ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۹۴۴۶

ارتقای روابط تهران و قاهره؛ گامی تاکتیکی یا مقدمه اتحاد بلندمدت؟

آینده دیپلماسی تهران و قاهره چگونه رقم می‌خورد؟

آینده دیپلماسی تهران و قاهره چگونه رقم می‌خورد؟

در پی تحولات اخیر منطقه‌ای و تشدید بحران‌ها، ایران و مصر به نزدیکی و همکاری‌های عملی روی آورده‌اند؛ این تعامل عمدتاً بر مبنای ضرورت‌ها و تهدیدهای مشترک شکل گرفته است. اگرچه حوثی‌های یمن در عمل از استقلال عملیاتی برخوردارند، اما محاسبات مقامات مصری بر این واقعیت استوار است که تهران می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به رفتار حوثی‌ها ایفا کند.

تبلیغات
تبلیغات

  فرارو– الفاضل ابراهیم، تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل موسسه کوئینسیالفاضل ابراهیم

  به گزارش فرارو به نقل از نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، در دل قاهره قدیم، یکی از ریشه‌دارترین و عمیق‌ترین شکاف‌های سیاسی خاورمیانه، ماه گذشته عملاً به پایان خود نزدیک شد. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در حالی که جمعی از مقامات بلندپایه مصری او را همراهی می‌کردند، با گام‌هایی آرام از میان بازار تاریخی خان‌الخلیلی عبور کرد، در مسجد الحسین نماز خواند و شام را در کنار وزیران خارجه پیشین مصر در رستوران مشهور نجیب محفوظ صرف کرد.  عباس عراقچی در جریان این سفر آشکارا اعلام کرد که مناسبات میان ایران و مصر «به مرحله‌ای جدید و بی‌سابقه» وارد شده است.

این سفر، فراتر از یک حرکت صرفاً دیپلماتیک بود و حامل پیامی روشن از امکان تحولی بنیادین و سرنوشت‌ساز در روابط میان دو قدرت مهم منطقه به شمار می‌رفت؛ قدرت‌هایی که اکنون، بیش از هر زمان دیگری، بحران‌های مشترک آن‌ها را به هم نزدیک ساخته است. شکاف میان تهران و قاهره به سال ۱۹۷۹ بازمی‌گردد؛ زمانی که رهبران انقلابی ایران، در اعتراض به امضای توافق کمپ دیوید توسط انور سادات، روابط دیپلماتیک خود را با مصر قطع کردند. این فاصله تاریخی زمانی عمیق‌تر شد که قاهره تصمیم گرفت به محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه مخلوع ایران پناهندگی بدهد؛ شاهی که در سال ۱۹۸۰ در مصر درگذشت و همان‌جا نیز به خاک سپرده شد.

مشورت‌های منظم سیاسی؛ کانال جدید برای عادی‌سازی مناسبات ایران و مصر

در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸)، حمایت علنی و مادی مصر از رژیم صدام حسین، نگاه ایران به قاهره را به‌عنوان یک دشمن منطقه‌ای عمیق‌تر کرد و به شکاف موجود ابعاد تازه‌ای بخشید. در پی آن، روابط دیپلماتیک دو کشور برای سال‌ها در حالت تعلیق و سردی باقی ماند و تمامی تلاش‌های پراکنده و عمدتاً ناموفق برای آغاز گفت‌وگو و بهبود مناسبات، بی‌نتیجه ماند. در چنین فضایی، که همچنان سایه کدورت‌های تاریخی بر آن سنگینی می‌کند، تصمیم اخیر مقامات ایرانی برای تغییر نام «خیابان خالد اسلامبولی» معنایی ویژه و نمادین یافته است؛ خیابانی که حالا به «خیابان حسن نصرالله» تغییر نام داده است.

این تغییر نام، امتیازی راهبردی از سوی تهران بود که به رفع همان «آخرین مانع»ی کمک کرد که عباس عراقچی چند هفته پیش‌تر، آن را به عنوان اصلی‌ترین سد در مسیر عادی‌سازی روابط با مصر معرفی کرده بود. واکنش فوری و علنی قاهره به این اقدام در قالب بیانیه‌ای از سوی سفیر تمیم خلف، سخنگوی وزارت خارجه مصر که از آن به عنوان «گامی مثبت» و «تلاشی برای بازگرداندن مناسبات به مسیر صحیح» یاد کرد، نشان‌دهنده عزم جدی دولت مصر برای پایان دادن به این فصل تاریک در روابط دوجانبه است.

در سلسله دیدارهای فشرده‌ای که عباس عراقچی با عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، و بدر عبدالعاطی، وزیر خارجه این کشور در ماه ژوئن برگزار کرد، بارها تأکید شد که «هیچ‌گاه سطح اعتماد میان تهران و قاهره تا این اندازه بالا نبوده است.» یکی از دستاوردهای ملموس این رایزنی‌ها، توافق برای برقراری مشورت‌های سیاسی منظم در سطح معاونان وزیر خارجه بود؛ کانالی ساختارمند و رسمی که از سال ۱۹۷۹ تاکنون عملاً وجود نداشت.

نزدیکی تهران و قاهره زیر سایه بحران دریای سرخ

آنچه در این میان حائز اهمیت است، تأکید بدر عبدالعاطی، وزیر خارجه مصر، بر این نکته بود که این سفر نشانه همسویی و نزدیکی بدون قید و شرط میان دو کشور نیست، بلکه ضرورتی مبتنی بر واقع‌گرایی و عمل‌گرایی است. او تاکید کرد: «تمایل متقابلی برای گسترش روابط وجود دارد، اما این مسیر با لحاظ دغدغه‌ها و دیدگاه‌های هر دو طرف پیش می‌رود.» در واقع، این روند تازه آغاز شده تنش‌زدایی،  ریشه در محاسباتی واقع‌بینانه دارد که در سایه بحران‌های نوظهور و پیچیده منطقه‌ای شکل گرفته است.

نخستین عامل کلیدی، حملات اخیر حوثی‌ها به کشتی‌رانی در دریای سرخ است؛ حملاتی که اگر برای حمایت از فلسطینیان غزه صورت می‌گیرد اما ضربه‌ای مستقیم بر شریان اقتصادی مصر وارد آورده است. میلیاردها دلار درآمد مصر از محل عبور کشتی‌ها از کانال سوئز، به دلیل تغییر مسیر ناوگان دریایی و حرکت آن‌ها به دور از آفریقا، از دست رفته است.

عباس عراقچی البته در اظهارات علنی خود، نقش تهران در هدایت عملیاتی حوثی‌ها را کم‌اهمیت جلوه داده و تاکید کرده که «یمن خود تصمیم می‌گیرد»، اما قاهره امروز بیش از هر زمان دیگری به اهرم نفوذ تهران برای بازگرداندن امنیت به مسیرهای کشتیرانی نیازمند است. تأکید صریح بدر عبدالعاطی، وزیر خارجه مصر، در گفت‌وگوی تلفنی اسفندماه با عراقچی بر «لزوم حفظ آزادی کشتیرانی در دریای سرخ»  بیانگر اهمیت حیاتی این مسئله برای مصر است.

اگرچه حوثی‌های یمن در عمل از استقلال عملیاتی برخوردارند، اما محاسبات مقامات مصری بر این واقعیت استوار است که تهران می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌دهی به رفتار حوثی‌ها ایفا کند.

بحران انرژی، تحریم و جنگ؛ بستر همکاری‌های تازه میان تهران و قاهره

در سطحی کلان‌تر، تحولات و دینامیک‌های منطقه‌ای نیز به گونه‌ای رقم خورده که عادی‌سازی روابط میان تهران و قاهره را تسهیل و حتی تسریع کرده است. میانجی‌گری چین در سال ۲۰۲۳ برای برقراری آشتی میان عربستان سعودی و ایران، یکی از مهم‌ترین موانع تاریخی در مسیر نزدیکی ایران و مصر را از میان برداشت. با ازسرگیری روابط میان ریاض و تهران، مصر دیگر نگران از دست دادن حمایت مالی حیاتی کشورهای عربی خلیج فارس نیست و اکنون با آزادی عمل بیشتری می‌تواند به سمت تعامل با ایران حرکت کند. 

این فضای دیپلماتیک تازه، به‌ویژه در سایه جنگ داخلی سودان شتاب بیشتری یافته است؛ جنگی که ارتش سودان (SAF) را به بازسازی و احیای اتحاد دیرینه خود با تهران برای کسب حمایت نظامی سوق داده است. در همین حال، مصر نیز به عنوان یکی از اصلی‌ترین حامیان ارتش سودان ایفای نقش می‌کند. به این ترتیب، قاهره و تهران ناگهان خود را در قلب جنگی که درست در مجاورت مرز جنوبی مصر در جریان است، در جایگاه متحدان غیرمنتظره می‌بینند؛ وضعیتی که بستری جدید و غیرقابل پیش‌بینی برای شکل‌گیری منافع مشترک میان دو کشور فراهم کرده است.

این جابه‌جایی‌های ژئوپلیتیک در کنار مشکلات اقتصادی مشترک از بحران بدهی مصر گرفته تا تحریم‌های سنگین علیه ایران بستر مناسبی برای همکاری‌های عملی میان دو کشور در حوزه‌هایی همچون تجارت و حتی گردشگری مذهبی فراهم آورده است؛ از جمله، امکان سفر شیعیان ایرانی برای زیارت اماکن مقدس اسلامی در مصر که می‌تواند به نمادی از نزدیکی فرهنگی و اقتصادی تبدیل شود. علاوه بر این، حمله دوازده‌روزه اسرائیل به ایران نیز نقطه عطفی در مناسبات دو کشور ایجاد کرده و سطح همکاری‌های میان قاهره و تهران را به مرحله‌ای کاملاً جدید و متفاوت ارتقا داده است.

این عملیات نظامی، برای هر دو کشور بحران‌هایی موازی و عمیق رقم زد. از یک‌سو، ایران با حملات اسرائیل که با پشتیبانی مستقیم ایالات متحده صورت گرفت روبرو شد؛ حملاتی که  نقض حاکمیت ملی و اختلال جدی در روند دیپلماسی هسته‌ای را به دنبال داشت. در سوی دیگر، مصر نیز متحمل ضربه‌ای سنگین به امنیت انرژی خود شد؛ چرا که میادین گاز تحت مدیریت اسرائیل، که تأمین‌کننده ۱۵ تا ۲۰ درصد نیاز انرژی مصر بودند، به دلیل این حملات از مدار خارج شدند و قاهره را ناگزیر به اتخاذ تدابیر اضطراری کرد؛ تا جایی که حتی احتمال قطع گسترده برق در کشور مطرح شد. این بحران‌های همزمان، آسیب‌پذیری مشترک دو کشور را به‌وضوح آشکار ساخت و به تقویت پیوندهای دیپلماتیک و همکاری میان تهران و قاهره منجر شد.

این حملات، نقش مصر در عرصه میانجی‌گری منطقه‌ای را برجسته‌تر و روابط تهران و قاهره را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک کرد. تماس تلفنی شبانه عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر، با مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران تنها ساعاتی پیش از آغاز حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران که در جریان آن سیسی صراحتاً «افزایش تنش‌آفرینی» اسرائیل را محکوم کرد، جایگاه ویژه و استثنایی قاهره را به‌عنوان میانجی و بازیگر تأثیرگذار به نمایش گذاشت. از آن زمان، وزیر خارجه مصر نیز دیپلماسی فعالی را در پیش گرفته و رایزنی‌های گسترده‌ای با مقامات عمان (به‌عنوان میانجی اصلی مذاکرات آمریکا و ایران)، استیو ویتکاف نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا در امور خاورمیانه و رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انجام داده است تا شاید بتواند بستر لازم را برای ازسرگیری گفت‌وگوهای هسته‌ای فراهم کند.

مصر و ایران؛ شراکت در بحران، رقابت در هویت

با وجود همه این‌ها وابستگی راهبردی مصر به غرب به‌ویژه در سایه دریافت کمک‌های نظامی آمریکا و تعهد به پیمان صلح ۴۶ ساله با اسرائیل در تضاد ماهوی با ماهیت انقلابی و آرمان‌گرای سیاست خارجی  ایران قرار دارد.

در نتیجه، نزدیکی میان قاهره و تهران پیوستی که ادامه آن برخاسته از ضرورت‌های مشترکی چون تأمین امنیت دریایی، پیشگیری از بروز جنگی فراگیر در منطقه و عبور از بحران‌های اقتصادی است.

انتظار می‌رود دو کشور در آینده نزدیک سطح روابط دیپلماتیک را از نمایندگی‌های سطح پایین به سطح سفارتخانه‌های کامل ارتقا دهند، همکاری‌های اقتصادی را گسترش بخشند و کانال‌های رایزنی و مشورت درباره بحران‌هایی چون دریای سرخ و پرونده هسته‌ای ایران را فعال نگاه دارند. با این حال، این رابطه ماهیتی کاملاً معاملاتی دارد و در نهایت محدود به همان منافع ملی متعارض و گاه متقاطع دو طرف باقی خواهد ماند؛ واقعیتی که هرگونه چشم‌انداز اتحاد راهبردی بلندمدت را با تردید مواجه می‌سازد.

تبلیغات
نویسنده : الفاضل ابراهیم
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات