ترنج موبایل
کد خبر: ۹۱۵۹۱۰

تحصیل و شغل هم سپری در برابر خشونت نیست

تحصیل و شغل هم سپری در برابر خشونت نیست

خشونت خانگی علیه زنان نه یک مساله فردی، بلکه مساله‌ای اجتماعی و ساختاری است که بدون تغییرات قانونی، فرهنگی و اجتماعی قابل حل نخواهد بود.

تبلیغات
تبلیغات

نفیسه آزاد در اعتماد نوشت: اساسا این یک کلیشه است که خشونت خانگی، قتل یا زن‌کشی فقط در طبقات فرودست یا در میان افرادی با سطح سواد پایین و متعلق به گروه‌های حاشیه‌ای جامعه هستند، رخ می‌دهد. هیچ پژوهشی این فرضیه را تایید نمی‌کند.

واقعیت این است که خشونت خانگی در همه گروه‌های طبقاتی و اجتماعی وجود دارد. آنچه این پدیده را گسترده‌تر می‌کند، مساله ساختار جنسیتی جامعه است که نوعی فرودستی برای زنان ایجاد می‌کند و به مردان اجازه و توان اعمال خشونت علیه زنان در محیط خانه را می‌دهد. 

تحصیلات و حتی اشتغال و درآمد مستقل زنان، این فرودستی ناشی از جنسیت را از میان نمی‌برد. درست است که این عوامل می‌توانند بخشی از قدرت زنان را در خانه یا جامعه افزایش دهند، اما واقعیت این است که ساختار جنسیتی همچنان در سطوح فرهنگی، قانونی، اجتماعی و حتی اقتصادی «فرودست‌ساز» است. در چنین بستری، زنان همچنان سوژه اصلی خشونتند و هیچ کدام از دستاوردهای فردی مانند تحصیلات، شغل یا حضور اجتماعی، توان مقابله کامل با این خشونت ساختاری را ندارند. 

در بررسی خشونت خانگی نمی‌توان فرد و اجتماع را از هم جدا کرد. هر چند اعمال خشونت سویه‌های فردی هم دارد، اما وقتی می‌بینیم که بیش از ۹۰درصد قربانیان خشونت خانگی زنان هستند، دیگر نمی‌توان این پدیده را فردی یا استثنایی دانست. ما در این زمینه با یک مساله اجتماعی فراگیر مواجه هستیم نه یک مساله فردی و نادر. 

نتایج پژوهش‌های گذشته بیانگر آن است که مساله فراتر از سطح فردی است و ابعاد اجتماعی، ساختاری و حقوقی دارد. زنانی که این تجربه‌ها را پشت سر گذاشته‌اند، احساس امنیت نمی‌کنند و اغلب فکر می‌کنند در تلاش برای حفظ امنیت، تنها هستند. امروز به دلیل گسترش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، این تجربه‌ها بیشتر در معرض دید عمومی قرار گرفته‌اند و اگر در گذشته تصور می‌شد چنین حوادثی صرفا مساله‌ای شخصی است، امروز مشخص شده که زنان در همه جا ممکن است با آن مواجه شوند. 

خشونت خانگی علیه زنان در سراسر جهان اتفاق می‌افتد؛ با شدت و آمار متفاوت در هر کشور. اما شرایط در ایران ویژگی‌های خاص خود را دارد. نخست اینکه در ایران هیچ نهاد عمومی مسئول انجام پیمایش ملی درباره خشونت خانگی نیست، بنابراین آمار دقیق و رسمی از این پدیده در دست نداریم، این در حالی است که در بسیاری از کشورها داده‌های آماری معتبر وجود دارد.

زن‌کشی هم منحصر به ایران نیست، اما تفاوت اصلی ما با برخی کشورها این است که آن‌ها قوانین مشخص و کارآمدی برای مقابله با این جرایم دارند. در آن کشورها تنبیهات قضایی مشخصی برای اعمال خشونت خانگی در نظر گرفته می‌شود، آموزش‌های عمومی گسترده وجود دارد و حتی رسانه‌های عمومی مثل سریال‌ها به این موضوع می‌پردازند تا به کاهش آن کمک کنند. 

وقتی بستر حقوقی و اجتماعی فراهم باشد، نهادهای مدنی و وکلا نیز می‌توانند نقش فعالی در کاهش خشونت ایفا کنند و چنین بسترهایی امکان کارهای ترویجی، حمایتی و آموزشی را فراهم می‌کنند. اما در ایران چنین زیرساخت‌هایی یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف است. همین خلأ تفاوت اصلی ما با جوامع دیگر است و موضوع را ترسناک‌تر می‌کند. بنابراین خشونت خانگی علیه زنان نه یک مساله فردی، بلکه مساله‌ای اجتماعی و ساختاری است که بدون تغییرات قانونی، فرهنگی و اجتماعی قابل حل نخواهد بود.

 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات