کارآگاهان با دریافت نیابت قضائی به محل سکونت وی اعزام و پس از محاصره مخفیگاهش پس از ۴۰ دقیقه درگیری مسلحانه، متهم را دستگیر و به همراه یک قبضه سلاح کمری، تعدادی تیرجنگی، آلات سرقت، دستگاه طلایاب و دیلم به پلیس آگاهی استان البرز منتقل کردند.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۳۸۰ مطلب
کارآگاهان با دریافت نیابت قضائی به محل سکونت وی اعزام و پس از محاصره مخفیگاهش پس از ۴۰ دقیقه درگیری مسلحانه، متهم را دستگیر و به همراه یک قبضه سلاح کمری، تعدادی تیرجنگی، آلات سرقت، دستگاه طلایاب و دیلم به پلیس آگاهی استان البرز منتقل کردند.
با داشتن دستگاه «تک زن» گاهی به بازار میرفتیم و لباسهایی را برای فروش سرقت میکردیم، اما هیچ گاه کسی به ما مظنون نشد تا این که اواخر شهریور گذشته دو نفری وارد یکی از فروشگاههای بازار فردوسی مشهد شدیم و یک عدد مانتو را با استفاده از غفلت فروشنده سرقت کردیم، ولی به محض خروج ما از فروشگاه ماجرای سرقت لو رفته بود و ما از تکاپوی ماموران انتظامات متوجه موضوع شدیم و داخل سرویس بهداشتی رفتیم
روز بعد درحالی که پسر کوچکم را درون کالسکه گذاشته بودم به سوی فروشگاههای بزرگ لباس در خیابان ایثار به راه افتادم یکی از آن فروشگاهها همیشه لباسهای شیکی را پشت ویترین مغازه میگذاشت که توجهم را به خود جلب کرده بود درحالی که اندکی استرس نیز داشتم با کالسکه وارد فروشگاه شدم آن جا بود که به دور از چشم فروشندگان «دزدگیر لباس ها» را به طور پنهانی باز میکردم و لباسها را داخل کالسکه طوری قرار میدادم که هیچ کس متوجه نمیشد
من و دوستم همراه مردان به محلهای سرقت میرفتیم تا کسی به ما شک نکند و در نقش یک خانواده دست به سرقت خودروها و خانهها میزدیم و در این مدت فکر نمیکردم دستگیر شویم، چون ما فقط همراه آنها بودیم و کار دیگری نمیکردیم.
مرد جوان سارق در اظهاراتش گفت: مدت یک سال و نیم پیش با همسرم "۳۴ ساله" در پارک محلمان واقع در مرزداران آشنا شدم و باهم ازدواج کردیم. از آنجایی که هردویمان اعتیاد شدید به مواد مخدر داشتیم، تصمیم گرفتیم برای تامین هزینه زندگی و مواد مخدر، خودرو سرقت کنیم
متهم: پس از سرقت، طلاها را به خانه آوردم و در تشک مبل پنهان کردم. سپس موضوع را به مادرم نیز اطلاع دادم و او هر روز بخشی از طلاها را به طلافروشی میبرد، میفروخت و پولش را به من میداد که من هم با این پولها لوازم خانه را عوض کردم و خودرو نیز خریدم...
با توجه به سوابق زن تحت تعقیب، مشخص شد که پلیس با یک باند حرفهای و خطرناک روبه روست چرا که محتویات پرونده سرقت نشان میداد او طعمه هایش را بیهوش رها میکند و در انجام سرقتهای هولناک نیز همدستانی دارد بنابراین رصدهای اطلاعاتی با شیوههایی نوین و با هماهنگی مقام قضایی در دستور کار قرار گرفت.
متهم گفت: بلیت خریدم و میخواستم با یوروها از کشور خارج شوم که متوجه شدم ممنوع الخروج هستم. وقتی دیدم فرار بیفایده است خودم را تسلیم کردم.
در تحقیقات پلیسی، مالک خودرو شناسایی شد و گفت: خودروی او به مدت یک ماه در اختیار یکی از دوستانش قرار داشته و وی با آن مسافرکشی میکرده است.
مترجم دو رگه ایرانی و عربی که در هتل کار میکرد تا به مسافران خدمت ترجمه ارایه کند، بر اثر یک اتفاق، سارق شد!