از هنر کوچک تا شکوه بزرگ؛ محمود فرشچیان احیاگر نگارگری ایرانی در جهان

فرشچیان توانست هنر نگارگری را از حاشیه به متن فرهنگ و هنر ایران بازگرداند و آن را بهعنوان هنری مستقل، تمامعیار و زنده که میتواند با زبان امروزی سخن بگوید و مخاطب جهانی بیابد، معرفی کند. این هنر اکنون دیگر نهتنها جلوهای از تصویرسازی ظریف و دقیق نیست، بلکه بیانگر جهانبینی، فلسفه و روح هنر ایرانی در قرن معاصر است؛ هنری که در آن هر خط، هر نقش و هر رنگ، سخن از اصالت و بداعت به زبان تصویری خود دارد.
اهل فرنگ، نگارگری ایرانی را «Miniature» یا «هنر کوچک» مینامیدند، گویی این هنر را به مقامی حقیر و خرد تنزل داده بودند؛ اما قریبِ یکقرنِ پیش، مردی به دنیا آمد که با تبحری ویژه و نگاه ژرف خود، این هنر را از آن سایهسار کوچک بیرون کشید و به شکوه و بزرگی اصیلاش بازگرداند، جایگاهی والا و شایسته که همواره سزاوار آن بود.
به گزارش هممیهن، «محمود فرشچیان» به جهانِ دیگر شد که سرنوشتِ محتومِ هر آدمی همین است و مرگ تنها عدالتِ جهان است بر همهی آدمیان از شاه و گدا و هنرمند و سفله؛ اما آنچه آدمیان در طولِ زندگی خویش برجای میگذارند، گاه برای همیشه میماند و گاه آدمی چونان میرود که انگار هیچگاه در این جهان نزیسته است. در این وانفسا اما بیتردید، فرشچیان راه سنت دیرین نگارگری را استوارانه پی گرفت و همچون خوشنویسانی که به غنای میراث خط فارسی افزودند، به ذخیرهی گرانبهای هنر ایرانی، بارِ افزونتری بخشید.
نوآوریهای استاد فرشچیان، برخاسته از عمق شناخت او نسبت به ریشهها و رمز و راز هنر نگارگری، نهتنها دنبالهروی صرف سنت نبود؛ بلکه استغنایی بر آن بود؛ استغنایی که بهمعنای بینیازی از تقلید و بازتولید صرف شیوههای پیشین و در عین حال احترام به آنها بود. او با خلق ترکیببندیهای تازه و گستردهتر، پرداختهایی ظریف و معاصر و بهکارگیری رنگهایی درخشان و موجدار، به این هنر روحی نو بخشید و آن را از قالب محدود «خُرد» و «کوچک» رها کرد و به «بزرگی» ای که شایستهاش بود، رساند.
بدینترتیب فرشچیان توانست هنر نگارگری را از حاشیه به متن فرهنگ و هنر ایران بازگرداند و آن را بهعنوان هنری مستقل، تمامعیار و زنده که میتواند با زبان امروزی سخن بگوید و مخاطب جهانی بیابد، معرفی کند. این هنر اکنون دیگر نهتنها جلوهای از تصویرسازی ظریف و دقیق نیست، بلکه بیانگر جهانبینی، فلسفه و روح هنر ایرانی در قرن معاصر است؛ هنری که در آن هر خط، هر نقش و هر رنگ، سخن از اصالت و بداعت به زبان تصویری خود دارد.
استاد فرشچیان درواقع میراثدار پیامهای فرهنگی و معنوی عمیقی است که در بطن نگارگری ایرانی نهفته مانده بود. او با حفظ این پیامها و در کنار آن، بسط خلاقیتهای فردی، هنر ایرانی را به مرحلهای از بلوغ رساند که توانست در عرصه هنرهای جهانی به دیده احترام و تحسین نگریسته شود. خودش میگفت: «همیشه وقتی پشت میز کارم مینشینم احساس میکنم یک جوان نقاش ۵۰-۴۰ساله و مشتاق هستم. گاهی بیوقفه تا سه بعد از نیمهشب کار میکنم. میتوانم ادعا کنم من همیشه در خود «حال» هستم. حال خاصی که هنرمند را به آفرینش دچار میکند. »
او از همان سنینِ کودکی، کارِ هنر را آغاز کرد و با نگاهی نوآورانه، نقاشی سنتی ایرانی را به سطحی فراتر بُرد و آثاری خلق کرد که بهواسطهی ترکیب عناصر کلاسیک و تکنیکهای مدرن و ارتباط عمیق با ادبیات، شعر و دین، جایگاه ویژهای در هنر ایران و جهان یافتند و برای همین است که فرشچیان را جدای از یک هنرمندِ برجسته، بهعنوان یکی از بزرگترین احیاگران هنر نگارگری ایرانی، مربی، مبدع و مدافع اصلی نگارگری میدانند که توانست این هنر را از خطر فراموشی نجات دهد و آن را بهعنوان هنری زنده و پویا در جهان معاصر معرفی کند.
نقاشِ رازها
معلمِ آغازیناش، پدرش بود که نقش مهمی در هدایت زندگی او به ورطهی هنر داشت. او بعدتر به کارگاه میرزا آقا امامی و عیسی بهادری رفت. بهرهگیری از این اساتید به همراهِ تحصیلاتِ آکادمیکاش در ایران و اروپا، سبب شد تا او بنیانگذارِ مکتب خاص خود در نقاشی ایرانی باشد. مکتبی که همپایه با فرمهای کلاسیک، تکنیکهای نوین را در جهت توسعهی نقاشی سنتی به کار گرفته است و ضمن احترام عمیق به ریشههای تاریخی و فرهنگی نقاشی ایرانی که قرنها بر مبنای مفاهیم اسطورهای، مذهبی و ادبی شکل گرفته بود، توانست ساختارهای سنتی را بازتعریف کند و نگارگری ایرانی را از سطحی وابسته به ادبیات به هنری مستقل، خودبسنده و جهانی ارتقاء دهد.
آثار فرشچیان ترکیبی از خطوط نرم، روان و پیوسته با ترکیببندیهایی دقیق و پر از پیچیدگیهایِ هندسیِ دایرهوار بود. در تمام طرحهایش بر منحنیها و مدور بودن تأکید داشت که از نظرش: «زندگی در حال چرخش و گردش است و تمام هستی در حال حرکت بر سیری دایرهوار است.» این خطوط و فرمها نهتنها نقشهای تزئینی و زیباشناسانه داشتند، بلکه حامل نمادها و اشارات معنوی و درونی بودند که اثر را رازآلود میکرد و مخاطب را به تفکری عمیقتر درباره مضامین مذهبی و فلسفی دعوت. رنگبندی در آثارش نیز بهعنوان یکی از برجستهترین ویژگیها شناخته میشود؛ رنگهای درخشان، مواج و زندهای که بهصورت لایهلایه و با دقت فراوان بهکار رفته است.
او برای این خلقِ آثارش از همهچیز مدد میگرفت: از شعر کلاسیک فارسی، مفاهیم عارفانه، آیات قرآن کریم، حتی متونِ مقدسِ مسیحیان و یهودیان و البته تخیل خلاقانهی خود. در ۳۳ سالگی تابلوی حضرت موسی (ع) را نقاشی کرد. در ۴۶ سالگی تابلوی عصر عاشورا را به تصویر کشید. در ۶۱ سالگی تابلوی امام زمان (دیدار) را رسم کرد و در ۶۵ سالگی تابلوی مناجات و در ۶۷ سالگی، تابلوی حضرت ابراهیم علیهالسلام و نیز در ۷۲ سالگی تابلوی قصهی یوسف را خلق کرد. در این میان، تابلوهایی نیز برای مولود کعبه، یتیمنوازی حضرت علی (ع)، حضرت علیاصغر (ع)، تابلوی ضامن آهو و اولین پیام (غار حرا) را کشید.
در این سالها، بسیاری، تابلوهای مذهبی او را حاصلِ دورانِ کنونی میدانستند، درحالیکه او حتی در سالهایی که در آمریکا زندگی میکرد، همواره ارادتِ خود را به اهلِبیت نشان داد و بسیاری از بزرگترین آثارش به سالهای پیش از انقلاب بازمیگردد.
این آثار هماکنون بخشی از هویتِ فرهنگی ایرانیان است. یکی از برجستهترین آثارش (ضامن آهو) در سبک نگارگری ایرانی با تکنیک اکریلیک روی مقوای بدون اسید، به داستان مشهوری از زندگی امام رضا (ع) اشاره دارد؛ داستانی که در آن آهویی به پای حضرت میافتد و امام از شکارچی میخواهد، آهو را رها کند. در این اثر نور بهگونهای ترسیم شده که علاوه بر صورت، در تمام بدن امام رضا (ع) جاری است و خطوط تابلو بهسمت حضرت متمایل شدهاند، درواقع همهی خطوط و نقوش تابلو و عناصر آن متوجهی حضرت است که در سمت راست بالای تابلو در هالهای از نور قرار دارد. پرسوناژ امام نیز از لحاظ رنگ و فرم، طوری قرار گرفته که در فراز بوده و باقی عناصر در فرود است. این تابلو یکی از شاهکارهای نگارگری مذهبی ایران محسوب میشود.
او سالها بعد تابلوی «ضامن آهو ۲» را خلق و آن را همزمان با ولادت امام رضا (ع) به موزه آستان قدس رضوی اهدا کرد. ارادتِ فرشچیان به هشتمین امامِ شیعیان، تنها به این موارد خلاصه نمیشود. در اوایل دهه ۷۰ بود که طراحی ضریح جدید امام رضا علیهالسلام را به او سپردند، اما پیش از این پیشنهاد، دست او آسیب جدی دیده بود.
روایتی که فرشچیان دارد این است که وقتی طراحی ضریح را شروع میکند، بهصورت معجزهآسایی دست او که نیاز به جراحی داشته، خوب میشود و دیگر هیچ دردی حس نمیکند. فرشچیان این شفا را لطف الهی و عنایت حضرت میداند. او هیچ صله و دستمزدی برای طراحی ضریح قبول نکرد و حتی تسبیح تزئینشده با سنگ یاقوت احمر را که بهرسم تشکر به او داده بودند، به نیت انداختن داخل ضریح پس داد و گفت، وقتی برای امام رضا علیهالسلام کار میکنیم، باید چیزی به ایشان بدهیم.
او پنجمین کسی است که در ایران، ضریح امام رضا (ع) را طراحی کرده است. نخستین ضریح در دورهی شاه طهماسب صفوی، با نقشِ سورهی «هل اتی» به خط ثلث طراحی شد و ضریحِ دوم، مرصع فولادی و معروف به ضریح نگین نشان است که با وقفِ شاهرخ، نوهی نادرشاه افشار طراحی شده بود که دوهزار رقبهی مربعشکل مزین به یاقوت و زمرد داشت. ضریح سوم، ضریح ساده و فولادی بوده که در عصر سلطنت فتحعلیشاه قاجار روی ضریح نگین نشان نصب شد. ضریح چهارم، معروف به ضریح طلا و نقره یا شیر و شکر در سال ۱۳۳۸ ه. ش ساخته شده که بعد از برداشتن ضریح سوم و انتقال آن به موزه، روی ضریح نگین نشان نصب شد. این ضریح دارای ۱۴دهانه بهنیت ۱۴معصوم بود که در جریان بمبگذاری سال ۱۳۷۵ دچار آسیبهای شدیدی شد.
اما پس از طراحی ضریحِ کنونی، استاد خدازادهی اصفهانی کارِ قلمزنی آن را برعهده گرفت و ساختاش هفت سال به طول انجامید. فرشچیان، در طراحی این ضریح، تکیه بر اسماءالله داشته و عناصرِ هنر ایرانی بهشکلِ کامل در آن دیده میشود. در چهار طرف آن، جمعاً ۱۴ محراب وجود دارد، نقطهی عطف این ۱۴محراب، قسمت فوقانی قوس اصلی محراب است که به کلمهی جلالهی «الله» ختم میشود. علاوه بر آن طراحی تمام گلها و برگها براساس دو عدد پنج (نماد پنجتن) و هشت (یادآور امام هشتم) است. «یا ارحمالراحمین»، «یا اکرمالاکرمین»، «یا اسمعالسامعین»، «یا قاضیالحاجات» و… نیز در این طراحی بهکار رفته است.
فرشچیان در تابلوی «پنجمین روز آفرینش» نیز از نگارگری با تکنیکِ اکریلیک بهره بُرده و آن را براساس آیات متعدد قرآن دربارهی شش روز آفرینش جهان طراحی کرده و پرندگان رنگارنگ در آسمان و ماهیها در دریای تلاطم را به تصویر درآورده که میتوان آن را ترکیبی از واقعیت و خیال دانست.
«شمس و مولانا» دیگر اثرِ شاخصِ فرشچیان است که هماکنون در کاخ سعدآباد نگهداری میشود. این تابلو با الهام از شعر معروف «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» شکل گرفته و تلاش دارد رابطه معنوی مولانا و شمس تبریزی را به تصویر بکشد. در این اثر، سر شمس بهصورت خورشیدی و جهانگیر طراحی شده و مولانا روی کرهزمین نقش شده است. این تابلو با هدف مقابله با تلاش برخی کشورها برای مصادرهی هویت فرهنگی و ادبی این دو شخصیتِ بزرگ خلق شده و در سال نامگذاری جهانی بهنام مولانا توسط یونسکو، رونمایی و بهنمایش درآمد.
اما نمیتوان از آثارِ فرشچیان گفت و از «عصر عاشورا» نگفت. تابلویی که روایت غمانگیزی از وقایع عاشوراست که بهصورت نمادین و بدون نمایش چهرهها، رنج و اندوه بازماندگان را نشان میدهد. زنانی در کنار اسب بدون سوار در میدان جنگ، گریه میکنند و نشانههایی از مصیبت و شهادت امام حسین (ع) و همراهانش دیده میشود. هنرمند در این اثر با استفاده از رنگهای ملایم، فضایی معنوی و متأثرکننده خلق کرده است و میتوان ترکیب رنگ ارغوانی بهجای رنگ سیاه در چادرهای زنان را نماد معنویت و سکوتی مقدس قلمداد کرد. خطوط سیاه و سفید اثر، مدوّر بودن کلّ طرح و ختم شدن تمام خطوط طرح به وجود مقدس حضرت زینب سلاماللهعلیها از ویژگیهای این اثر است.
او این اثر را سهسال پیش از انقلاب و زمانی که توصیهی مادرش برای روضه رفتن را شنید، بدون هیچ پیشزمینهای خلق کرد. او بعدها در روایتهایش از کشیدن این اثر عظیم گفت که این تابلو بدون هیچ تغییری همانطور که در ابتدا کشیده شده، باقی مانده است و حتی پس از سالها، اگر دوباره آن را میکشید، به همین شکل در میآمد.
و نگارگری زنده به اوست
نقش استاد محمود فرشچیان در هنر ایران، فراتر از خلق آثار هنریِ بینظیر است؛ او بهعنوان یک پیشگام و مرجع در احیای نگارگری ایرانی بهویژه در بازتعریف این هنر اصیل، نقشی بنیادین داشته است و با انتقال این دانش گسترده، چه در قالبِ کتاب و چه در مقامِ معلم، مهارتهای فنی و بینش هنری خود را به نسلهای جدید هنرمندان منتقل کرده است.
او با ایجاد نگرشی باز نسبت به عناصر بصری نگارگری کلاسیک مانند نقشها، خطوط ظریف، رنگآمیزی لایهای و پرداختهای ظریف، زمینه را برای توسعهی تکنیکهای مدرن فراهم کرد؛ تکنیکهایی که ضمن حفظ روح نگارگری سنتی، امکان خلق ترکیببندیهای پیچیدهتر، فرمهای متنوعتر و مفاهیم عمیقتر را میدادند. به این ترتیب، فرشچیان نقاشی نگارگری را از محدودیتهای تاریخی آن رها ساخت و آن را بهعنوان هنری زنده، پویا و قابل تطبیق با نیازهای معاصر معرفی کرد.
فرشچیان همواره بر نقشِ آموزش تاکید داشت، چنانکه میگفت: «من از ۷ سالگی در کارگاه حاج میرزا آقا امامی بهره زیادی از استعداد خود بردم، اما متاسفانه استعداد نسلِ جدید در شرایطِ کنونی، هرز میرود. تاثیر این موضوع بر ایران و هنر ایرانی هم مشهود است. به نظر من، نوعی سهلانگاری و آسانیابی در کارها هست. یک هنرمند میتواند بنشیند، طراحی کند، کار کند و قانع نباشد. باید جوانان به این مسئله آگاه باشند که هر کاری که میکنند، بهتر و بالاتر از آن هم هست، پس باید آن را بخواهند.»
درواقع فرشچیان در مقام استاد و مربی، روشنگر راهی بود که در آن هنر نگارگری از انحصار تکنیکهای سنتی و محدودیتهای تاریخی خارج شده و به عرصههای جدیدی از خلاقیت، بیان فردی و هنری ورود کرد. او نسلی از نگارگران نوین را تربیت کرد که هریک با دیدگاه و سبک خاص خود، ادامهدهندهی راه او و توسعهدهندهی هنر نگارگری در عصر حاضر هستند. این نسل جدید با تلفیق دانش کلاسیک و تجربیات مدرن، توانسته است تنوع و غنای بیشتری به هنر نگارگری ببخشد و آن را در عرصههای هنری مختلف مانند تصویرسازی، هنر مفهومی و هنرهای دیجیتال بهکار گیرد. بنا به وصیت استاد فرشچیان او در کنار مقبره صائب تبریزی در اصفهان آرام خواهد گرفت.