به مناسبت ۹ شهریور، روز قزوین
قزوین؛ زادگاه حکومت متمرکز در ایران

در دل جنگهای خونین و توطئههای قزلباشها، شاه طهماسب تصمیمی گرفت که ایران را از پرتگاه نجات داد: قزوین، شهری گمنام، به قلب امپراتوری صفوی بدل شد انتخابی که میراث آن تولد حکومت متمرکز در ایران بود.
فرارو- 9 شهریورماه را روز قزوین نامگذاری کردهاند زیرا در چنین روزی بود که این شهر از سوی دومین پادشاه صفوی به پایتختی ایران برگزیده شد و تا بیش از نیم سده این جایگاه را حفظ کرد.
به گزارش فرارو، شاه طهماسب اول (حکومت ۱۵۲۴-۱۵۷۶ میلادی)، دومین پادشاه دودمان صفوی، در نیمه دوم سلطنت خود تصمیم به انتقال پایتخت از تبریز به قزوین گرفت. این تصمیم، که در میانه سده دهم هجری قمری عملی شد، یکی از نقاط عطف در تاریخ صفویان بود و نشاندهنده گذار از یک دولت عشایری-نظامی به امپراتوری متمرکزتر و باثباتتر به شمار میرود.
در حالی که تبریز، پایتخت اولیه صفویان، به دلیل موقعیت مرزیاش بارها مورد هجوم عثمانیها قرار گرفته بود، قزوین با موقعیت مرکزیتر و امنتر، فرصتی برای بازسازی اداری و فرهنگی فراهم کرد. این انتقال نه تنها پاسخی به تهدیدات خارجی بود، بلکه بخشی از سیاستهای داخلی طهماسب برای کاهش نفوذ قبایل قزلباش و تقویت عناصر ایرانی در حکومت به حساب میآمد.
زمینه تاریخی: تهدیدات خارجی و چالشهای داخلی
در اوایل سلطنت طهماسب، که تنها دهساله بود وقتی تاج بر سر گذاشت، امپراتوری صفوی با بحرانهای متعددی روبرو بود. پس از مرگ پدرش شاه اسماعیل اول در ۱۵۲۴ میلادی، شورشهای داخلی میان امرای قزلباش – قبایل ترکمان وفادار به صفویان – قدرت مرکزی را تضعیف کرد. طهماسب با کمک مادرش و وزرای وفادار، این شورشها را سرکوب کرد و تا دهه ۱۵۳۰ میلادی، کنترل را به دست گرفت. اما تهدید اصلی از غرب میآمد: امپراتوری عثمانی تحت سلطان سلیمان قانونی، که با ایدئولوژی سنی در برابر شیعه صفوی قرار داشت، چندین بار به ایران حمله کرد. در سال ۱۵۳۴-۱۵۳۵ میلادی، عثمانیها تبریز را اشغال کردند و سیاست "زمین سوخته" طهماسب – سوزاندن مزارع و منابع برای عقبنشینی دشمن – اگرچه مؤثر بود، اما شهر را ویران کرد. این حملات تا دهه ۱۵۵۰ ادامه یافت و تبریز را به هدفی آسان تبدیل کرد.
در شرق نیز، ازبکان سنیمذهب به خراسان حمله میکردند و مرزها را ناامن میساختند. طهماسب، که به تشیع دوازدهامامی پایبند بود، نیاز به پایتختی داشت که بتواند بر هر دو جبهه نظارت کند. صلح آماسیه در ۱۵۵۵ میلادی با عثمانیها، که مرزها را تثبیت کرد و عراق را به عثمانی سپرد، فرصتی موقت برای بازسازی فراهم آورد. اما طهماسب میدانست که تبریز، تنها ۱۵۰ کیلومتر از مرز عثمانی فاصله داشت، همچنان آسیبپذیر است. این زمینهها او را به فکر انتقال پایتخت انداخت.
چرا قزوین؟
تصمیم طهماسب برای انتخاب قزوین بر پایه چندین دلیل منطقی و استراتژیک استوار بود. نخست، امنیت نظامی: قزوین حدود ۵۰۰ کیلومتر شرقتر از تبریز و نزدیکتر به دریای خزر قرار داشت، که آن را از حملات مستقیم عثمانی دور میکرد. این شهر، که از دوران ساسانیان تا مغولان بخشی از جاده ابریشم بود، کمتر در معرض هجوم قرار داشت و اجازه میداد تا شاه بر دفاع از مرزهای غربی تمرکز کند بدون اینکه پایتخت در خطر باشد.
دوم، موقعیت مرکزی و اداری: قزوین در قلب فلات ایران قرار داشت و اتصال بهتری به استانهای شرقی مانند خراسان فراهم میکرد، جایی که تهدید ازبکان جدی بود. این موقعیت به طهماسب کمک کرد تا کنترل بر مناطق دورافتادهای مانند گیلان، گرجستان و شیروان را افزایش دهد. علاوه بر این، آب و هوای معتدل و منابع طبیعی قزوین – از جمله باغها و معادن – پایهای برای توسعه اقتصادی بود.
سوم، اصلاحات سیاسی و مذهبی: طهماسب میخواست نفوذ قزلباشهای ترکمان را، که پایگاهشان در آذربایجان بود، کاهش دهد. انتقال به قزوین، شهری با جمعیت غیرقزلباش و سابقه سنیگری، فرصتی برای تقویت بوروکراسی ایرانی و ادغام عناصر جدید مانند بردگان گرجی و چرکسی در دربار بود. این سیاست بخشی از تلاش برای مرکزیسازی قدرت بود و با پایان دادن به سنت کوچنشینی ترکی-مغولی، امپراتوری را به سمت حکومت شهری سوق داد. همچنین، طهماسب با گسترش بناهای شیعی مانند حرم شاهزاده حسین، تشیع را در قزوین تقویت کرد تا ایدئولوژی صفوی را تثبیت کند.
فرآیند انتقال پایتخت به قزوین و چالشها
مقدمات انتقال از دهه ۱۵۴۰ میلادی آغاز شد. طهماسب از سال ۱۵۴۴ میلادی زمینهایی در قزوین خریداری کرد و ساختمانهای اداری را توسعه داد. انتقال رسمی پس از صلح آماسیه رخ داد و با ساخت باغ سعادتآباد و عمارت چهلستون همراه بود، که نمادی از عصر جدید شد. هزاران کارگر، معمار و مهاجر – از جمله علمای شیعه از جبل عامل لبنان – به شهر آمدند و قزوین به مرکز تجارت، هنر و مذهب تبدیل شد. گزارشهای اروپایی، مانند سفرنامه میشل ممبره ونیزی، از شکوه دربار در قزوین سخن میگویند.
ژان شاردن که در مجموع یازده سال در دوره صفویان (۷۰–۱۶۶۴ و ۷۷–۱۶۷۱ میلادی) در ایران بوده در سال ۱۶۷۴ میلادی در شهر قزوین چهار ماه اقامت میکند و درباره آن مینویسد:
«قزوین شهر بزرگ و زیبایی است که در دشتی وسیع واقع در سه فرسنگی کوه الوند بنا شده است… دوازده هزارخانه و صد هزار تن جمعیّت دارد. صد خانوار یهودی، و چهل خانوار مسیحی در این شهر به سر میبرند. میدان شاه که اسبدوانی نیز در آنجا به عمل میآید زیباترین نقاط این شهر است… قزوین مسجد بسیار ندارد… بعد از مسجد مهمترین و مجللترین عمارات قزوین مدارسی است که طلاّبعلوم دینی در آن تحصیل میکنند… آنچه قزوین را در انظار بینندگان باشکوه و رفیع مینماید کاخها و خانههای قصرآسای بزرگان و اعیان شهر است که همهتماشائی و دیدنی است… »
با این حال، چالشهایی وجود داشت. برخی امرای قزلباش با انتقال مخالفت کردند، زیرا آن را تهدیدی برای پایگاه سنتیشان میدانستند. طهماسب با ازدواجهای سیاسی و انتصابهای جدید، این مخالفتها را مدیریت کرد. همچنین، شهر جدید نیاز به سرمایهگذاری عظیم داشت، که از طریق مالیات و تجارت تأمین شد.
میراث قزوین: تولد حکومت متمرکز
قزوین برای حدود نیم قرن (تا انتقال به اصفهان توسط شاه عباس در ۱۵۹۸ میلادی) پایتخت باقی ماند و «دارالسلطنه» نامیده شد. این دوره با شکوفایی فرهنگی همراه بود: توسعه تاریخنگاری صفوی، ساخت بناهای باشکوه و تقویت روابط دیپلماتیک. تصمیم طهماسب امپراتوری را از تهدیدات خارجی نجات داد و پایهای برای عصر طلایی صفویان گذاشت. همانطور که منابع تاریخی مانند «خلاصة التواریخ» اشاره میکنند، این انتقال نمادی از تحول صفویان به دولتی متمرکز و شیعهمحور بود.
با هر نگاهی صفویان در نخسین دوران قدرت گیری خود وابسط به عشایر و قبایل قزلباش بودند که بشدت از تمرکز قدرت وحشت داشتند. ایران نیز در دههها و حتی قرنهای پیش از آن صرفا به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد و ایلخانان و روسای قبایل با تضمین پرداخت مالیات به شاهان، بر بخشهای وسیعی از ایران حکومت میکردند. حتی تبریز در زمان شاه اسماعیل صفوی صرفا مرکز تجمع قبایل قزلباش بود.
اما قزوین تغییری بزرگ در این الگوی ملوک الطوایفی بود. این شهر وابستگی به قبایل و ایلات بزرگ قزلباش نداشت و خاستگاه هیچکدام از آنها نبود. قزوین تنها و تنها انتخاب پادشاه برای محل استقرار حکومتش بود. در واقع قزوین موقعیتی شبیه به تهران در زمان آقا محمدخان قاجار داشت. نقطه آغازی برای استقرار متمرکز دستگاه دولت در یکجا و اعمال قدرت از آنجا به تمام نقاط کشور. جایی که تمام تصمیمات در آنجا گرفته میشد و به دوردستترن نقاط برای اجرا فرستاده میشد.
قزوین نقطه آغاز این تمرکز جدید در ساختار قدرت در ایران بعد از اسلام بود. نخستین تمرین دولت متمرکز در ایران که بعدها با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت در زمان شاه عباس به اوج خود رسید. میراثی تهران در زمان قاجار آن را به ارث برد و بهترین نحو تا به اکنون آن را پاس داشته است.