وحشت روانی در «اسلحهها» (Weapons)؛ وقتی که ترس جامعه را نابود میکند

فیلم «اسلحهها» دنیایی را به تصویر میکشد که اتحاد برای پیدا کردن سرنخ از کودکان گمشده، تبدیل به جامعهای از آشوب و آشفتگی شده است. فیلم با روایت داستان از زوایای مختلف نشان میدهد که چگونه فشار روانی روی افراد باعث یک فاجعه در جامعه میشود.
فرارو- اکران فیلم سینمایی «اسلحهها» از 8 آگوست (16 مرداد) در سینماهای جهان آغاز شده است. فیلمی که به نظر میرسد یک روایت متفاوت از وحشت و رابطه میان انسانها باشد.
به گزارش فرارو، در نگاه اول ممکن است بیننده تصور کند با داستانی در مورد موجودات فرازمینی روبرو است، اما خیلی زود متوجه میشود که ماجرا چیز دیگری است و خبری از بیگانگان فضایی نیست. «اسلحهها» مانند فیلم قبلی کارگردان یعنی «بربرها»، داستان را در جهتی غیر منتظره پیش میبرد، در عین حال ریشههای عمیقی و انسانی ترس را نمایش میدهد. ترسی که نه از هیولاها، بلکه از آسیبهای روحی و روانی افراد سرچشمه میگیرد.
در ساعت ۲:۱۷ صبح، هفده کودک به طور همزمان ناپدید میشوند. آنها در خانههایشان را باز کرده و با دستهایی کشیده که انگار در آسمان خشک شدهاند به سوی تاریکی شب میروند. این کودکان در یک چیز مشترکاند، همه آنها دانشآموزان کلاس سوم «جاستین کندی» هستند. کلاسی که خالی شده و فقط یک دانشآموز خجالتی به نام «الکس» در آن باقی مانده است، پسری که مانند والدین بچههای گم شده، مضطرب و سردرگم است. داستان این فیلم در «میبروک»، روایت میشود. شهری در ایالت پنسیلوانیا که مردم آرام آن به خاطر ناپدید شدن بچهها تبدیل به انسانهایی خشمگین و وحشتزده شدهاند.
هراس جمعی و فروپاشی اجتماعی
وحشت زمانی در این شهر نمایان میشود که ساکنان به جای اتحاد برای پیدا کردن بچهها به سراغ هرج و مرج میروند. والدین، معلمان را متهم میکنند، همسایهها به یکدیگر بیاعتماد میشوند و زندگی بیگناهان در جریان یافتن مقصر ویران میشود، اتفاقاتی که فروپاشی را برای جامعه به دنبال دارد. فروپاشی که به خاطر رفتار انسانها در شرایط بحرانی رخ داده است.
در «اسلحهها» به خوبی نظریه روانشناسی «هویت اجتماعی» دیده میشود. این نظریه یک مفهوم علمی است که بیان میکند ذهن انسان به گونهای برنامهریزی شده تا جهان را به دو دسته تقسیم کند: «ما»، منظور افراد خوب و قابل اعتماد و «آنها»، کسانی که به عنوان تهدید شناخته میشوند. این فرایند زمانی شدت میگیرد که انسان با ترس یا فشار روانی رو بهرو میشود. جامعه در این اثر جایی است که عملا خود را از بین میبرد.«جاستین»، به دلیل وجود شواهد قطعی در قالب «آنها» قرار میگیرد و به هدفی آسان برای اتهام تبدیل میشود. همچنین والدین کودکان گمشده به دنبال کسی برای مقصر جلوه دادن و تخلیه ترسهایشان هستند و او به قربانی این هراس جمعی بدل میشود. فیلم به خوبی نشان میدهد که شخصیتها در حالی دست به انجام کارهای وحشتناک میزنند که مطمئنند کارهای درستی هستند. پدیدهای که روانشناسان آن را «گسست اخلاقی» مینامند.
همچنین «اسلحهها» به درستی میگوید، گاهی فردی که بیشترین اهمیت را به یک موقعیت میدهد ممکن است به بزرگترین هدف حمله تبدیل شود، مانند «جاستین» که نه به دلیل بیکفایتی؛ بلکه به خاطر اهمیت دادن به یک دانشآموز سقوط میکند. همین همدلی باعث میشود او به یک بیگانه تبدیل شود. در حقیقت جامعه دلسوزی «جاستین» را مدرکی برای گناهکار بودنش میبیند. با این حال، آن چیزی که هولناکتر به نظر میرسد، اتفاقی است که برای مدیر مدرسه «مارکوس» رخ میدهد. در لحظهای که او برای کودکی ابراز نگرانی میکند و این دلسوزی به شکلی شوم تعبیر میشود. همدلی او با قضاوتی مغرضانه مجازات میگردد و انسان دوستیاش به عاملی برای شرارت و ویرانی تبدیل میشود.
روایت چندگانه و زوایای مختلف داستان
«اسلحهها»، به جای روایت یک داستان تک خطی، قصه را با استفاده از کاراکترهای مختلف نمایش میدهد. این کاراکترها عبارتاند از: معلم، پدر، پلیس، مدیر مدرسه و کاراکترهایی که هویت ناشناختهای دارند. داستان با معلم مدرسه آغاز میشود، «آرچر گراف» با بازی «جاش برولین»، پدری که پسرش ناپدید شده و انگشت اتهام را به سمت معلم مدرسه «جاستین» میبرد. سپس دوربین تغییر زاویه میدهد و به سراغ سایر کاراکترها میرود. در عین حال با شروع بخش جدید، داستان به عقب برمیگردد تا صحنههایی کلیدی از زاویه دید سایرشخصیتها دوباره روایت شود
«زک کرگر»، بعد از فیلم موفق «بربرها» در سال 2022 به دنبال تجربهای جدید با ساخت فیلم ترسناک «اسلحهها» است. او ذهنی منحصربه فرد در آشکار کردن تهدیدهایی که در ظاهر بیخطرند دارد.
پوستر فیلم «اسلحهها»، به خوبی فضای مرموز و ترسناک داستان را نمایش میدهد. در این پوستر گروهی از کودکان دیده میشود که نیمه شب در خیابان در حال دویدن هستند. جملات ابتدایی داستان به همراه پوستر، فضایی از ترس را به مخاطب القا میکند، دقیقا همان چیزی که بیننده از یک فیلم ترسناک انتظار دارد.
پازل ماجرا و کشف حقیقت
این فیلم در فضایی میان کمدی و وحشت حرکت میکند، گاهی این ترکیب نتیجهای عالی دارد مانند فیلم «کلبه وحشت» و گاهی هم به یک فاجعه ختم میشود مثل فیلم «پیرانای سه بعدی»، با این حال «اسلحهها» یک نمونه کامل و درست در این زمینه است. فیلمی ترسناک با شوخیهایی که جذابند اما محدود. تا زمانی که هیچ خبری از بچهها نیست، ذهن آزاد است که درباره سرنوشت آنها هر نوع تفسیری را انجام دهد. ذهن برخی ممکن است به سمت توطئه فرازمینیها برود. در عین حال، گروهی نیز به گروگانگیری فکر کنند. قطعات داستان مانند یک پازل، هر چه فیلم جلوتر میرود، کنار هم قرار میگیرند و بیننده به همراه آن به کشف ماجرا میپردازد. مثل کشف هویت فردی که روی ماشین «جاستین» کلمه جادوگر را نوشته است.
یک ساعت ابتدایی «اسلحهها»، داستان با لحنی بسیار جدی پیش میرود که تلخی آن تا استخوان نفوذ میکند، اما ورود کاراکتر «گلادیس»، فیلم را با چرخشی غیر منتظره به سمت اغراق سوق میدهد. بعد از این، سطح تنش بالا میرود و فردی را نمایش میدهد که کودکان را به فرار از خانه ترغیب کرده و حالا تبدیل به یک قاتل شده است. با این حال، درست زمانی که مخاطب شروع به درک چرایی اتفاقات میکند، تفسیرها و ایدههای اولیه فیلم شروع به محدود شدن میکند و گستره تخیل بیننده از بین میرود.
خشونت در دقایق پایانی فیلم، به اوج میرسد و دقیقا «اسلحهها» معنای واقعیاش را پیدا میکند. جایی که مخاطب میفهمد جامعه از دو گروه انسان تشکیل شده است؛ گروه «هدفها» و «اسلحهها». در حقیقت بیننده میبیند که هر کس ممکن است تبدیل به ابزاری مرگبار شود. در نهایت وقتی تیتراژ پایانی بر روی صحنهای خونآلود پخش میشود، مخاطب ممکن است از خود بپرسد که آیا در یک بحران میتواند به درستی تصمیم بگیرد.