ترنج

در مورد

داستان

در فرارو بیشتر بخوانید

۹۴ مطلب

  • پروژه‌ای نوآورانه با همکاری آزمایشگاه تصویربرداری میراث فرهنگی دانشگاه کمبریج و بهره‌گیری از فناوری‌های دیجیتال پیشرفته آغاز شد تا اسرار این نسخه بدون آسیب رساندن به آن کشف شود. دکتر ایرِن فابری، متخصص زبان فرانسه در کتابخانه دانشگاه، اهمیت این کشف را تأکید کرد و گفت که ابتدا تصور می‌شد این متن مربوط به داستانی از سِر گاوین در قرن چهاردهم باشد.

  • صحبت‌های کینوشیتا به آینده‌ای چندرسانه‌ای برای فرانچایز «Attack on Titan» اشاره دارد. او توضیح داد: «ما قصد داریم به ساخت آثاری مانند Last Attack ادامه دهیم». در حال حاضر مدت زیادی از اکران لست اتک نمی‌گذارد؛ فیلمی که به‌خاطر کیفیت بصری بالا و لحظات احساسی‌اش مورد استقبال طرفداران قرار گرفت.

  • موراویا با سبک خاص خود که بر تحلیل روابط انسانی، تنهایی، و میل به ارتباط تأکید دارد، فضایی آکنده از حسرت، جذابیت و بیگانگی خلق می‌کند. پایان داستان، مانند بسیاری از آثار او، خواننده را در تردید و تأمل درباره‌ی ماهیت واقعی احساسات انسانی باقی می‌گذارد.

  •  مارکز در این داستان، با نثری خیال‌انگیز و سبک رئالیسم جادویی خاص خود، مرز میان واقعیت و افسانه را از بین می‌برد و تصویری تلخ و در عین حال طنزآلود از قدرت و انتقام ارائه می‌دهد.

  • فُضَیل عِیاض یکی از چهره‌های برجسته زهد و تصوف در تذکره‌الاولیا عطار نیشابوری است. او در ابتدا راهزنی مشهور بود، اما سرگذشت او پس از شنیدن آیه‌ای از قرآن که وجدانش را بیدار کرد، دگرگون شد.

  • در IMDB تاکنون ۴۱ هزار نفر به سونیک ۳ امتیاز داده‌اند و این فیلم توانسته امتیاز ۷ از ۱۰ را کسب کند. همچنین نظر ۸۶ درصد منتقدان راتن تومیتوز درباره فیلم سونیک خارپشت ۳ مثبت بوده که امتیاز قابل توجهی به حساب می‌آید.

  • هوش مصنوعی در حال حاضر نمی‌تواند مشاغل کارگران را تسخیر کند، اما می‌تواند به خلق داستان‌های هیجان انگیز قبل از خواب برای کودکان کمک کند.

  • بن مایه‌های متنوع مرتبط با تعطیلاتی مانند روز ولنتاین، کریسمس و سال نو نیز در این فیلم‌ها دیده شده و این سبک را به یک انتخاب تجاری تبدیل کرده است.

  • وقت‌هایی که حساب و کتاب می‌کردم یا نقشه می‌کشیدم، این‌طوری قدم می‌زدم و بند انگشت‌هایم را توی هم می‌کردم و انگشت‌هایم را، آرام و بدون نظم خاصی، درقی به صدا درمی‌آوردم و از گوشه غربی آپارتمان راه می‌افتادم و در ورودی را قفل و باز می‌کردم و بعد به سمت شرق آپارتمان، به سمت در شیشه‌ای کشویی ایوان چوبی پشتی آپارتمان می‌رفتم و سریع بازش می‌کردم و سرم را از آن بیرون می‌دادم و بعد دوباره می‌بستمش. هند جیرجیر ملایم در را شنید که روی ریلش عقب و جلو شد، اما چیزی نگفت. هوا خیلی سرد بود و بعدازظهر جمعه بود…

تبلیغات