ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۷۷۱۱

نقد و بررسی قسمت جدید فیلم «دنیای ژوراسیک»؛ بازگشت پرانرژی

نقد و بررسی قسمت جدید فیلم «دنیای ژوراسیک»؛ بازگشت پرانرژی

فیلم «دنیای ژوراسیک: تولد دوباره» با تکیه بر داستانی جدید، بازی‌های درخشان و لحظاتی پرهیجان، جان تازه‌ای به مجموعه‌ای بخشیده که تصور می‌شد رو به پایان باشد.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو-   فیلم جدید «دنیای ژوراسیک: تولد دوباره» با حضور اسکارلت جوهانسون و تیمی درخشان، روح تازه‌ای به این سری فیلم‌های قدیمی بخشیده و با بازگشتی پرانرژی و سرگرم‌کننده، توانسته خاطره نسخه‌های موفق پیشین را زنده کند.

به گزارش فرارو به نقل از گاردین،   فیلم جدید  «دنیای ژوراسیک: تولد دوباره» به کارگردانی گرت ادواردز و نویسندگی دیوید کوئپ، جان تازه‌ای به یکی از سری‌فیلم‌های سینمایی قدیمی هالیوود بخشیده است. در حالی که قسمت‌های قبلی این مجموعه، از جمله «قلمرو سقوط» (۲۰۱۸) و «حاکمیت» (۲۰۲۲)، با انتقادهای گسترده و افت چشمگیر محبوبیت مواجه شده بودند، نسخه جدید توانسته است با بازی‌های قوی، فیلمنامه‌ای سرگرم کننده و ترکیب هوشمندانه‌ای از هیجان، طنز و رمانس، بار دیگر مخاطبان را به وجد آورد.

در این قسمت، داستان به‌طور زیرکانه‌ای از مسیر تکراری و پیچیده قسمت‌های پیشین فاصله می‌گیرد و با یک فلش‌بک به «هفده سال قبل»، عملاً وقایع خسته‌کننده قبلی را نادیده می‌گیرد؛ تصمیمی که احتمالاً بسیاری از بینندگان با آن موافقند. داستان اصلی در زمان حال جریان دارد؛ زمانی که دایناسورها به‌عنوان بخشی از طبیعت پذیرفته شده‌اند، اما تقریباً همه آن‌ها منقرض شده‌اند؛ به‌جز گروهی که هنوز در جزیره خیالی و سرسبز «ایل سن هوبرت» در دریای کارائیب زندگی می‌کنند.

در این میان، یک شرکت دارویی طماع، که از کلیشه‌های رایج شرارت‌های سرمایه‌داری مدرن الهام گرفته، کشف می‌کند که خون دایناسورها می‌تواند پایه‌گذار نوعی داروی سودآور باشد. از این‌رو، شخصیت منفی داستان، مارتین کربس (با بازی روپرت فرند)، تیمی متشکل از نیروهای ویژه تشکیل می‌دهد تا از سه گونه دایناسور نمونه خون تهیه کنند.

در رأس این تیم، زورا بنت (با بازی اسکارلت جوهانسون)، نظامی بازنشسته و سخت‌گیر، قرار دارد. در کنار او، دکتر هنری لومیس (جاناتان بیلی)، دیرینه‌شناس عینکی و متفکر، نقش مشاور علمی را ایفا می‌کند و دانکن کینکید (با بازی ماهرشالا علی)، ناخدای قایقی خوش‌مشرب و آرام، با جذابیتی منحصربه‌فرد به گروه می‌پیوندد.

در جریان مأموریت، گروه اصلی به خانواده‌ای برمی‌خورند که در دریا سرگردان شده‌اند. پدر خانواده، روبن دلگادو (مانوئل گارسیا-رولفو)، وارد داستانی موازی می‌شود که بُعد انسانی و خانوادگی ماجرا را تقویت می‌کند. این روایت فرعی، با استفاده از عناصر آشنا در فیلم‌های ماجراجویانه دهه ۹۰، به نوعی یادآور آثار کلاسیک اسپیلبرگ است که با تمرکز بر روابط عاطفی در دل بحران، ساختار داستانی را غنی‌تر می‌سازند.

فیلم پر از صحنه‌های کلاسیک «ژوراسیکی» است: شخصیت‌هایی که با حالتی حیرت‌زده به پشت سر خود می‌چرخند تا با دایناسوری غول‌پیکر روبه‌رو شوند، مأمور امنیتی متکبر که بی‌پروا به دایناسورها شلیک می‌کند و در نهایت با سرنوشتی تلخ مواجه می‌شود و البته صحنه‌هایی با برش‌های سریع و طنزآمیز که همزمان باعث ترس و خنده می‌شوند. این عناصر، اگرچه آشنا هستند، اما در فیلم جدید با طراوت و تسلط بیشتری اجرا شده‌اند.

یکی از نقاط قوت فیلم، شیمی رمانتیک بین اسکارلت جوهانسون و جاناتان بیلی است. شخصیت زورا، با وجود ظاهر سخت و نظامی‌اش، علاقه‌ای پنهان به دکتر لومیسِ خجالتی و روشنفکر نشان می‌دهد؛ رابطه‌ای که بی‌شباهت به علاقه ناتاشا رومانوف (شخصیت سابق جوهانسون در دنیای مارول) به دکتر بروس بنر نیست.

جاناتان بیلی در نقش لومیس، برخلاف بازی پرشورش در فیلم «Wicked»، این‌بار با بازی‌ای متفکرانه و شیرین، توجه بیننده را جلب می‌کند. در یکی از جملات تأمل‌برانگیز خود می‌گوید که دوست دارد در دریای کم‌عمق بمیرد تا جسدش با گل و لای پوشیده شود؛ چون این شرایط برای تبدیل شدن به فسیل مناسب‌تر است. همچنین اشاره می‌کند که هوش، آن‌طور که تصور می‌شود، عامل اصلی بقا نیست؛ دایناسورهای نادان ۱۶۵ میلیون سال زیسته‌اند، در حالی‌که انسان‌های هوشمند تنها ۳۰۰ هزار سال است که بر روی زمین حضور دارند.

با وجود این‌که فیلم رویکرد جدید و متفاوتی در ساختار خود ندارد، اما اعتماد به نفس بالایی در اجرای کلیشه‌های موفق گذشته دارد. لحظات پرتنش با دایناسورها، سکانس‌های تعقیب و گریز، و شوخی‌ها، همگی با دقت و تعادل اجرا شده‌اند. تنها ایراد قابل‌ذکر، تبلیغات آشکار برخی برندهای خوراکی است که به‌نظر می‌رسد بیش از حد برجسته شده‌اند و باعث انحراف از فضای داستان می‌شوند.

فیلم «تولد دوباره» اگرچه نوآوری بنیادینی ندارد، اما با بهره‌گیری هوشمندانه از عناصر موفق گذشته، بازی‌های قوی، کارگردانی منسجم و بازسازی فضایی که یادآور اسپیلبرگ است، توانسته روحی تازه در کالبد این مجموعه بدمد. شاید این قسمت، نقطه پایانی شایسته‌ای برای سری فیلمی باشد که سال‌ها بین هیجان، تکرار و افت نوسان داشته است. شاید هم نه؛ اما اگر قرار است این مجموعه به پایان برسد، چه خوب که با فیلمی چنین خوش‌ساخت و سرگرم‌کننده باشد.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات