ترنج

در مورد

نظم جهانی

در فرارو بیشتر بخوانید

۳۸ مطلب

  • در میانه‌ی تنش‌های ژئوپولیتیکی، مذاکرات تجاری آمریکا و چین در لندن در حالی دنبال شد که بحران عناصر خاکی کمیاب به نقطه ضعف واشنگتن تبدیل شده است. درحالی‌که صادرات چین به آمریکا کاهش یافته، صنایع آمریکایی با تهدید کمبود مواد حیاتی مواجه‌اند. سیاست‌های متغیر ترامپ و هدف‌گذاری بر بازتعریف نظم تجارت جهانی با انتقادات گسترده روبه‌روست. کارشناسان هشدار می‌دهند که بدون دیپلماسی پایدار، این جنگ تجاری می‌تواند هزینه‌های سنگینی بر اقتصاد آمریکا تحمیل کند.

  • ویز امور خارجه ضمن تأکید بر عصر ظهور نظم پایدار جهانی نوشت: «اکنون زمان آن فرا رسیده که دولت‌های غرب آسیا مالکیت آینده مشترک خود را بازپس گیرند، با ورود به گفت‌وگویی اصیل و طراحی چارچوب‌هایی برخاسته از بطن منطقه، می‌توانند سرانجام از چرخه تکراری منازعات عبور کرده و به سوی افقی حرکت کنند که بر پایه کرامت، پایداری و صلح بنا شده است.»

  • در کمتر از صد روز از دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش، دونالد ترامپ سیاست خارجی ایالات متحده را از رهبری نظام بین‌الملل به سوی انزوا، بی‌ثباتی و فروپاشی قدرت نرم و سخت سوق داده است. با قطع بودجه نهاد‌های بین‌المللی، تضعیف ناتو، خاموش کردن صدای رسانه‌ای آمریکا و بی‌اعتنایی به دیپلماسی، ترامپ عملاً پایان «پکس آمریکانا» را رقم زده و آمریکا را از معمار نظم جهانی به عامل هرج‌ومرج بدل کرده است.

  • «دونالد ترامپ با جنگ تجاری‌اش، حملاتش به اتحاد‌های دیرینه آمریکا، و تضعیف نهاد‌های حکمرانی آمریکایی، عملا دوره جدید و البته به شدت تاریکی را برای تاریخ جهان آغاز کرده است. اعتماد جهانی به آمریکا حداقل برای یک نسل از بین رفته و جهانی که آمریکا خود در ساختنش نقش داشته، عملا در آستانه نابودی و نیستی است.»

  • دونالد ترامپ نماینده سقوط اخلاقی و ساختاری در سیاست آمریکاست؛ چهره‌ای که با تکیه بر فساد، خشونت و انحصار، میراث دموکراسی را به پرتگاه کشانده و نظم جهانی را با تهدید مواجه کرده است. او نه تنها ارزش‌های تاریخی آمریکا را تحریف کرده، بلکه با میهن‌پرستی دروغین و سیاست‌های تفرقه‌افکن، چهره‌ای فاشیستی از قدرت ارائه داده که جهان دیگر تاب تحملش را ندارد. آینده، به مقابله جدی با این مسیر منحرف نیاز دارد.

  • نظم جهانی مفهومی پویا، متکی بر توازن قدرت، مشروعیت هنجاری و ثبات نهادی است که در برابر بحران‌ها، جنگ‌ها و تحولات تکنولوژیک آسیب‌پذیر می‌ماند. اکنون در سایه بازگشت ترامپ، بی‌ثباتی ژئوپلیتیک و چرخش سیاست‌های چین و روسیه، جهان ممکن است در آستانه نقطه‌عطفی جدید باشد. اگر سال ۲۰۲۵ به لحظه‌ای تعیین‌کننده بدل شود، ریشه آن در سیاست‌های پرهزینه و خودزنی‌های آمریکا خواهد بود.

  • «در بحبوحه محقق‌نشدن پیش بینی‌ها در مورد رشد اقتصادی چین، دولت این کشور که یکی از بنیان‌های اصلی مشروعیت خود را در طی سال‌های گذشته همواره از رشد و توسعه اقتصادی چین گرفته، اکنون با یک بحران جدی رو به رو شده است. بحرانی که با آمدن ترامپ به قدرت می‌تواند وخیم‌تر هم شود. حال در این وضعیت، هیچ بعید نیست که نظام حکمرانی چین به این جمع‌بندی برسد که با آغاز یک جنگ خارجی، تا حدی بر ضعف‌های خود در زمینه محقق‌نکردن هدف‌گذاری‌های رشد و توسعه اقتصادی‌اش سرپوش بگذارد.»

  • نظم جهانی لیبرال که پس از جنگ جهانی دوم با محوریت آمریکا شکل گرفت، امروز با افولی درونی از دل خود ایالات متحده و ظهور قدرت‌های اقتدارگرا مانند چین و روسیه مواجه است. بی‌ثباتی سیاسی، افول دموکراسی و گرایش به ملی‌گرایی، نه‌تنها جایگاه رهبری واشنگتن را تضعیف کرده، بلکه جهان را به‌سوی نظمی پراکنده، مبتنی بر زور و فاقد قواعد مشترک سوق داده است؛ نظمی که در آن، قدرت جای قانون می‌نشیند.

  • دونالد ترامپ با تغییر رویکرد سنتی سیاست خارجی آمریکا، تعهد به ناتو را زیر سؤال برده، کمک‌های نظامی به اوکراین را قطع کرده و در سطح جهانی، از مواضع دموکراسی‌های لیبرال فاصله گرفته است. سیاست‌های او که با تمجید از رهبران مستبد همراه است، تقویت اقتدارگرایی در داخل و خارج از آمریکا را دنبال می‌کند. این رویکرد نه‌تنها نظم جهانی را متزلزل می‌کند، بلکه تنش‌ها و رقابت میان رژیم‌های دموکراتیک و استبدادی را تشدید کرده است.

  • ترامپ با پیروی از روش‌های مستبدانه، به جای نوآوری انقلابی، گذشته‌ای واپس‌گرا را احیا می‌کند. سیاست‌های او از تعرفه‌های تجاری تا برتری نژادی و خروج از همکاری‌های بین‌المللی، رویکردی خلاف آرمان‌های انقلابی آمریکا در ۲۵۰ سال پیش است. با وجود این که رهبر انقلابی کلاسیکی نیست، تأثیر سیاست‌هایش در تغییر نهاد‌های دموکراتیک و ارزش‌های اساسی آمریکا مشهود است.