سووشون بیش از یک سریال است/ سفری به عمق روح ایرانی

روانشناس و منتقد ادبی معتقد است «سووشون»، فراتر از یک قصه تاریخی، سفری است به عمق روان انسانهایی که زیر فشار استعمار و تغییر، در جستوجوی معنا و مقاومتاند. مراسم سووشون، که نام سریال از آن گرفته شده، این فقدان را به تصویر میکشد؛ آیینی که نماد مرگ آرمانها و تولد مقاومتی نو است. این نمادگرایی، لایهای عمیق به داستان میافزاید و ما را به تأمل در چرخههای تاریخی و روانی وامیدارد.
مصطفی سلیمانی در ایران نوشت: سریال سووشون، اقتباسی از یک رمان کلاسیک ایرانی، ما را به کوچههای خاکی شیراز در دهههای گذشته میبرد، جایی که عطر یاسهای باغ با بوی نان تازه درهم میآمیزد و سایههای اشغالگران بر دیوارهای خشتی سنگینی میکند.
این روایت، فراتر از یک قصه تاریخی، سفری است به عمق روان انسانهایی که زیر فشار استعمار و تغییر، در جستوجوی معنا و مقاومتاند. من، که سالها در پی لایههای پنهان داستانها و پیچیدگیهای ذهن انسان بودهام، در این سریال نه تنها یک بازسازی تاریخی، بلکه کاوشی عمیق در روح جمعی ایرانیان یافتم، مردمانی که در برابر طوفانهای زمانه، نور خود را بازمییابند.
روایت استقامت
داستان با زندگی روزمره یک خانواده متوسط آغاز میشود، آرام مثل رودخانهای که زیر پوستش، جریانهای پنهان موج میزنند. زری، شخصیت محوری، نمادی از استقامت خاموش است. تصور کنید صبحی در شیراز: بوی نان تازه در خانهای ساده، اما سایه سربازان بیگانه بر دیوارها. زری، با دستانی خسته از کارهای روزمره، به یوسف، همسرش، نگاه میکند، مردی که روحش درگیر مبارزه با اشغالگران است.
این صحنهها، با ظرافتی داستانی، ما را به قصههای مادربزرگها میبرند، اما لایهای از واقعیت تلخ را هم آشکار میکنند. کارگردان با دوربینی کنجکاو، از اتاقهای تاریک خانه به بازارهای شلوغ میرود، جایی که نجواهای مقاومت در لابهلای گفتوگوهای روزمره شنیده میشود. این حرکت، نه فقط فضاسازی، بلکه دعوتی است به درک عمیقتر از روان شخصیتهایی که در این بستر تاریخی نفس میکشند.
روانشناسی زنان
زری، ستون خانواده، از دیدگاه روانشناختی نمایانگر انطباق عاطفی است، فرآیندی که در آن، فرد دردهایش را به قدرت تبدیل میکند. او با چالشهایی روبهروست که روانش را به مرز فروپاشی میرساند: از دست دادن عزیزان، فشارهای اجتماعی که زنان را به سکوت وامیدارند، و تردیدهای درونی که مثل خوره روحش را میخورند. تصور کنید او را در حال بافتن قالی، جایی که هر گره، خاطرهای از گذشته است.
این تصویر، داستانی از پایداری زنانه است؛ نه نمایشی، بلکه واقعی و عمیقاً ایرانی. زری مادر است، همسر است، و گاهی مبارزی پنهان که در سکوت، بار خانواده را به دوش میکشد. تحول او از زنی پر از ترس به شخصیتی که شجاعت را در خود مییابد، یادآور مفهوم تحول کهنالگویی است، جایی که ناخودآگاه جمعی، او را از نقشهای سنتی به سوی هویتی مقاومتر هدایت میکند. این لایهها، مرا به فکر فرو میبرند که چقدر زنان در تاریخ ما، در سایهها، دنیایی از استقامت ساختهاند.
تصویر قهرمان
یوسف، در سوی دیگر، مردی است گرفتار تعارض درونی. نگاهش، گاهی مصمم و گاهی شکسته، یادآور انسانهایی است که بین آرمانهای بزرگ و مسئولیتهای شخصی سرگرداناند. او نه قهرمانی افسانهای، بلکه انسانی واقعی است که ترس، خشم و عشق را همزمان تجربه میکند. در روانشناسی، این حالت را تعارض ایدئولوژیک مینامیم، جایی که وفاداری به خانواده با تعهد به جامعه در تضاد قرار میگیرد.
در صحنهای که یوسف در تنهایی شب به ستارهها خیره میشود، گذشتهاش، شاید خاطرات کودکی در مسجد یا داستانهای عدالتخواهی پدرش، بر حالش سنگینی میکند. این لحظه، نشاندهنده تأثیر آسیبهای تاریخی است که نسلها را در بر میگیرد. یوسف، با مبارزهاش، به ما یادآوری میکند که قهرمانان واقعی، در میان تردیدها و فداکاریها شکل میگیرند، حتی اگر این فداکاری به بهای جانشان باشد.
استعمار در سووشون، فراتر از یک نیروی بیرونی، یک مزاحم روانی است. در صحنههای بازار، جایی که لهجههای بیگانه در گوشها میپیچد، تهدید به هویت فرهنگی حس میشود. شخصیتهای فرعی، مثل عمویی سالخورده با خاطراتی از جنگ، این تهدید را شخصی میکنند. او از اشغالی میگوید که نه فقط زمین، بلکه روح مردم را هم ربوده.
این روایت، در روانشناسی، به مفهوم از دست دادن خود اشاره دارد، حالتی که فرد احساس میکند کنترل زندگیاش را از دست داده. مراسم سووشون، که نام سریال از آن گرفته شده، این فقدان را به تصویر میکشد؛ آیینی که نماد مرگ آرمانها و تولد مقاومتی نو است. این نمادگرایی، لایهای عمیق به داستان میافزاید و ما را به تأمل در چرخههای تاریخی و روانی وامیدارد.
رابطه زری و یوسف، چون عاشقانهای در دل طوفان، پر از ظرافت است. لحظهای که زیر درخت نارنج گفتوگو میکنند و باد برگها را میچرخاند، نشاندهنده پیوند عاطفیای است که آنها را در برابر بحرانها مقاوم میکند. بهنوش طباطبایی در نقش زری، با چشمان نافذش، این شخصیت را از صفحات کتاب به واقعیتی مدرن بدل کرده. اما سریال بینقص نیست؛ ریتم کند آن گاهی چالشبرانگیز است، ولی این کندی، دعوتی عمدی به تأمل به نظر میرسد. در دنیای سریع امروز، سووشون ما را وامیدارد بنشینیم و به تکرار تاریخ و انعطافپذیری روان انسان فکر کنیم.
سووشون بیش از یک سریال است؛ سفری به عمق روح ایرانی. آن را به کسانی توصیه میکنم که در پی کاوشی عمیقاند، نه فقط سرگرمی. شاید شما هم، مثل من، پس از تماشا، به کوچههای شیراز فکر کنید و زمزمه کنید: سووشون، سووشون…
بهروز غریبپور: ایده ساخت سریال «سووشون» در راستای زنده نگه داشتن تاریخ شکل گرفت
بهروز غریبپور مدیر فرهنگی و کارگردان برجسته تئاتر معتقد است اقتباس ادبی و ساخت داستانهای معاصر ایرانی به پویایی و زنده نگه داشتن جریانهای تاریخی و در نهایت درس گرفتن از گذشته کمک میکند و به گمانم ایده ساخت سریال «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار هم در همین راستا شکل گرفت.
بهروز غریبپور گفت: «نرگس آبیار برای ساخت این سریال زحمت بسیار کشیده است و توانسته چراغ ساخت سریالهای سخت از این دست را روشن نگه دارد. اما آنچه مسلم است برداشت از رمان سختی مانند «سووشون» و رعایت وفاداری کامل به اصل اثر کار دشواری است که انصافاً جسارت و عزمِ جزم شده میخواهد. »
این هنرمند تأثیرگذار در عرصه هنرهای نمایشی افزود: «در حقیقت وفاداری به اصل داستان هماناندازه که امری پسندیده و اخلاقی است به همان اندازه هم میتواند به روایت داستان به شکل تصویری آسیب برساند. از همین رو معتقدم فیلمنامه «سووشون» ازاین ناحیه دچار نقصان است. »
او ادامه داد: «در واقع خانم آبیار با همه قدرتی که در کارگردانی عین به عین داستان به خرج داده است، میتوانست روی فیلمنامه تمرکز بیشتری داشته باشد و بدون هراس روح داستان را روایت کند. از همین رو گمان میکنم از این جهت به فیلمنامه ایراداتی وارد است.»
غریبپور با بیان این مطلب که نرگس آبیار بخش مهمی از تاریخ معاصر را به تصویر کشیده است، گفت: «یکی از موضوعات قابل تأمل توجه به این مطلب است؛ افرادی که رمان را خواندهاند از تماشای سریال لذت میبرند چون ذهن آشنایی نسبت به موضوع دارند اما سریال در بیان رمان برای افرادی که متأسفانه کتاب را نخواندهاند کمتر جذابیت دارد.»
کارگردان اپرای «رستم و سهراب» در ادامه صحبتهای خود گفت: «اما این حقیقت نباید گم شود که تیم تولید «سووشون» و در رأس آن خانم آبیار تلاش بسیاری برای یادآوری تاریخ این سرزمین از طریق یکی از شاهکارهای ادبی معاصر کردهاند که برای آیندگانِ ایران بسیار مهم و آموزنده است. »
او خاطرنشان کرد: «اما توصیه همیشگی و فرهنگی من، کتاب خواندن بوده است و به همین دلیل جوانان را دعوت میکنم به خواندن رمان تاریخی «سووشون» و تماشای این سریال. »