هیتلر و کتابهایی که زندگیاش را شکل دادند؛ از سیاست تا جنایت

در پس چهره خشن و سنگدل آدولف هیتلر، تصویری دیگر نیز وجود دارد: تصویر مردی که شبها در خلوت، با کتابهایش به سر میبرد، صفحات را خطخطی میکرد و در حاشیهشان درباره «رهبری»، «نبوغ» و «سرنوشت ملتها» یادداشت مینوشت. کتاب «هیتلر و کتابخانه شخصیاش/ Hitler's Private Library: The Books That Shaped His Life» نوشته تیموتی ورینگ رایبک پردهای تازه از شخصیت پیچیده و پرتناقض هیتلر برمیدارد.
در حافظه عمومی جهان، آدولف هیتلر بیش از هر چیز با خشونت، جنگ و جنایت شناخته میشود؛ دیکتاتوری که اروپا را به آتش کشید و میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد.
به گزارش ایران، اما در پس این چهره خشن و سنگدل، تصویری دیگر نیز وجود دارد: تصویر مردی که شبها در خلوت، با کتابهایش به سر میبرد، صفحات را خطخطی میکرد و در حاشیهشان درباره «رهبری»، «نبوغ» و «سرنوشت ملتها» یادداشت مینوشت. کتاب «هیتلر و کتابخانه شخصیاش/ Hitler's Private Library: The Books That Shaped His Life» نوشته تیموتی ورینگ رایبک پردهای تازه از شخصیت پیچیده و پرتناقض هیتلر برمیدارد.
ورینگ رایبک، با رویکردی دقیق و در عین حال ژورنالیستی، سراغ کتابخانه شخصی هیتلر رفته و تلاش کرده است از خلال آن، شخصیت پیچیده و پرتناقض او را مورد واکاوی قرار بدهد. شاید کمتر کسی بداند که هیتلر در طول زندگیاش صاحب مجموعهای عظیم از کتابها بود؛ حدود ۱۶ هزار جلد. از این میان، حدود ۱۲۰۰ جلد پس از جنگ جهانی دوم به دست کتابخانه کنگره آمریکا در واشنگتن رسید و هنوز هم آنجا نگهداری میشود. این کتابها دامنه گستردهای از موضوعات مختلفی نظیر: فلسفه، تاریخ و ادبیات تا رمانهای عامهپسند، نمایشنامهها، متون نظامی و آثار نژادپرستانه را در برمیگیرند.
این حجم از کتابها در کنار شهرت نازیها به کتابسوزی، تناقضی تکاندهنده میآفریند. چگونه میتوان رهبر رژیمی را تصور کرد که در میدانها کتاب میسوزاند، اما در خلوت خود هزاران جلد کتاب گرد میآورد و هر شب تا دیروقت به مطالعه میپردازد؟ رایبک میکوشد همین تناقض را بررسی کند و نشان دهد که کتابها نه فقط سرگرمی، بلکه بخشی از سازوکار ذهنی و سیاسی هیتلر بودند.
برای فهم اهمیت این کتابخانه باید به فضای اوایل قرن بیستم بازگشت. در آن سالها، فرهنگ «خودآموختگی» در اروپا رونق گرفته بود. مجموعههای ارزانقیمت همچون کتابخانه اوریمن یا کلاسیکهای جهانی به طبقات پایین امکان میدادند تا با آثار بزرگ اندیشمندان جهان آشنا شوند. هیتلر نیز محصول همین موج بود؛ سربازی از جنگ جهانی اول که در آپارتمان کوچک مونیخیاش نخستین وسیلهای که خرید یک قفسه کتاب بود.
کتابخانه هیتلر در آغاز پر بود از تاریخهای نظامی، خاطرات و البته آثار اندیشمندان بزرگی چون مونتسکیو، روسو و کانت. در کنار اینها، نوشتههای فیلسوفان یهودستیز و نظریهپردازان توطئه نیز قرار داشت. از همان زمان، هیتلر در حال ساختن چهرهای تازه از خود بود: یک «خودساخته افراطی» که میخواست ضعفهای تحصیلیاش را جبران کند تا بتواند در فضای فرهنگی آلمان وایماری نقشی سیاسی ایفا کند.
در این مسیر، دیتریش اِکارت نقشی کلیدی ایفا کرد. او روزنامهنگار، شاعر، نمایشنامهنویس و سیاستمدار آلمانی بود که با ایدهها و نوشتههایش، هیتلر را در مسیر تندروی سیاسی و ملیگرایی شدید هدایت کرد. اکارت از اعضای اولیه حزب نازی به شمار میرفت، از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۳ سردبیر روزنامه «فولکیشِر بئوباختر» بود و در نوامبر ۱۹۲۳ در کودتای مونیخ شرکت کرد.
آموزهها و دیدگاههای او چنان تأثیری بر هیتلر گذاشت که سالها پس از مرگش، در رفتار و سخنان پیشوا بازتاب یافت. دیتریش اِکارت سرانجام در ۲۶ دسامبر ۱۹۲۳ در شهر برشتسگادن بر اثر سکته قلبی درگذشت، اما میراث فکری و سیاسی او همچنان در تاریخ حزب نازی برجای ماند و بخشی از شکلگیری شخصیت و مسیر فکری هیتلر به او نسبت داده میشود.
کتاب بهمثابه ابزار سیاست
در دهه ۱۹۳۰، همزمان با اوجگیری سیاسی هیتلر و فروش میلیونی «نبرد من»، خرید کتاب یکی از بزرگترین مخارج شخصی او شد. کتابخانهاش به سرعت رشد کرد و به هزاران جلد رسید. این عادت مطالعه شبانه حتی در آخرین روزهای زندگیاش هم ادامه داشت. در عکسهایی که پس از سقوط برلین توسط سربازان آمریکایی گرفته شد، کتابها کنار تخت او در پناهگاه زیرزمینی دیده میشوند؛ همان تختی که هیتلر در نهایت با شلیک گلوله و در کنار جسد اِوا براون بر آن افتاد.
رایبک در کتابش نشان میدهد که هیتلر تنها یک «کلکسیونر» نبود. او با مداد در دست، بخشهایی از کتابها را خطکشی میکرد و حاشیهنویسی انجام میداد. تمرکز او اغلب بر جملاتی درباره ماهیت نبوغ و اهمیت رهبری بود. گاه با خشم مخالفت خود را در حاشیه مینوشت و گاه با تأکید موافقتش را نشان میداد. این یادداشتها نشان میدهند که کتابها صرفاً برای پر کردن قفسهها نبودند؛ آنها در شکلگیری نوعی اعتمادبهنفس فکری و استراتژیک در هیتلر نقش داشتند.
یکی از نکات جالبی که رایبک برجسته میکند، علاقه هیتلر به شکسپیر است. او ویلیام شکسپیر را برتر از گوته و شیلر میدانست و نسخهای از ترجمه گئورگ مولر از آثار شکسپیر در اختیار داشت. بارها در سخنرانیهایش از جملات شکسپیر استفاده کرد و حتی از نمایشنامههایی همچون هملت و جولیوس سزار الهام گرفت. در مقابل، هرچند معاصرانش ادعا میکردند او شیفته نیچه، شوپنهاور یا گوته است، اما در کتابخانه باقیماندهاش نشانی از این آثار دیده نمیشود. شاید در بمبارانهای متفقین نابود شده باشند، اما همین خلأ پرسشی برمیانگیزد: آیا علاقه هیتلر به این نویسندگان بیشتر افسانهای ساخته و پرداخته اطرافیان بود یا واقعیتی پنهان در کتابهای از دست رفته؟
اهمیت دیگر کتابخانه هیتلر در بخش نظامی آن است. او زندگینامه ژنرالها و گزارشهای تجهیزات جنگی را با دقت مطالعه میکرد. این مطالعات اعتمادبهنفس تازهای به او بخشید؛ چنانکه دیگر از رویارویی با مشاوران نظامیاش نمیترسید. نتیجه این اعتمادبهنفس همان جنگ خانمانسوزی بود که اروپا و جهان را به ویرانی کشاند؛ به بیان دیگر، مطالعه برای هیتلر صرفاً یک عادت شبانه یا سرگرمی نبود؛ کتابها بخشی از سلاحهای نرم او بودند، ابزارهایی برای تقویت ایدئولوژی نازی و توجیه تصمیمات خونبار.
تیموتی ورینگ رایبک در کتابش بیش از آنکه فهرستوار کتابهای هیتلر را بشمارد، به تحلیل نسخههایی میپردازد که نشانهای از درگیری ذهنی او دارند: یادداشتهای حاشیهای، امضاهای نویسندگان یا آثار تقدیمی. همین رویکرد، تصویر ملموستری از پیشوا به دست میدهد؛ تصویری نه از یک «شیطان ماورایی»، بلکه از انسانی واقعی با وسواسها، ترسها و جاهطلبیهای خاص خود.
رایبک در نهایت ما را با چهرهای مواجه میکند که بیش از آنکه رمزآلود باشد، خُرد و اندکی افسرده به نظر میرسد؛ مردی از طبقه متوسط پایین با زخمی بر شانه، که در تلاش برای خودسازی و جبران ضعفهایش، دانشی انباشته و در مسیر تبدیل آن به ایدئولوژیای مرگبار گام برداشت.
چرا این کتاب مهم است؟
کتاب هیتلر و کتابخانه شخصیاش تنها روایتی تاریخی از علاقه یک دیکتاتور به کتابها نیست؛ بلکه تلاشی است برای فهم این پرسش بنیادین: نقش فرهنگ و مطالعه در شکلگیری فجایع تاریخی چیست؟ آیا کتابها میتوانند همچون سلاح، در خدمت خشونت قرار گیرند؟ این اثر نشان میدهد پاسخ مثبت است. کتابهایی که میتوانستند الهامبخش صلح و پیشرفت باشند، در ذهن هیتلر به ابزاری برای توجیه جنگ و نسلکشی بدل شدند.
همین نکته است که مطالعه این کتاب را برای امروز ما ضروری میسازد؛ روزگاری که همچنان ایدئولوژیهای افراطی در جهان جان میگیرند و رهبران مختلف میتوانند از فرهنگ و ادبیات برای مشروعیتبخشی به سیاستهای خود بهره گیرند. رایبک با پژوهشی دقیق و روایتگری روان، یکی از تناقضآمیزترین وجوه شخصیت هیتلر را آشکار کرده است: کتابسوزانی که خود کتابدوستی وسواسی بود. او با تحلیل کتابخانه شخصی هیتلر، پلی میان فرهنگ و سیاست میسازد و نشان میدهد که حتی بیرحمترین دیکتاتورها نیز در خلوتشان به فرهنگ نیاز دارند؛ اما این نیاز میتواند به همان اندازه خطرناک باشد که قدرت نظامی.
انتشار این کتاب در سال ۱۴۰۴ توسط نشر مروارید و ترجمه کامیاب شهریاری، فرصتی است برای مواجهه دوباره با تاریخ، با پرسشی همچنان زنده: کتابها در دست چه کسی، به چه چیزی بدل میشوند؟!