اکوسای سازمان بین المللی است که از یازده عضو شامل ایران، پاکستان، ترکیه، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان، آذربایجان و قبرس شمالی تشکیل شده است.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۶۹ مطلب
اکوسای سازمان بین المللی است که از یازده عضو شامل ایران، پاکستان، ترکیه، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان، آذربایجان و قبرس شمالی تشکیل شده است.
برای ایجاد چیزی که اصطلاحا آن را «موتور نوآوری» در هر سازمانی مینامیم، سه فرآیند کلیدی لازم است: خلق، یکپارچه سازی و تغییر چارچوب.
گاهی سازمانها در رسیدن به اهداف استراتژیک ناموفق هستند. دلایل و عوامل زیادی برای عدم تحقق اهداف استراتژیک وجود دارند.
خرد جمعی، نحوه تعامل با مشتریان، نوآوری و بسیاری از حوزههای شرکتی دیگر را تغییر میدهد و در نتیجه مشخص میشود که شرکتها چقدر میتوانند سود ببرند. با این روند مدیران دیگر لازم نیست از استراتژی باز در سطوح ارشد مدیریتی بترسند.
بسیاری از رهبران سازمانی که ما با آنها کار میکنیم احساس انزوا میکنند، زیرا آنها با تغییرات مداوم و عدم قطعیت در چالشهای مربوطه مواجه هستند. بخشی از این احساس انزوای آنها ناشی از این باور ضمنی است که فکر میکنند باید همه مسائل را خودشان به تنهایی حل کنند.
آگنه مدتی است از شغل خود در یک شرکت معتبر استعفا داده است تا به شغلی داوطلبانه در مناطق روستایی اوگاندا بپردازد. امیدش آن است که به این صورت بتواند هدف و معنای زندگی خود را کشف کند. درحالیکه هنوز بسیاری از مردم، با شنیدن واژه رهبر سازمان یا مدیرعامل فلان شرکت، بیاختیار نام و جثهای مردانه به ذهنشان میرسد، تغییرات رخ میدهند.
ارزشهای خوب برای استارتآپها و شرکتهای رشدیافته کدامند؟ چه زمانی عقیده مشترک را آنقدر مهم میدانیم که آن را به یک ارزش هستهای ارتقا میدهیم؟ خب، چککردن اینها آسان است. یک عقیده مشترک، زمانی ارزش هستهای است که میخواهید شخصی را بهخاطر اینکه هیچوقت مطابق آن ارزش رفتار نکرده، اخراج کنید.
الگوی کوانتومی به نوع جدیدی از رهبری نیاز دارد، بسیاری از رهبران نیاز دارند خودشان از نو اختراع کنند، فکر کنند، انجام دهند و در یک مسیر جدید قرار گیرند. رهبران کوانتومی میدانند چگونه با ایجاد فرهنگهای مراقبتی و مشارکتی، خلاقیت را در زمان عدماطمینان و بیثباتی پرورش دهند.
مدیران معمولا یکسری مفروضات اشتباه درباره رهبری سازمانی دارند و بر همان اساس عمل میکنند. آنها نقش خود را در سختیهایی که میکشند کاملا نادیده میگیرند. در نتیجه، معمولا شرایط را اشتباه تشخیص میدهند، در جستوجوی راهحل به بیراهه میروند و رفتارهای ناموثر و ناکارآمد در آنها نهادینه میشود. آنها نمیتوانند بهعنوان یک رهبر سازمانی، یاد بگیرند و رشد کنند.