نقد و بررسی سریال «بوکیش» / نسخهای از شرلوک هولمز

سریال «Bookish» با فضایی نوستالژیک، شخصیتپردازی ظریف و داستانی معمایی، تصویری دلنشین از لندن پس از جنگ جهانی دوم ارائه میدهد.
فرارو- «Bookish» اثری خوشساخت و هوشمندانه است که توسط مارک گیتیس خلق شده و با شخصیتپردازی صمیمی، داستانی چندلایه و فضای بریتانیایی دهه ۴۰ میلادی، تجربهای دلچسب برای دوستداران رمز و راز و داستانهای کارآگاهی فراهم میکند.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، در دورانی که ژانر جنایی کلاسیک یا بهاصطلاح «جنایات دنج» (Cosy Crime) به شدت محبوب شده، بسیاری از مخاطبان ممکن است احساس کنند دیگر مجالی برای یک سریال تازه در این فضا نیست. از رمانهای ریچارد عثمان گرفته تا سریالهایی مانند «دره مرگ» با بازی تیموتی اسپال و شخصیت همیشه محبوب «پدر براون»، لیست سریالهای این سبک تقریباً کامل بهنظر میرسد. اما «Bookish» با جذابیتی تازه وارد میدان میشود و نشان میدهد که همیشه جایی برای یک اثر خوشساخت دیگر وجود دارد.
این سریال شش قسمتی، که توسط مارک گیتیس نوشته و بازی شده و در نگارش آن متیو سویت نیز مشارکت داشته است، داستان گابریل بوک را روایت میکند؛ کتابفروشی دستدومفروشی در لندن پس از جنگ جهانی دوم که گذشتهای مرموز دارد. او حامل نامهای اسرارآمیز از چرچیل است، یادگاری از دوران جنگی پرابهامش، و همین مدرک او را در موقعیتی قرار میدهد که میتواند به شکل غیررسمی در تحقیقات پلیس دخالت کند. بوک را میتوان نسخهای نیمهقانونی از شرلوک هولمز تصور کرد.
در دو قسمت ابتدایی داستان با کشف یک گور طاعونی در محل بمبارانشدهای آغاز میشود. در ادامه، خودکشی مشکوک یک داروساز با اسید پروسیک، سرنخهایی فراوان (که یکی از آنها از نظر بوک بیش از حد آشکار است و همین خود سرنخی دیگر به شمار میرود) و پیچیدگیهایی همچون ناپدید شدن مورفین، زخمی بدون بریدگی در سر و... بیننده را درگیر معمایی جذاب میکند. فهرست مظنونان نیز متنوع و پرجزئیات است؛ از دختر داروساز گرفته تا دوستپسر دلالش، نگهبان سابق در دوران حملات هوایی، زن خدمتکاری بهنام خانم درِج، و البته سرنخهای گمراهکنندهای مثل مجسمه یشمی و اشاراتی تاریخی.
جزئیات دوره زمانی نیز با دقتی مثالزدنی بازسازی شدهاند؛ از افسران پلیس سوتزن، گوشت به عنوان کالایی لوکس، تخممرغ پودرشده و هواداری از نویسندگانی چون جورجت هیر گرفته تا رنجها و بلاتکلیفیهای زندگی پس از جنگ در انگلستان ۱۹۴۶. سریال بهخوبی نشان میدهد چگونه مردمی خسته از جنگ، در میانه ویرانیها چشمانتظار آیندهای مبهم هستند؛ آیندهای که شاید بهتر باشد و شاید نه. در عین حال، اندوه و سوگواریِ زیرپوستی در تار و پود داستان تنیده شده است.
فراتر از طرح اصلی هر قسمت، لایهای آرامتر و تأملبرانگیزتر در جریان است که به زندگی شخصی گابریل بوک میپردازد. او با همسرش تروتی (با بازی پالی واکر) زندگی میکند؛ رابطهای عاشقانه اما پرابهام، چرا که با وجود مهر و علاقه، جدا از هم میخوابند. همچنین، آنها پسری جوان بهنام جک (با بازی کانر فینچ) را برای کمک در فروشگاه استخدام کردهاند؛ پسر یتیمی که خاطرهای از مادرش ندارد و تنها تصویری از پدر در اختیار دارد؛ مردی که بهتازگی دوره زندان دو سالهاش را بابت نقش در سرقتی در میفر پشتسر گذاشته است.
اشارات ظریفی در داستان وجود دارد که نشان میدهد احتمالاً انگیزه خانواده بوک از کمک به جک تنها نوعدوستی نبوده است. در کنار همه اینها، موضوع مهم و تأثیرگذاری که در سریال بهصورت آرام مطرح میشود، زندگی پنهانی بوک است؛ مسئلهای که در فضای محافظهکار و خشن آن دوران قابلدرک اما دردناک است. این موضوع لایهای از اندوه و سنگینی به داستان میافزاید، و در عین حال به شخصیت بوک گرما و پیچیدگی انسانی میبخشد. مارک گیتیس، که معمولاً بازیگری سرد و تودار بهحساب میآید، در این نقش نمایشی گرمتر و انسانیتر ارائه میدهد که ارزشمند و دیدنی است.
البته، سریال کاملاً بینقص نیست. برخی لحظات بهنظر کمی ساختگی میآیند؛ مثلاً دزدی ناگهانی توسط مردی که بهطور اتفاقی یک ست شطرنج یشمی با خود دارد و یکی از مهرهها را به جای مجسمه دزدیدهشده جا میگذارد، چندان باورپذیر نیست. یا اینکه برای نمایش برتری فکری یک شخصیت، تنها از بحث در مورد جایگذاری آپاستروف استفاده میشود، که کمی سادهانگارانه است.
با این حال، «Bookish» در مجموع اثری خوشساخت، دقیق، خوشریتم و بهشدت دلنشین است. ترکیبی از رمزآلودی، طنز، فضای نوستالژیک و شخصیتهایی که بهخوبی پرداخته شدهاند، این سریال را به تجربهای سرگرمکننده برای طرفداران معما و داستانهای جنایی کلاسیک تبدیل کرده است. خبر خوب این است که پیش از آغاز پخش فصل اول، تولید فصل دوم آن تأیید شده است؛ نشانهای دیگر از موفقیت و محبوبیت این اثر نوپا. این سریال بهاندازهای خاص و جذاب است که نه تنها کلیشهای نمیشود، بلکه به راحتی به دل مخاطب مینشیند.