«لوت» در خطر است!

در نبود بودجه، نظارت و هماهنگی نهادی، تخریبها ادامه دارد و پرسشهایی جدی درباره سرنوشت آینده این اثر جهانی مطرح است. مسئول تهیه پرونده ثبت جهانی لوت و مدیر پیشین پایگاه میراث جهانی این اثر، از جزییات این چالشها میگوید.
بیابان لوت، نخستین میراث طبیعی ایران که ٢٧ تیرماه ١٣٩۵ در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید، نه فقط بهعنوان یکی از شگفتانگیزترین مناظر طبیعی زمین، بلکه بهمثابه عرصهای پیچیده و چالشبرانگیز، که مدیریت آن نیازمند رویکردی بینبخشی، ساختارمند و آیندهنگر است.
به گزارش ایسنا، این پهنۀ عظیم و شگفتانگیز، با ویژگیهایی چون یکی از گرمترین نقطههای ثبتشده زمین، گوناگونی حیرتانگیز پدیدههای زمینشناسی و جلوههای نادر اقلیمی، اگرچه ظرفیت بالایی برای توسعه گردشگری دارد اما همچنان درگیر کاستیهای عمیق زیرساختی، خلأهای مدیریتی، تهدیدهای امنیتی و فشارهای زیستمحیطی ناشی از گردشگری کنترلنشده است.
گستره وسیع و خالی از سکنه لوت، که از مرزهای شرقی کشور تا میانه فلات ایران را دربرمیگیرد، اگر از یکسو آن را به مقصدی جذاب برای طبیعتگردی و ماجراجویی بدل کرده، از سوی دیگر زمینهساز عبورهای غیرقانونی، فعالیتهای بزهکارانه و تهدیدهای امنیتی شده است؛ مسائلی که لزوم هماهنگی میان نهادهای مختلف امنیتی، زیستمحیطی و میراث فرهنگی را بیش از پیش آشکار میسازد.
در عین حال، دشواری در تعیین متولی واحد، خلاء رسمی در ساختار اداری مدیریت پایگاه جهانی، نبود رویه مشخص در صدور مجوزها و ناکارآمدی سامانههای نظارتی موجب شده بخشهایی از این میراث جهانی همچنان در معرض تهدیدهای مستقیم انسانی قرار داشته باشد.
حتی با وجود تلاشهایی در استان کرمان برای ساماندهی ورود گردشگران، تعریف مسیرهای مجاز و تقسیمبندی مناطق به نواحی قرمز، نارنجی و سبز، همچنان پرسشهای جدی درباره چگونگی اجرای سیاست «گردشگری پایدار» در بیابان لوت باقی است.
برابرِ این دغدغهها، برخی نهادهای استانی و ملی از ایجاد زیرساختهای ضروری برای حفاظت و استفاده مسئولانه از این اثر جهانی سخن میگویند؛ زیرساختهایی که اگرچه در برخی موارد طراحی یا حتی اجرا شدهاند، اما بنا به دلایل مختلف، هنوز به بهرهبرداری نرسیدهاند. موضوعاتی از این دست، نشان میدهد که ثبت جهانی تنها آغاز مسیر حفاظت و بهرهبرداری هوشمندانه از یک میراث طبیعی است و نه پایان آن.
در چنین فضایی، درباره چالشها و فرصتهای بیابان لوت، ایسنا با مهران مقصودی، مدیر پیشین پایگاه جهانی بیابان لوت، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و مسئول ثبت و تدوین پرونده جهانی بیابان لوت گفتوگو کرد.
با توجه به اینکه گفته میشود ساختار سازمانی مشخصی برای مدیریت بیابان لوت وجود نداشته، این پرسش مطرح است که پایگاه جهانی بیابان لوت، چگونه اداره میشود؟ آیا ساختار سازمانی مشخصی تعریف شده است، ساختاری که در آن، مثلاً نیروی انسانی تعریف شده و بودجه معین داشته باشد؟
ما ساختار سازمانی مشخصی نداشتیم. اما به عنوان پایگاه میراث جهانی، همان زمان ثبت پرونده؛ یعنی موقعی که نماینده یونسکو به ایران آمد، این موضوع تعریف شد. ما سه پایگاه تعریف کردیم؛ در خراسان جنوبی، در کرمان و در استان سیستان و بلوچستان. یک پایگاه ملی هم در تهران داشتیم. اینها تعریف شده بود و چند سالی هم فعالیت کردند. در حوزه مدیریت، سعی کردیم ساماندهیهایی انجام دهیم. مثل ساماندهی آفرودها، نصب تابلوهای تفسیری، محتواسازی، برگزاری جشنوارهها و سمینارها. در حوزه پژوهش سعی کردیم حمایت کنیم. در حوزه زیرساخت هم یک گیت ورودی در منطقه شهداد ـ شفیعآباد ایجاد کردیم.
در واقع، دفتری برای پایگاه در روستا ایجاد کردیم، که دفتر عمومی پایگاه و هم بخش آرشیو بود. در منطقه سیستان و بلوچستان هم ساخت ساختمان پایگاه آغاز شده بود و تقریباً در انتهای عملیات ساختمانی قرار داشت. این کارها را تا حدی پیش بردیم. تا جایی که امکان داشت، یکسری کارهایی انجام دادیم. ولی برای مدیریت چنین عرصه بسیار بزرگی، توجه بیشتری لازم است. لوت مثل یک کاروانسرا یا محوطه باستانی نیست که چند کیلومتر مربع باشد. این بیابان ۲۳ هزار کیلومتر مربع عرصه و ۱۷ هزار کیلومتر مربع هم حریم دارد؛ یعنی در مجموع ۴۰ هزار کیلومتر مربع میشود، وسعتی که از خیلی از کشورها مثل اسلوونی یا کشورهای کوچک اروپایی بزرگتر است.
این ۴۰ هزار کیلومتر مربع را با مثلاً تخت سلیمان که ۸۶۰ کیلومتر مربع است، مقایسه کنید. ما حتی نمیتوانیم دور آن حصار بکشیم و مراقبت کنیم. بنابراین، یک نظام مدیریتی ویژه میخواهد، یک برنامه مدیریتی خاص. ما آن زمان سعی کردیم در حوزه گردشگری کارهایی انجام دهیم، مثلاً شناسایی ذینفعان مختلف در حوزه بیابان لوت، یا محتواسازی برای گردشگران در زمینههای مختلف، از نصب تابلو و تهیه فیلم و عکس گرفته تا برگزاری نمایشگاه عکس، نقاشی و داستانسرایی. فعالیتهایی انجام شد، ولی آن توجهی که باید از سوی استانها و در سطح ملی وجود داشته باشد، نبود.
ما یک اثر جهانی داریم که خیلی از کشورها آرزوی داشتنش را دارند. خیلی از کشورها چنین عرصهای را ندارند، ولی ما از این عرصه چه استفادهای میکنیم؟ جز اینکه به آن خسارت میزنیم و تخریب میکنیم. دکلهای فشار قوی برق از آن عبور میدهیم، توسعه شهری و روستایی انجام میدهیم، شرکتهای بزرگ مداخله میکنند، آفرودسوارها بدون ضابطه وارد میشوند. ما حتی گردشگری در بیابان نداریم. ضعف مدیریتی داریم.
اگر مدیریت کنیم، این تعداد گردشگر که اکنون وارد لوت میشوند، خیلی زیاد نیست. مسئله بیشتر مدیریت است. ما الان نمیدانیم گردشگر چه موقع میخواهد بیاید. ممکن است دهتا گروه با هم بیایند. خوشبختانه تابستان خیلی گرم است و کسی نمیتواند بیاید، ولی آن زمانهایی که گردشگر میآید، مدیریتی هم وجود ندارد.
نظارت بر ورود گردشگران به این مناطق چگونه انجام میشود؟ آیا سامانه یا سازوکار مشخصی برای صدور مجوز تردد وجود دارد؟
در دنیا مثلاً در پارکهای ملی اروپا یا چین یا آمریکا مثل گرَند کَنیِن (Grand Canyon) یا پارک ملی لهستان، مردم از قبل وقت میگیرند. درگاههای ورودی مشخص است. از هر جایی نمیتوان وارد شد. ولی در بیابان لوت، شما از هر جایی بخواهید میتوانید وارد شوید، مگر اینکه اتفاقی، جلویتان را بگیرند. وگرنه بهراحتی میتوانید وارد عرصه شوید. گاهی با ۲۰ تا ۳۰ ماشین وارد بیابان لوت میشوند و این دستاوردی جز تخریب ندارد. برخی نقاط بیابان لوت اصلاً به شاهراه تبدیل شده است.
در بیابان، فعالیتهای مختلفی شده است از تردد قاچاقچیها گرفته تا مانورهای نظامی. بنابراین هم تهدید زیاد است و هم تخریب وجود دارد. بحث توسعه هم مطرح است، مثل گسترش معدن در جایی که عرصه جهانی است. یا حضور گردشگران بدون مجوز.
در کنار تمام اینها، تهدیدهای طبیعی هم وجود دارد و ما نمیتوانیم طبیعت را تغییر دهیم. مثلاً دریاچهای که در اثر بارندگی سال ۹۸ تشکیل شد، برخی میخواستند آن را به عنوان تالاب ثبت کنند. در حالی که سابقه تاریخی نشان میدهد این دریاچه تشکیل میشود و بعد خشک میشود. درست است که این دریاچه خودش ارزشهای بیابان را افزایش داده بود. یا ریززلزلههایی در منطقه کرمان رخ داد، که باعث ریزش برخی کلوتهای لوت شد؛ یعنی طبیعت کار خودش را میکند؛ زمانی اثری را پدید میآورد و در یک زمان دیگر، تخریب میکند. اما آنچه ما باید مدیریت کنیم، تهدیدهای انسانی است.
زمانی که ما کار را در پایگاه میراث لوت شروع کردیم، تاکید کردیم تمام افرادی که وارد لوت میشوند، باید شناسایی شوند. از آنها خواستیم دستگاه جیپیاس وصل کنند و اطلاعاتش، یا از طریق اینترنت ماهوارهای مخابره شود یا هنگام برگشت، تخلیه شود. آن زمان سازوکاری تعریف کرده بودیم، هرکس میخواست وارد شود، تماس میگرفت، میگفت چند نفر است، چه روزی میخواهد وارد بیابان لوت شود، از کدام سمت وارد میشود، چند شب میماند، چند ماشین همراه دارد. این اقدامات خیلی مهم بود.
بخش زیادی از منطقه به طور رسمی «ورود ممنوع» اعلام شده است؛ یعنی گردشگران به طور رسمی اجازه ندارند وارد شوند. نه به این دلیل که میراث فرهنگی ممنوع کرده باشد، بلکه به لحاظ امنیتی محدودیت دارد با این حال نظارتی هم در این بخش صورت نمیگیرد. اگر قرار است ورود به این بخش ممنوع باشد پس چرا عدهای میتوانند وارد شوند؟ اگر قرار است وارد شوند، چرا مسیر مشخص و امنی برای آنها تعریف نمیشود؟ و چرا دستگاهها و نهادهای غیرمیراث فرهنگی مسیر رسمی را تعریف نمیکنند؟
ما مسیر گردشگری را برای لوت خیلی وقت پیش تعریف کرده بودیم. مثلاً مسیر شماره یک، دو، سه، چهار ...، تا اگر کسی بخواهد وارد لوت شود، از این مسیرها برود، اطلاعات ترک مسیر را ذخیره کند و بفرستد. با این روش، هم امنیت گردشگر حفظ میشود، هم نیروهای امنیتی مطمئن میشوند، هم ما از نظر حفاظت طبیعت بیابان لوت آسودهتر خواهیم بود.
در بسیاری از کشورهای جهان، مدیریت مشارکتی انجام میشود. دولتها نمیتوانند به تنهایی منطقهای با این وسعت را مدیریت کنند. حتی مرزها را نمیتوانند ببندند، چه برسد به عرصه داخلی کشور. در جاهایی مدیریت کاملاً به مردم محلی سپرده شده است. در جاهایی بین مردم، دولت و سازمانهای دیگر تقسیم شده است. مثلاً در استرالیا، دیوار بزرگ مرجانی توسط بومیان مدیریت میشود، شعار آنها این است «بیا در مدیریت با ما مشارکت داشته باش».
در کشورهایی که بیابانهایی شبیه لوت دارند، بالای ۸۰ درصد عرصه برای هر گونه فعالیتی ممنوع است، جز برای تحقیقات. در ۲۰ درصد باقیمانده، بخشی را به گردشگری متمرکز اختصاص دادهاند. یعنی با همه امکانات اما با حداقل آسیب. مثلاً ۵ درصد، یا نهایتاً ۱۵ درصد را به کمپهای موقت اختصاص دادهاند. اما اینجا چه کسی این را به رسمیت میشناسد؟ خیلیها خودشان را صاحب منطقه میدانند. میگویند «ما از سالها قبل به لوت میرفتیم، حالا هم میرویم و کسی نمیتواند جلوی ما را بگیرد».
گزارشهای زیادی داریم از گردشگرانی که در بیابان لوت گم شدهاند. چرا پس از گذشت ۹ سال از ثبت جهانی لوت، مسیر مشخصی برای تردد گردشگران تعریف نمیشود؟ چرا برای بخشهایی که قابل دسترسیاند، راهنما وجود ندارد؟ معنای محدودههای قرمز، نارنجی و سبز که تعریف شده بود، چیست؟ این کمکاریها از کجا ناشی میشود؟
ما هیچوقت منطقهبندی حفاظتی بر اساس میراث فرهنگی نداشتهایم. منطقهبندی که در پرونده ثبت جهانی بود، بعدها رها شد. درحالی که باید حفاظت، بهرهبرداری و ارزش در یک رابطه مشخص باشد. جایی که ارزش بیشتر است، حفاظت باید بیشتر باشد، بهرهبرداری کمتر. جایی که ارزش کمتر دارد، میشود گردشگر برود.
در محدوده قرمز نباید کسی وارد شود اما میتوان برای این محدوده هم سازوکاری تعریف کرد که آنهایی که قصد گردشگری دارند، در همان محدوده قرمز هم در مسیر مشخصی حرکت کنند.
ما چند مسیر تعریف کردیم، ولی گردشگران راه خودشان را میروند. منظورم آنهایی است که با خودروهای آفرود وارد بیابان میشوند. گردشگران عمومی بیشتر در حاشیه هستند، در شهداد، رود شور، ابتداییترین نقاط. ولی آنهایی که با خودروهای ویژه وارد میشوند تا وسط لوت میروند. بعضیهایشان حرفهایاند و آسیب نمیزنند، ولی خیلیهایشان نه. منطقه پر از زباله شده است، چون هر کسی بدون ضابطه وارد میشود.
مردم فکر میکنند چون بیابان لوت ترکیبی از سنگ و شن است، آسیبی متوجه آن نیست، پس میشود به هر کجای آن رفت. در حالی که لوت یک موزه طبیعی به شمار میآید، مثل تخت سلیمان و ارزشش کمتر از یک اثر تاریخی نیست، فقط چون راحت ثبت شده، کسی قدرش را نمیداند. موقع ثبت این پرونده، تنها اشکال در مدیریت آن بود. ارزشهای جهانیاش انکار نشد. کسی نگفت ارزش ثبت ندارد. فقط میپرسیدند چطور میخواهید مدیریت کنید؟
من هم مسئول پرونده بودم، هم چند سال مدیر پایگاه. ولی واقعاً دیدم با این وضعیت نمیشود، ادامه داد. حالا یکی دو سال است که در پایگاه لوت نیستم. در کرمان هم مدیر پایگاه محلی استعفا داد و الان آقای سلیمانی فعالیت میکند و او هم دست تنهاست. در کلِ بیابان لوت، یک نیرو نداریم. در خراسان جنوبی، خانوم ملکوتی هستند، عاشق بیابان. ولی در سیستان و بلوچستان، از ابتدا هیچ هماهنگیای نبود. تقریباً هیچ فعالیتی نکردند. خراسان جنوبی بهتر کار کرد، جشنواره برگزار شد، پایگاه شناخته شد، ساختمان ساخته شد، ورودیها شناسایی شدند، مسیرها مشخص شد، تابلو نصب شد، روستا آباد شد، سنگفرش کردند، سطل زباله گذاشتند، خانههای بومگردی رشد کرد.
در شهداد، خانههای بومگردی رشد زیادی در تعداد داشتند. فروش صنایعدستی بیشتر شد. ولی ما میخواهیم هم حفاظت داشته باشیم، هم ارزش حفظ شود، هم گردشگری پایدار باشد. نباید پنج سال دیگر گردشگر بیاید و ببیند همهجا تخریب شده است.
تجربؤ خوب، گردشگر را همیشه برمیگرداند. کیفیت گردشگری مهم است. اگر مقصد تخریب شود، زبالهدان شود، دیگر کسی رغبت نمیکند بیاید، یا به دیگران توصیه کند. آن وقت افت میکنیم. ما درحال هقبگرد هستیم. گردشگری خارجی هم که متأسفانه افت کرده است.
سازمانها و نهادهای دخیل و ذی نفع در بیابان لوت چقدر با میراث فرهنگی همکاری دارند؟ آیا سازوکاری برای این مدیریت چند بخشی فراهم شده است؟
آن سازوکار برای جمع کردن همه ذینفعان هنوز ایجاد نشده است. ما هم مردم را میخواهیم، هم مسئولان محلی، هم آژانسها، هم شرکتهای بزرگ مثل ماهان یا خودروسازیها.
البته هواپیمایی ماهان آمد و در لوت کاری انجام داد، یک کمپ خوب و بزرگ و لوکس ایجاد کرد ولی کسی مثل من و شما بخواهد به آن کمپ برود باید ۵۰۰ دلار هزینه کند. گردشگری خاصی را در خودش جا میدهد. امکاناتی هم دارد مانند موتورسواری، آفرود، ستارهنگری ولی بهتر است مشارکت بیشتری در مدیریت بیابان لوت داشته باشند. در آموزش، در پژوهش، در زیرساخت گردشگری و در معرفی هم کاری انجام دهد.
ما از همان روز اول میگفتیم یک مرکز بازدید نیاز داریم، مثل جاهای معروف دیگر دنیا. امکانات دیگری مثل اپلیکیشن معرفی و بازدید، اطلاعات، موزه، نمایش. ولی هنوز چنین مرکزی نداریم. فقط در شهداد، با مشارکت آژانسها و یک هتل، یک مرکز اطلاعات ایجاد شده است که حرکت خوبی بود.
وضعیت بودجه پایگاه جهانی بیابان لوت چه وضعیتی دارد؟
در مورد بودجه، از سمت میراث فرهنگی خیلی کم بود. سال آخر تقریباً به صفر رسید.
با توجه به توضیحاتی که دادید، یکی از مواردی که یونسکو موقع ثبت پرونده به آن ایراد گرفته، ضعف مدیریتی بوده، مشکلی که همچنان وجود دارد، با توجه به قوانین یونسکو، از وضعیت بیابان لوت و ساختار مدیریتی آن گزارشی برای یونسکو تهیه میشود؟
در مورد یونسکو، پس از ثبت جهانی هر سال باید گزارش بدهیم. ما این گزارشها را فرستادیم. اینطور نیست که رها شده باشد.
حتی امسال، با اینکه من مدیر نیستم، از من خواستند کمک کنم و انجام دادم. چون احساس تعلق دارم. حیف است که این اثر جهانی را از دست بدهیم. هنوز به آن مرحله نرسیدهایم.
همیشه در گردشگری، بین توسعه و حفاظت تعارض وجود دارد. باید تعادل ایجاد شود. هم حفاظت، هم توسعه. مردم محلی هم باید نفع ببرند. گردشگری همیشه به فکر توسعه است، میراث فرهنگی به فکر حفاظت. اگر فقط موضوع حفاظت مطرح باشد و مردم را کنار بگذاریم، پس برای چه این اثر طبیعی را ثبت جهانی کردهایم؟
همه ذینفعان باید بهرهبرداری داشته باشند ولی اگر هرکسی کار خودش را بکند، در نهایت نابودی پیش میآید. باید تعادل بین بهرهبرداری و حفاظت باشد.
الان یک کنفرانس برگزار میشود اما فقط روی توسعه تأکید میکنند. سرمایهگذاری بدون مکانیابی و برنامه مدیریتی انجام میشود. بعداً میبینیم اشتباه شده و نباید در فلان نقطه ساختوساز انجام میشود.
مهمترین چالشی که این اثر طبیعی با آن دست و پنجه نرم میکند، چیست؟ آیا ممکن است بر ثبت جهانی آن نیز تأثیر بگذارد؟
مهمترین چالش بیابان لوت، چالش مدیریتی است. ما نیاز به یک الگوی مدیریتی داریم، نظامی که اجرا شود. اگر قرار است مردم محلی مشارکت کنند، باید سازوکارش مشخص شود. متولی اصلی هم میراث فرهنگی است.
ما نیاز به برنامه مدیریتی اجرایی داریم و مسئولان استانها باید وارد این حوزه شوند. البته نباید همهچیز از بالا به پایین باشد. نظامهای مدیریتی از بالا به پایین دیگر جواب نمیدهد. باید مشارکت مردم محلی در برنامه مدیریتی باشد. نظارت از بالا باشد، ولی طراحی و اجرا از پایین. اگر این مشکل مدیریتی حل نشود، در آینده ممکن است اثر از فهرست میراث جهانی یونسکو خارج شود.