ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۶۱۸۴

خاطرات ناصرالدین‌شاه: روزنوشت ۲۹ تیر ۱۲۴۹

وقتی انیس‌الدوله جِر آمده بوده و کنیزهایش را کتک زد

وقتی انیس‌الدوله جِر آمده بوده و کنیزهایش را کتک زد

رسیدیم به عمارت نظام‌الملک. معیر، ادیب‌الممالک و غیره و غیره بودند. زود زنانه شد. زن‌های نیاوران، زن‌های شهرستانکی همه آمدند. هوای خفه بدی داشت شمران.

تبلیغات
تبلیغات

 ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۲۴۹ (۲۰ ربیع‌الثانی ۱۲۸۷) نوشت: [از شهرستانک] رفتیم نیاوران. صبح صدای داد و فریاد یک نفر بچه‌گدا مرا بیدار کرد. برخاستم. همه حرم رفته بودند به جز زعفران‌باجی، فخری جان، زرین‌تاج، کوچولو، غلام‌بچه کرده، بشیرخان. رفتیم حمام. سوار شده راندیم. از راه قدیم مرجک‌نو بالا رفته رفتم توچال به ناهار افتادیم. پیشخدمت‌ها همه بودند. نعلبکی بلور کوچک خلال را دادم سیاچی برد در سنگ‌چین دیدگاه یخچال قایم کرد. ان‌شاءالله سال دیگر دیده خواهد شد. [!]

به گزارش خبرآنلاین، در ادامه این خاطرات آمده است: بعد سوار شده راندیم. علی‌رضاخان امروز مهموم و مغموم بود؛ می‌گفت دختر سه ‌سال و نیمه از دختر میرزاحسین بلبل داشتم، فوت شده است.

خلاصه رفتم در قله به میرشکار رسیدیم. آب دره را جرگه بسته بود. خودمان رفتیم پایین، جای همیشه، بالاسر اوشان نشستم. موسی بد سر زد، شکارها رفتند بالا، چیزی نیامد پیش ما. عبث در آفتاب زیاد معطل شدیم. بعد سوار شده راندیم پایین در پیازچال کشیکچی‌باشی، غلامان ملاحظه شدند.

راندیم، در چشمه و بید وسط راه که دَهباشی حوض و تخت ساخته بود، آفتاب‌گردان [سایه‌بان] زده بودند. محمدعلی‌خان آن‌جا بود. پیشخدمت‌ها هم بودند. رسیدیم. بسیار خسته بودم. هندوانه چای خورده، قدری حال آمدیم. علی‌رضاخان، میرزا علی‌خان رفتند شهر. صادق یک بره زده بود (در وقتی که شکارها سربالا رفته بودند) آورد.

خلاصه سوار شده، طرف عصری وارد منظریه شدیم. نایب‌السلطنه، یحیی‌خان، حسام‌السلطنه [۱]، شهاب‌الملک، حاجی سعدالدوله، حبیب‌الله‌خان تنکابونی، فراش‌باشی، امین‌حضور (اما کسالت روحانی داشت) سوار زیاد، تماشاچی، عرضه‌چی، غیاث با بچه‌هایش، حبیب دیوانه، یاجدا همه بودند.

رسیدیم به عمارت نظام‌الملک. معیر، ادیب‌الممالک و غیره و غیره بودند. زود زنانه شد. زن‌های نیاوران، زن‌های شهرستانکی همه آمدند. هوای خفه بدی داشت شمران. شب ندیم‌السلطنه گفت: آخوند سیددندانی خُل که شوهر رفته بود، بچه داشت، بچه می‌خواست بزاید مرده است. افسوس خوردم. ملاباجی امروز از اسب زمین بدی خورده است. انیس‌الدوله بسیار جِر آمده بوده است، کنیزهایش را زده بوده است. خلاصه شب خوابیدم. جمال...

پانوشت

۱- حسام‌السلطنه، سلطان مرادمیرزا پسر عباس‌میرزا نایب‌السلطنه و عموی ناصرالدین‌شاه بود.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۳۴.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات