‌های دیپلماتیک از سوی ایالات متحده و متحدانش، حاضر به کنار گذاشتن برنامه غنی‌سازی اورانیوم نخواهد بود. از نگاه تهران، این برنامه حاصل سرمایه‌گذاری گسترده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که عقب‌نشینی از آن نه ممکن است و نه موجه.

در سال‌های اخیر، طرح‌های متعددی با هدف دور زدن بن‌بست غنی‌سازی ایران مطرح شده‌اند از جمله ایجاد یک پروژه مشترک غنی‌سازی میان ایران و عربستان سعودی، تشکیل کنسرسیومی متشکل از چند کشور منطقه، مشروط‌سازی سطح غنی‌سازی ایران به میزان ساخت راکتورهای جدید یا طراحی مدل‌هایی که طی آن ایران اورانیوم را به گاز تبدیل کرده، برای غنی‌سازی به خارج از کشور ارسال کند و سپس محصول نهایی را وارد کند. با این حال، تمامی این طرح‌های پیچیده در نهایت ممکن است به حفظ هزاران سانتریفیوژ در خاک ایران منجر شوند. علاوه بر آن، چنین مدل‌هایی احتمالاً مستلزم استقرار ناظران بین‌المللی در تأسیسات هسته‌ای ایران خواهند بود؛ ناظرانی که حضورشان می‌تواند به‌طور ناخواسته نقش «سپر انسانی» ایفا کرده و در صورت تخلف تهران، گزینه حمله نظامی را برای طرف‌های مقابل دشوارتر و پرهزینه‌تر سازد.

پنجره دیپلماسی در آستانه بسته شدن؛ تهران و واشنگتن زیر فشار زمان

توافق بر سر چارچوبی برای برنامه غنی‌سازی همچنان می‌تواند هدفی راهبردی را برای هر دو طرف محقق سازد: آمریکا می‌تواند غنی‌سازی محدودی از سوی ایران را بپذیرد؛ البته به‌شرط اعمال محدودیت‌های تقویت‌شده و نظارت‌های سخت‌گیرانه؛ و در مقابل، ایران نیز می‌تواند این محدودیت‌ها را بپذیرد، بی‌آن‌که این اقدام به‌عنوان تسلیم کامل در برابر دشمن دیرینه‌اش تلقی شود.

ایالات متحده باید سازوکار رفع تحریم‌ها را به‌صورت «پله‌ای» طراحی کند؛ به‌گونه‌ای که هر گام در کاهش تحریم‌ها، به‌طور مستقیم با میزان محدودیت‌هایی که تهران در زمینه غنی‌سازی اورانیوم در داخل کشور می‌پذیرد، تناسب داشته باشد. برای نمونه، اگر ایالات متحده بر توقف بلندمدت یا حتی دائمی غنی‌سازی در خاک ایران پافشاری کند، می‌تواند در ازای آن به تهران وعده دهد که نه‌تنها تحریم‌های ثانویه، بلکه برخی اجزای تحریم‌های اولیه خود را نیز کاهش خواهد داد. چنین توافقی می‌تواند شامل لغو تحریم‌ها در حوزه تجارت با صنایع تولیدی و انرژی باشد.

صرف آمادگی ایالات متحده برای استفاده از نیروی نظامی به‌منظور جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، به‌معنای آن نیست که گزینه نظامی، بهترین یا مطلوب‌ترین راه‌حل است. حمله به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، به‌احتمال زیاد شعله‌ورکننده یک درگیری بسیار گسترده‌تر خواهد بود؛ نبردی که در آن، واشنگتن و تل‌آویو ناچار خواهند شد برای شناسایی و نابودی سایت‌های مخفی هسته‌ای ایران وارد یک بازی پیچیده اطلاعاتی و نظامی شوند و در مقابل، تهران نیز با تمام توان و در گستره‌ای فراتر از خاورمیانه به این اقدام واکنش نشان خواهد داد.

در مقابل، ایالات متحده باید از اهرم‌های فشار موجود و تسلط بی‌رقیب دونالد ترامپ بر حزب جمهوری‌خواه بهره بگیرد تا پیش از آن‌که پنجره دیپلماسی بسته شود، به توافقی حتی اگر ناقص باشد دست یابد. توافقی که دامنه بازرسی‌ها را به‌طور معناداری گسترش دهد، محدودیت‌های سخت‌گیرانه‌تری بر فعالیت‌های مرتبط با تسلیحاتی‌سازی اعمال کند و حمایت‌های ایران از نیروهای مقاومت را مهار نماید. گرچه دستیابی به چنین توافقی دشوار و دور از ذهن به‌نظر می‌رسد، اما واقعیت این است که دولت کنونی در موقعیتی استثنایی برای تحقق آن قرار دارد. این فرصتی است که نباید از دست برود.

تبلیغات
نویسنده : ریچارد نفیو
تبلیغات
ارسال نظرات

نظرات بینندگان

(۱ نظر)
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات