ترنج

در مورد

نویسندگی

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۲ مطلب

  • نویسندگی مشترک با هوش مصنوعی نشان‌دهنده تحولی شناختی است که به‌جای تضعیف ذهن، شکل جدیدی از خلاقیت و حافظه را رقم می‌زند.

  • نویسنده‌ای که به خیال بها می‌دهد، دنیایی ساخته اش را بسیار جدی می‌داند. به عبارتی برای خلق آن، احساسات و عواطف بسیاری را در آن جانمایی کرده و می‌توان گفت در روح آن دمیده است.

  • رضا امیرخانی درباره نگرانی اش نسبت به کشور گفت: نگرانم که نمی‌توانیم درباره آینده مشترک صحبت کنیم، خصوصا با نسل‌های بعدی نمی‌توانیم صحبت کنیم و من احساس خطر می‌کنم و معتقدم کشور به تغییر نسل نیاز دارد.

  • بعضی از نویسندگان قابل‌توجه امروزی که با ژانر‌های پذیرفته‌شده سر جنگ دارند زنانی مانند موریسون، اتوود و امیلی جان مندل هستند. شاید اکنون که نویسندگان زن کمتر در زمرۀ قهرمانان نابغه قرار می‌گیرند، فرصت و امکان بیشتری داشته باشند برای اینکه محدودیت‌های سخت‌گیرانه‌ای را که معرف جهان ادبیات معاصرند به چالش بکشند.

  • کازوئو ایشی‌گورو رمان جدید خود را با نام کلارا و خورشید معرفی کرد. این کتاب داستان کلارا یک انسان شبیه سازی شده است که در انتظار صاحبی انسانی رفتار مشتریان فروشگاه را زیر نظر دارد. کلارا قدرتی استثنایی در درک و دریافت احساسات دارد و امیدوار است در نهایت فردی انتخابش کند.

  • ناشری ناشناس در انگلستان حق ترجمه و چاپ رمانی سوئدی را خرید که اکنون در اروپا گل کرده و درست دو سال پیش از آن توسط ناشران اسم و رسم‌دار آمریکایی و انگلیسی جواب رد شنیده بود...

  • پرویز کلانتری با بیان این‌که به نوشتن بیش‌تر از نقاشی علاقه‌مند است، در شرح تفاوت این دو مقوله می‌گوید پول فروش نقاشی پاسخگوی نیاز خانواده است،‌ اما در نوشتن نه تنها پولی نیست، بلکه دردسرآفرین است.

  • «زمان مگر چيست؟ خطي قراردادي كه يك طرفش گذشته است و آنقدر مي‌رود و مي‌رود تا به تاريكي برسد. طرف ديگرش هم آينده است كه باز دو سه قدم جلوتر مي‌رسد به تاريكي. خب همه اين‌جوري راضي شده‌ايم و داريم زندگي‌مان را مي‌كنيم. بعضي وقت‌ها مي‌بيني يكي از ما از اين خط‌ها خارج مي‌شويم. پايمان سر مي‌خورد به اينور خط كه مي‌شود گذشته، يا يك قدم آن طرف خط به آينده مي‌رويم...»

  • تا یک قدمی مرگ رفته است. زمانی که طناب دار به دور گردنش افتاد، دیگر همه چیز برایش تمام شد. صدای قدمهای مرگ را می شنید که صدای فریادهای مادر مقتول سکوت سنگین محوطه اجرای حکم در زندان را شکست. " دست نگهدارید... او را می بخشم... اعدام را متوقف کنید."