درباره عکسی از خشک شدن دریاچه ارومیه

«مسئله فقط خشک شدن یک دریاچه نیست. اینجا صحبت از امنیت زیستی شمالغرب ایران، از دست رفتن کشاورزی منطقه و افزایش ریزگردهای نمکی و مهمتر از آن خالی شدن دل یک ملت است.»
امیر جدیدی در هم میهن نوشت: اوضاع دریاچه ارومیه وخیم است. این گزاره دیگر یک جمله خبری ساده نیست. در حقیقت خبری تکراری است که نهتنها تازگی ندارد بلکه از فرط تکرار حوصلهسربر شده است.
سالهای سال است که خبرنگاران و عکاسان به دریاچه ارومیه میروند گزارش مینویسند، عکاسی میکنند و با تیتر «ارومیه در حال خشک شدن» یا «مرگ دریاچه» یا چه و چه روی خط خبرگزاریها و روزنامهها منتشر میکنند.
تا آنجا که حافظه یاری میکند در این سالها فقط چند بار خبر خوش بابت بالا آمدن آب دریاچه روی صفحه خبرگزاریها آمد. اما همان چند بار نشان داد که اگر طرحهای احیا مستمر و درست اجرا میشد امروز حال ارومیه بهتر از این حرفها بود.
مشکل اما آنجا بود که هیچکدام از این طرحها به شکل مستمر پیگیری نشد. یک روز قیف بود و قیر نبود و روز دیگر قیر بود و قیف نه. نکته مهم اینکه خشک شدن ارومیه تنها نتیجه تغییرات اقلیمی یا کمبارشی نبود بلکه پیامد دههها سوءمدیریت، توسعهگرایی بیبرنامه، و وعدههای عملنشده دولتها بود.
دهه ۷۰ و دولت سازندگی یک جور. دولت خاتمی جور دیگر. در دولت معجزه هزاره سوم هم که خدا را شکر اوج بحران رقم خورد؛ توسعه کشاورزی بدون حساب و برداشت بیضابطه آبهای زیرزمینی و… دریاچه را تا آستانه مرگ برد.
بعد از آن و در دولت روحانی «ستاد احیای دریاچه ارومیه» اندک امیدی به دلها آورد اما در حقیقت اجرای نصفهنیمه طرح بدون مشارکت مردم فاقد اثرگذاری بلندمدت شد.
در دولت مرحوم رئیسی هم که تا قبل از آنکه خبری از خشک شدن دریاچه روی خط خبرگزاریها بیاید کسی اصلاً یادش نبود که عیسی کلانتری هنوز ریاست محیط زیست را بر عهده دارد.
بعد از اعلام آن خبر تنها واکنش سریع و انقلابی دولت برکناری کلانتری بود و… حالا این روزها دوباره دریاچه نفسهای آخرش را میکشد. رسانهها هم دیگر مثل مریضی که کسی به بازگشتش امیدی ندارد بیخیال ماجرا شدهاند و هرازگاهی چیزکی مینویسند.
باری مسئله اما فقط خشک شدن یک دریاچه نیست. اینجا صحبت از امنیت زیستی شمالغرب ایران، از دست رفتن کشاورزی منطقه و افزایش ریزگردهای نمکی و مهمتر از آن خالی شدن دل یک ملت است.