پیر پسر، دیالکتیک سینما و ادبیات

آثار بزرگ سینمایی ما را به تامل در ذات سینما وامی دارند؛ هما طور که آثار بزرگ ادبی ما را به تامل در ذات زبان وامی دارند. از این منظر نیز پیرپسر اثری است که بار دیگر شکوه و عظمت سینما را برایمان احیا میکند و توان بیبدیل سینما در افشا کردن حقیقت را به رخ میکشد.
حمزه موسوی؛ آثار بزرگ سینمایی ما را به تامل در ذات سینما وامی دارند؛ هما طور که آثار بزرگ ادبی ما را به تامل در ذات زبان وامی دارند. از این منظر نیز پیرپسر اثری است که بار دیگر شکوه و عظمت سینما را برایمان احیا میکند و توان بیبدیل سینما در افشا کردن حقیقت را به رخ میکشد.
1. هر فرم یا شکل اثر هنری، اثری که شایسته این نام باشد، باید بتواند ایده بارانمان کند؛ باید بتواند برآشوبدمان، باید بتواند درگیر و بیقرارمان کند. اثر هنری عالی باید بتواند همه تجربههای زیسته و همه داشتههای فکریمان را فرا بخواند و پرتویی بیپرده بر آنچه بر ما رفته اما مایلایم – احتمالا به دلیل آسیبزا و تروماتیک بودناش بر آن سرپوش بگذاریم بیندازد.
پیرپسر، ساخته اکتای براهنی، چنین اثری است. فیلم تراژدیای که قصه و ضرباهنگ نفس گیر روایتش ما را به تراژدیهای کهن و مدرن از ادیپ شهریار و رستم و سهراب و ضحاک ماردوش تا برادران کارامازوف پرتاب میکند. پیرپسر همچنین ما را به یاد فرضیه اسطورهای فروید در توتم و تابو میاندازد که بر اساس آن جامعه بشری بر میل ناخودآگاه به امحا یا کشتن پدر استوار است. پدری همه توان و بیرحم که صاحب مطلق العنان همه زنان است و وجودش پسران را مدام تهدید به اختگی میکند.
2. آثار بزرگ سینمایی ما را به تامل در ذات سینما وامی دارند؛ هما طور که آثار بزرگ ادبی ما را به تامل در ذات زبان وامی دارند. از این منظر نیز پیرپسر اثری است که بار دیگر شکوه و عظمت سینما را برایمان احیا میکند و توان بیبدیل سینما در افشا کردن حقیقت را به رخ میکشد.
3. اما نسبت سینما با واقعیت چیست؟ ژاک لکان، روانکاو فرانسوی، گستره واقعیت را نتیجه همکنشی امر خیالی و امر نمادین میدانست. اما جدا از این دو ساحت امر واقع نیز در کار است. ساحتی ناگفتنی که به جای گفتن یا بیان شدن میتوان آن را صرفا نشان داد. کارکرد سینما نیز همچون ادبیات به جای گفتن، نشان دادن است. نشان دادن آن ساحت تروماتیک و آسیبزایی که کارکرد واقعیت سرپوش گذاشتن بر آن است. در واقع سینما صرفا بازنمایی کننده واقعیت نیست بلکه امر واقع را نشان میدهد یا به آن اشاره میکند. نمونه اعلای این نشان دادن را در ماهی و گربه شهرام مکری نیز میتوان دید. فیلمی درباره خون و خون ریزی بدون آنکه هیچ صحنه قتلی در آن به تصویر کشیده شود. پیرپسر نیز فیلمی است که هستهای آسیبزا و تراژیک را نشان میدهد. پدری، که همچون پدر معروف رویایی که فروید در کتاب تعبیر خواب تحلیل میکند، چشم بر سوختن فرزندانش بسته است. پدری که اجازه تخریب خانه کلنگی را نمیدهد؛ خانهای که مدفن جنایتهایی است که نباید برملا شوند!
4. در ادبیات سخن گفتن از جهان اثر امری پذیرفته است، از همین رو ما از جهان کافکا، داستایفسکی و یا هدایت صحبت میکنیم. آثار بزرگ سینمایی هم تا حدی میتوانند چنین قابلیتی داشته باشند و نوعی «زیست – جهان» خلق کنند. جهانی که مدام به آن بازمی گردیم، دیدناش را به دیگران توصیه میکنیم، لحظاتی از آن را که بیشتر دوست داریم بارها و بارها میبینیم، دیالوگهای آن را تکرار و ژستهای آن را تقلید میکنیم. سینماهنری است که به واسطه رسانه اش، یعنی تصویر، میتواند به ژستهای ما شکل دهد.
5. با این حال، و به رغم توانایی خلق نوعی جهان، هیچ قاب سینمایی آن قدر بزرگ و فراگیر نیست که بتواند تمامیت حیات آدمی را دربر بگیرد. حتی هیچ قابی آن قدر گنجایش ندارد که سراپای تجربه زیسته یک ملت را در برههای تاریخی دربر بگیرد. اما گاه آثاری که نتیجه جدی گرفتن رسانه خود و صد البته جدی گرفتن تفکراند این قابلیت را مییابند که روایتگر تجربه زیسته یک ملت باشند. و عجیب آنکه اثری که بتواند امر جزئی، محلی یا local را به تصویر بکشد و به واقعیت آنچه بر زیست – جهانش رفته وفادار باشد، میتواند شامل عناصری جهان شمول و نسبتی با امر کلی باشد. از این جنبه نیز پیرپسر اثری است که توانسته است با کمک پیرنگ ادبی پر رنگ خود و بازی کم نظیر بازیگرانش از صرف روایت جدالی خانوادگی در گذرد و همچون متنی ادبی چیزی درباره حقیقت تراژیک وضع بشر و میل او با ما در میان نهد.
6. جورچو آگامبن در تفسیر داستان بارتلبی محرر، اثر هرمان ملویل، این اثر را در زمره منظومهای از ستارگان آثار ادبی میداند. از آکاکی آکاکیوویچ تا شاهزاده میشکین و منشیهای دادگاههای کافکا. آیا در سینما نیز نمیتوان از چنین منظومههایی سخن گفت؟ پیرپسر به رغم این که شباهتی به هیچ فیلمی در ایران ندارد و کپی برداری از هیچ فیلم دیگری نیست، با بعضی فیلمها دارای نوعی «شباهت خانوادگی» است و با آنها نوعی منظومه سینمایی میسازد. منظومهای که پارهای عناصر مشترک میتواند آنها را در یک مدار قرار دهد. برای مثال در برادران لیلا، ساخته باشکوه سعید روستایی، نیز با پدری زورگو، خود رای و دروغگو مواجه ایم. یا در ماهی و گربه نیز زمزمههایی از ناپدید شدن دختران به گوش میرسد که البته انکار میشود!