نمایش دردناک ترس و وحشت در انیمه «تابستانی که هیکارو مُرد»

ترکیب هوشمندانه عناصر مختلف؛ مانند ترس و دوستی میان کاراکترها انیمه «تابستانی که هیکارو مرد» را به اثری جذاب در ژانر وحشت تبدیل کرده است.
فرارو- انیمه «تابستانی که هیکارو مُرد» از جدیدترین آثار تابستان ۲۰۲۵ است که روایتگر داستانی ترسناک درباره شخصیتی به نام «هیکارو» است.
به گزارش فرارو، فضایی را تصور کنید که بعد از شش ماه، یکی از دوستان صمیمی خود را میبیند. در ابتدا از این دیدار خوشحال میشوید، اما بعد از مدت کوتاهی میفهمد که چیزی درست نیست. انیمه «تابستانی که هیکارو مرد» این فضا را به تصویر میکشد. در ادامه نگاهی به این انیمه خواهیم داشت.
داستان انیمه «تابستانی که هیکارو مرد» (The Summer Hikaru Died)
داستان این انیمه از جایی آغاز میشود که «هیکارو» ناپدید میشود و موجودی مرموز جای آن را میگیرد. موجودی که ظاهر، صدا و خاطراتش را نیز به همراه دارد. این موجود اسرار آمیز، چنان ماهرانه نقش «هیکارو» را بازی میکند که تا مدتها کسی نمیتواند او را از کاراکتر واقعی تشخیص دهد. به ویژه وقتی که این شخصیت مرموز، کارهای روزمره را انجام میدهد. شک و تردید «یوشیکی» اتفاقات هولناکی را رقم میزند.
موجودی که بدن «هیکارو» را تسخیر کرده، جانوری جاودانه و افسانهای است که میل زیادی به زندگی در دنیای انسانها دارد، برای همین بدن در حال مرگ «هیکارو» را انتخاب کرده بود. این موجود از یک شکاف غیر عادی در سینه کوه بیرون آمده است، شکافی که به جهان دیگر راه دارد، جایی که اشیای بیجان و موجودات گناهکار زندگی میکنند. این موجود مرموز توانایی ارتباط با ارواح دیگر را دارد و به راحتی به بدن دیگران نفوذ میکند.
این انیمه هر چه جلوتر میرود عمیقتر به کشمکشهای درونی «یوشیکی» میپردازد. دوگانگی دردناکی میان حقیقت و انکار در درونش به وجود آمده است. این بخش زمینه ساز مسیری است که تصمیمات آینده «یوشیکی» را شکل میدهد. او به خوبی فهمیده است که «هیکارو» دیگر آن دوست قدیمی نیست؛ اما در این شش ماه با موجود مرموز ارتباط عمیقی داشته است به همین دلیل تصمیمگیری برایش سخت است.
نقاط قوت و ضعف انیمه «تابستانی که هیکارو مرد»
از قسمت اول مشخص بود که رابطه دوستی «یوشیکی» و «هیکارو» نقطه قوت این انیمه خواهد بود. داستان هر چه جلوتر میرود تمرکز بیشتری بر روی لحظات دوستی این دو کاراکتر است. در عین حال شخصیتپردازی کاراکترهای فرعی نیز به خوبی انجام شده است. هر کدام از این شخصیتها، با ویژگیهای مختلف روایت جدیدی را به قصه اضافه کردهاند و جهان داستان را غنیتر میکنند.
از همان لحظهای که یکی از کاراکترها میمیرد، مشخص بود که این انیمه هیچ شباهتی به سایر آثار ندارد. فراتر از نوع نگاه به دنیای ماورالطبیعه، یکی دیگر از ویژگیهای برجسته «تابستانی که هیکارو مُرد» کیفیت بالای آن است. در برخی از لحظات دوربین از دید «یوشیکی» و «هیکارو» وقایع را نشان میدهد. این انتخاب بصری باعث میشود، لحظات صمیمی داستان، تاثیری عمیق و ملموس برای بیننده داشته باشد. در نقطه مقابل همین تکنیک در صحنههای ترسناک، مانند رویارویی «یوشیکی» با روح سرگردان در جنگل به ایجاد حس دلهره کمک میکند.
انیمیشنها و صداگذاریها به خوبی فضای داستان را به تصویر میکشند. روستای آرام پر از صدای جیرجیرکها و حشرات، گروه کر آواز مدرسه با آوایی ناهماهنگ و آدمهایی که مشغول کارهای روزمره خود هستند. حس و حال این انیمه همان چیزی است که مخاطب از یک انیمه ژانر ترسناک و دلهرهآور انتظار دارد. فضا طوری طراحی شده که هر لحظه مخاطب منتظر یک فاجعه وحشتناک است.
نقطه ضعف این انیمه، لحظات کمدی آن است. اضافه کردن صحنههای کمدی به داستان در ذات خود ایرادی ندارد، اما در «تابستانی که هیکارو مرد» مشکل در نحوه اجرای لحظات است. این برشهای کمدی از لحاظ بصری با فضای تاریک و مملو از اضطراب انیمه قرار میگیرند. در نهایت با توجه به نکات مثبت و منفی، انیمه «تابستانی که هیکارو مرد» برای مخاطبان ژانر ترسناک ارزش دیدن دارد.