یک جامعه شناس و استاد دانشگاه در توئیتی نوشت: طوفان دیگری در راه است! همان سیاستهاییکه فاجعه مرگ مهسا را رقم زدند دوباره «عینا» در حال تکرار است.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۹۰ مطلب
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه در توئیتی نوشت: طوفان دیگری در راه است! همان سیاستهاییکه فاجعه مرگ مهسا را رقم زدند دوباره «عینا» در حال تکرار است.
ببینیم در آستانه انقلاب و در ابتدای پیروزی و در طول حیات آن تاکنون چه گفتیم و ادعا کردیم، اما چگونه رفتار کردیم؟! مثلا در باب مردمسالاری، درخصوص عدالت اجتماعی و... اخلاق که در میان بزرگان رعایت نشود، در میان کودکان و مردم نیز به طریق اولی رعایت نمیشود.
آنچه ضرورت پرداختن به تاریخ اجتماعی را برای گروهی از تاریخنگاران مطرح کرد، نفی انحصار بیاما و اگر عاملیت تاریخ در کار خبرگان و نخبگان تاریخنگار بود که گاه با شولای طبقه اجتماعی فرادست به روایت گذشته مینشینند و گاه در هیئت نهادهای سیاسی و یا اجتماعی.
آنچه در مورد جامعه ایران شاهد هستیم نه کاهش میزان دینداری بلکه تغییر نوع دینداری مردم به ویژه نسلهای جوانتر جامعه است. حرکت به سوی مدرن شدن جامعه و به تبع آن افزایش سطح تحصیلات، شهرنشینی و ظهور رسانههای جدید است که نسبیگرایی در تفسیر و فهم دین را به همراه آورده است. با این حال لازم است برای بررسی تحولات جدیدتر در حوزه دینداری پیمایشهای علمی طراحی و مجددا اجرا شود تا وضعیت حال حاضر دینداری جامعه دقیقتر برآورد شود.
وقتی در فضای اجتماعی ما تبلیغ میشود افراد زرنگ کسانی هستند که کمتر تلاش میکنند و بیشتر منفعت میبرند؛ آنهم به هر وسیلهای؛ مثلا تبلیغ میشود که آدمزرنگ «میانبر» میزند و منافع بیشتری کسب میکند. در واقع یک ضد ارزش اجتماعی را بهعنوان ارزش تبلیغ میکنیم و بسیاری از نهادها هم درگیر این رویه هستند. متاسفانه ترویج این ضدارزش موجب شده بسیاری از آموزههای اجتماعی و علمی آسیب جدی ببینند و حتی ماهیتشان تغییر کند.
معروفیت کافهها در ایران به اواخر دهه سی و دهه چهل مربوط میشود که با تاثیر گرفتن از کافههای فرانسوی و اتریشی و چک محملی برای هنرمندان و روشنفکران آن روزگار شد - همان اسامی معروف همچون کافه نادری، فردوسی، فیروز، پرنده آبی و... - پس از انقلاب کافه و کافهداری در محاق فرو رفت تا مدتی پس از جنگ که دوباره پا گرفت و در زمان حال نیز که کافهها هر روزه در کوچهای سر برمیآورند.
اگر جامعه ایرانی را آن چنان که داریم پیش میبریم، به سمت امنیتی کردن ببریم جامعه ایرانی تا یکی دوسال بدون صدا و کاملا خاموش باقی میماند، ولی وقتی نیروهای امنیتی کمی خسته شوند انفجار اتفاق میافتد. اگر جامعه امنیتی و انتظامی جامعه را به بحث و حوزه مدنی برگردانند اتفاقی نمیافتد. ممکن است تظاهرات بد داشته باشیم ممکن است اعتصاب داشته باشیم، ولی اتفاقی در جامعه نمیافتد.
تابوها در باورهای عمیق جوامع ریشه میدواند. در میانه کتاب این روانکاو نمونههای حیرت انگیزی را مطرح میکند. او مثال میزند، زنی در یکی از قبایل میوهای را میخورد بعد از مدتی که متوجه میشود میوهای از منطقه ممنوعه خورده است دچار چنان لرزی میشود که روزی پس از آن میمیرد؛ در حقیقت باور به ارتکاب عملی ممنوع به قدری در وی ریشه دوانده بوده که از نظر روانی او را تا جایی نابود کرده که منجر به مرگ او شده است.
فیلسوفی که از بنیادگرایی، سنتگرایی، تجددگرایی و اگزیستانسیالیسم عبور کرده و حالا با نظریه عقلانیت و معنویتش حرفهای زیادی برای گفتن دارد. روشنفکری که منتقد روشنفکری دینی است و صراحت لهجهاش همانقدر که خیلیها را به وجد میآورد بسیاری را هم متاثر و عصبانی میکند: «مصطفی ملکیان».
نتیجۀ این پژوهشْ کتاب جدید لاریسن و فریدمن است، سقف طبقاتی: چرا ممتازبودن میارزد، که نشان میدهد چرا آداب و رسوم محیطهای کاریِ نخبگانی بهنفع کسانی است که در خانوادههای ثروتمندتری بزرگ شدهاند. مؤلفان مجموعهای از «سازوکارهای پنهان» را شرح میدهند -مثلاً آئیننامههای نانوشتۀ رفتار شغلی و نظامهای غیررسمی پیشرفت حرفهای- که به نفع افرادِ ازپیش متمکّن است و بر ضرر کسانی است که پیشینۀ ایشان به طبقۀ کارگر بازمیگردد.