در فیلم سینمایی «انتهای اوین» به نویسندگی و کارگردانی محمد و مهدی تراب بیگی و تهیهکنندگی امیر سمواتی؛ مهدی پاکدل، رعنا آزادی ور، علی باقری، بابک کریمی، شبنم دادخواه، مهری کاظمی و فریدسماواتی به ایفای نقش پرداخته اند.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۳۸۸ مطلب
در فیلم سینمایی «انتهای اوین» به نویسندگی و کارگردانی محمد و مهدی تراب بیگی و تهیهکنندگی امیر سمواتی؛ مهدی پاکدل، رعنا آزادی ور، علی باقری، بابک کریمی، شبنم دادخواه، مهری کاظمی و فریدسماواتی به ایفای نقش پرداخته اند.
هومن سیدی این روزها پیش تولید فیلم جدیدش را آغاز کرده و محسن تنابنده نخستین بازیگری است که حضورش در فیلم قطعی شده است.
«خون شد» فیلم جمعوجوری است که حرف مهمش را با حسوحال جاری در لحنِ سینماییاش بهخوبی میزند و از خانوادهای پریشانشده میگوید و خانهای در شُرفِ به یغما رفتن و پسر خانواده که از دل تاریکی میآید (مانند فیلمی که در تاریکی بر پرده سینما میافتد) تا این افراد همریشه با خودش را به سامان و همدلی برساند.
پریناز ایزدیار بازیگر مطرح سالهای اخیر سینما پس از نزدیک به دو سال دوری از سینما به زودی برای «ملاقات خصوصی» جلوی دوربین میرود.
انتخاب باران کوثری برای بازی در نقش «فروغ فرخزاد» جنجالی شده است
از لحاظ نمادین، این بلعیدن نشاندهنده احساس تحقیرشدگی و تحمل صحبتها و شرایط نهچندان دوستانه درون این خانواده است. درواقع به نظر میرسد هانتر به طور ناخودآگاه با بلعیدن این اشیای تیز و خطرناک به تنبیه خود و غلبه بر احساس گناهی که در ناخودآگاهش وجود داشته دست میزند.
فیلم «زیر نور کم» به کارگردانی «محمد پرویزی» در برقراری تعادل بین گسل شخصیت اصلی فیلم یعنی رویا (با بازی لیلا زارع) و چیدمان رویدادها و وقایع برمبنای مختصات و احساسات این کاراکتر، بسیار سعی میکند تا دست به عصا راه برود. سکانسهای ابتدایی فیلمساز میخواهد با پرترهپردازی و ایجاد تصاویر مخفی، تکلیف را با مخاطب خود یکسره کند.
«کجا میروی آیدا؟» با وجود کموکاستیهایی که دارد (یکی از این کاستیها تأکید فراوان یاسمیلا ژبانیچ بر وقایعنگاری است که ناتوانی او در گسترش ایده هنری و برجستهسازی جنبههای نادیدنی زندگی آیدا را درپی دارد)، موفق شده است تا جهان کنونی را متوجه پسلرزههای ناسیونالیسم افراطی و ضعف نهادهای پیشرفته مدنی در سرتاسر دنیا کند.
اولین و نمایانترین فرآیند در وقوف پروفسور بورگ، مسیری است که از عالم خیال میگذرد. منتقدان بسیاری بر این فرآیند تمرکز کردهاند و با نقدهای روانکاوانه و کهنالگویی توانستهاند با تمرکز بر ساحت خیال نشان دهند که چگونه خوابها، رویاها و تداعیهای ذهنی پروفسور به او کمک میکند که آن بخش ناخودآگاه وجودش را به ساحت خودآگاه بیاورد و به امیال سرکوب شده خود وقوف پیدا کند.
بن هنیه سوریه را در پسزمینه فیلمش خالکوبی کرده است. منتقدان بسیاری «مردی که پوستش را فروخت» را با فیلم «مربع» روبن اوستلوند مقایسه کردهاند. این دو علاوه بر موقعیتهای آشنا، در افتادن در دام خود اثر نیز مشترک هستند، اما بن هنیه به پیشبینیشدهترین صورت ممکن فیلم را پیش میبرد و لحظهها را هدر میدهد و از هرگونه پیچیدگی مربع تهی است.