چند درصد مردم ایران عضو انصار حزب الله هستند؟
دو قطبیای که محک تجربه سیه روزش کرد!

انصار حزب الله یک تشکیلات ثبت شده بود که البته بارها بر سر این که صاحب اصلی آن چه کسانی هستند، دعواهایی هم در گرفت اما در ادبیات سیاسی ایران این عنوان به گروههای خودسری که در تمامی این سالها سخنرانی به هم میزدند و به دانشجویان حمله میکردند و به سینماها هجوم میبردند، اطلاق میشد.
سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: انصار حزب الله در اوایل دهه هفتاد سر برآورد. عقلای قوم از همان اول با شیوه این گروه نو ظهور مشکل داشتند منتهی طولی نکشید که کار از دست عقلا در رفت و تندروها توانستند در بسیاری از عرصهها زمام امور را در دست بگیرند.
در اوایل این گروه حامیان چندانی نداشتند و جز مهدی نصیری و نظائر او کس دیگری از این جماعت حمایت نمیکرد. سید مرتضی آوینی و سید مهدی شجاعی با این که از هنرمندان و نویسندگان جبهه انقلاب به شمار میرفتند نه تنها به این جماعت روی خوش نشان ندادند که از منتقدان جدی آنها محسوب میشدند.
این گروه قلیل اما پر هیاهو هر روز بلوایی به راه میانداختند. حوادثی که آنها مقصر و مسببش بودند هیچ گونه توجیه قانونی و عقلانی و شرعی نداشت. حتی با معیارهای انقلابی هم نمیخواند و اغلب مصداق آن قاری بد صدا بود که رونق مسلمانی میبرد.
با این حال بسیاری از اهل سیاست و حتی بزرگان جناح راست هم که به محافظه کاری مشهور بودند و در اوایل انقلاب از مخالفان جدی رفتارهای تند بر و بچههای چپ، در مقابل این گروه خاموشی گزیدند و یا به توجیه رفتار آنها دست زدند.
ناطق نوری که در زمان ریاستش بر وزرات کشور حسابی از خجالت تندروهایی که سر خود به خیابانها میریختند و در لوای امر به معروف و نهی از منکر مزاحم دختران و زنان این سرزمین میشدند در آمده بود، در خرداد ۷۶ بیشترین صدمه را از این گروه خورد. ناطق نوری طبق یک محاسبه اشتباه گمان میکرد نباید مخالفتش را با این گروه که خود را مدافع ارزشها میدانند علنی کند. این گروه هم تا جایی که میتوانست به خاتمی بد و بیراه میگفت و از ناطق حمایت میکرد.
در یک بازی دوقطبی سیاسی، ناطق نوری شد مدافع خشونت و نیروهای افراطی و سید محمد خاتمی شد پرچمدار مدارا و گفت و گو. نه این که آقای خاتمی فاقد آن ویژگیها باشد اما ناطق نوری بنده خدا هرچه بود با افراطیگری و خشونتهای خیابانی خودارزشی پنداران نسبتی نداشت. جالب این که همین گروه خشن سالها بعد در حرم امام رضا (ع) و در شب قدر به ناطق نوری حمله بردند و قصد داشتند همان بلایی را که سالها قبل بر سر دوم خردادیها میآوردند این بار بر سر رقیب دوم خردادیها درآورند.
نمیخواهم تاریخچه انصار حزب الله را مرور کنم فقط میخواهم به این نکته اشاره کنم که بسیاری از اهل سیاست با علم و یقین به این که این گروه هیچ منفعتی برای انقلاب و ایران و اسلام و نظام ندارند فقط و فقط به دلیل مصلحت اندیشیهای عجیب و غریب در مقابل آن فجایع سکوت کردند و یا حتی در مواردی به توجیه آنها پرداختند.
محمد جواد لاریجانی که آن روزها به صراحت از علاقه خود به کارل پوپر سخن میگفت در مصاحبهای درباره انصار حزب الله گفت: نباید آنها را از خود برنجانیم چرا که اگر فردا روزی جنگی در بگیرد همینها هستند که از این آب و خاک دفاع خواهند کرد.
این توجیه عجیب و غریب اندک اندک طرفداران بسیاری پیدا کرد. توجیهی که به این جماعت اجازه میداد هر کاری که دلشان میخواهد انجام بدهند. یعنی با یک تئوری موهوم که اصلا معلوم نبود چه مبنایی دارد این جماعت شدند مدافعان فردای وطن و بقیه مردم شدند مشتی وطن فروش که در صورت حمله اجنبی حاضر نیستند از این آب و خاک دفاع کنند.
این دوقطبی در تمامی این سالها پدر مملکت را درآورد. هر وقت مردم به کسی جز کاندیدای مورد علاقه خودارزشی پنداران روی آوردند، شدند غربگرا و سازشکار و ضدانقلاب و جاسوس و خائن و آن اقلیت به پشتوانه همان سکوتهای مصلحتی و یا توجیهات بدتر از سکوتهای مصلحتی دست فرمان مملکت را به کلی تغییر دادند و کار را به جایی رساندند که روز به روز بر تعداد نارضیان از وضع موجود افزوده شد و شد آنچه نباید میشد.
تا این که محک تجربه به میان آمد و باد مهرگان وزیدن گرفت و اهل غش سیه روی شدند و مشخص شد که چه کسانی حقیقتا دلشان برای این آب و خاک میتپد و چه کسانی به نام مدافعان فردای این سرزمین آبروی خدا و رسول خدا را به حراج گذاشتند. حالا در بحرانیترین مقطع تاریخ این سرزمین همان کسانی که از دست این کاسههای داغتر از آش لطمه و صدمه دیده بودند به میدان آمدهاند و دارند شرافتمندانه از هویت تاریخی این سرزمین دفاع میکنند.
همان دکتر سروشی که از دست این جماعت کتک خورد و سخنرانیاش بارها و بارها در هیاهوی عربدههای این موجودات ناتمام ماند حالا یک تنه به میدان آمده است و شازده قراضه پهلوی را رسوای عالم و آدم کرده است. آن هم نه در این مملکت که هزاران کیلومتر دورتر از این سرزمین. در میان وحوش سلطنت طلب. حالا جمع کثیری از دختران و زنان این سرزمین که بارها و بارها از سوی همین جماعت خودارزشی پندار به هزار چیز ناجور متهم شدند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند دارند جانانه از این مملکت دفاع میکنند.
شاید بگویید مراد از دفاع از مملکت دفاع فیزیکی است. سلمنا. آیا همه این بر و بچههای ارتشی که در این روزها مشغول دفاع از مملکت هستند حزب اللهی محسوب میشوند؟ حتی بچههای سپاه؟ یادمان نرود که شهید بزرگوار سرلشگر باقری به دلیل آن که نوروز امسال را از کنار تخت جمشید به مردم تبریک گفت مورد چه طعنههایی قرار گرفت؟
یادمان نرفته که همین جماعت سوپرانقلابی به دلیل آن که آن شهید بزرگوار فرمود: با جامعه درحال تحول نمیتوان با زبان باتوم سخن گفت، با او چه کردند. امیدوارم ایران از این آزمون دشوار این بار هم سربلند بیرون بیاید اما بیشتر از آن امیدوارم این بار اگر به ساحل سلامت رسیدیم دیگر کسی نتواند ذیل شعارهای انقلابی خودش را متولی این مملکت جا بزند و باز امیدوارم زعمای قوم این بار دست از مصلحت اندیشیهای کودکانه بردارند و هرجا انحرافی دیدند با صدای بلند اعلام کنند.
توضیح ضروری: انصار حزب الله یک تشکیلات ثبت شده بود که البته بارها بر سر این که صاحب اصلی آن چه کسانی هستند دعواهایی هم در گرفت اما در ادبیات سیاسی ایران این عنوان به گروههای خودسری که در تمامی این سالها سخنرانی به هم میزدند و به دانشجویان حمله میکردند و به سینماها هجوم میبردند اطلاق میشد.