فیلم سینمایی «ماشین خردکن» (The Smashing Machine)؛ روایتی شکست خورده از زندگی قهرمانان با بازی «دواین جانسون»

«ماشین خردکن»، تلاش کرده با استفاده از جذابیتهای «دواین جانسون»، اثری صادقانه و بدون اغراق از زندگی یک قهرمان ناکام را نشان دهد، با این حال خودش تبدیل به فیلمی شکستخورده شده است.
فرارو- فیلم سینمایی «ماشین خردکن» (The Smashing Machine) برای اولین بار در جشنواره ونیز به نمایش درآمد و حالا در جشنواره فیلم تورنتو روی پرده رفته است. همچنین به نظر میرسد اکران آن به زودی در سینماهای جهان آغاز شود تا به عنوان یکی از مدعیان بهترین بازیگر مرد در اسکار حضور پیدا کند.
به گزارش فرارو، فیلم «ماشین خردکن»، تصویری خام و کلیشهای از زندگی یک ورزشکار ارائه میدهد. اثری که تلاش میکند داستانی عمیق از تاثیرات اعتیاد و مواد مخدر روی زندگی قهرمانان نشان دهد، اما تبدیل به فیلمی شده که مخاطب از دیدن آن لذت نمیبرد.
این فیلم روایتگر زندگی ورزشکار افسانهای «مارک کر» است، اما به جای نمایش تمام دوران ورزشیاش تمرکز خود را روی بازهای سه ساله گذاشته، زمانی که «مارک» درگیر اعتیاد بود و همه چیز را از دست داده بود و در لیگ ژاپن با حریفان خود مبارزه میکرد. در واقع این کشور تنها جایی بود که او میتوانست به زندگی خود ادامه بدهد، زندگی که فرقی با جهنم نداشت.
روایتی کلیشهای از سقوط یک اسطوره
«دواین جانسون» در این فیلم با آن هیکل درشتی که در آن اغراق شده، بازی قابل قبولی از خود ارائه میدهد. در حقیقت این کاراکتر یک چالش و فرصت بزرگ برای اوست تا هنرنمایی و قدرت خود را در نقشی جدید نشان دهد. در حالی که مخاطب به خاطر شخصیتپردازی عمیق همراه داستان «مارک» میشود، در مقابل کاراکتر همسرش نه تنها جذاب نیست، بلکه کسل کننده و حوصلهبر است و بیننده به راحتی میتواند آن را حذف کند.
داستان «مارک» نوعی صمیمیت را به تصویر میکشد که بیننده را ترغیب به تماشای اثر میکند، با این حال فیلم هر چه جلوتر میرود، نحوه فیلمبرداری باعث شده تا جذابیت خود را حتی در خشنترین سکانسهای دقایق پایانی از دست دهد. به همین دلیل «ماشین خردکن» تبدیل به اثری شده که مردان به در مکانی جمع شدهاند و فقط همدیگر را کتک میزنند. مخاطب بهترین لحظات فیلم را نه در میدان مبارزه، بلکه در سکانسهای آرام و به دور از تنش تماشا میکند.
صحنههایی که «مارک» از زندگی خود برای دیگران تعریف میکند را میتوان دردناکترین و در عین حال جذابترین دقایق دانست. سکانسها به مخاطب این فرصت را میدهد که خود را جای «مارک» گذاشته، سپس زندگی او را قضاوت کند. هر چه در پرداختن به بحرانهای عاطفی و زندگی «مارک» موفق عمل کرده، در نمایش مبارزات ورزشی به عنوان محور مرکزی داستان دچار لغزشهای متعدد است.
در واقع فیلم تلاش میکند با پرداختن به نبردهای درونی به جای میدان مبارزه متفاوت و تاثیرگذار عمل کند. با این حال چیزی فراتر از کلیشههای مرسوم نیست، فردی که در میدان مبارزه قدرت فوقالعادهای دارد ولی در زندگی شخصیاش با مشکلاتی مواجه است که به اعتیاد پناه میبرد.
در نهایت «ماشین خردکن» به جای استفاده بهتر از ظرفیتهای داستانی و بازیگری برای خلق اثری جدید و متفاوت به مسیرها و کلیشههایی برمیگردد که مخاطب قبلا در سایر فیلمها دیده است.