ترنج

در مورد

اخبار حوادث

در فرارو بیشتر بخوانید

۹۵ مطلب

  • مأموران قلابی پس از سرقت ساعت مچی، طلاجات و وجوه نقد، دختر جوان را در جاده قدیم کرج رها و فرار کردند.

  • من به دلیل اینکه با مادرزنم صحبت می‌کردم، با او در یک منطقه بودم. بعد او را از ماشین پیاده کردم. حتی اول خواستم به خانه‌اش بروم، اما، چون داماد و دخترش در خانه بودند، او حاضر نشد قبول کند من به خانه‌اش بروم و چند خیابان پایین‌تر با من قرار گذاشت. بعد سوار ماشین من شد...

  • متهم در تحقیقات مقدماتی منکر هر‌گونه جرمی شد و با سخنان گمراه‌کننده قصد فریب پلیس را داشت، اما د‌رنهایت بعد از مواجهه با مدارک ضمن اعتراف به جرم خود، هدف از این کار را انتقام‌جویی از شاکی و برهم‌زدن زندگی او عنوان کرد.

  • من از بدرفتاری‌های باجناقم با خواهرزنم مطلع بودم. ساناز همیشه از بدرفتاری‌های مهدی گلایه می‌کرد و من می‌دانستم باجناقم بار‌ها همسرش را کتک زده است. وقتی متوجه شدم او به خواهرزن دیگرم و دخترم هم نظر دارد، غیرتی شدم و قبول کردم تا در قتل مهدی به خواهرزنم کمک کنم.

  • طبق تحقیات صورت گرفته چندی پیش بین یکی از کاسبان محل با جوانی ۳۵ ساله به نام سعید اختلافی ایجاد شده است و بامداد امروز این کاسب با همدستی سه فرد دیگر برای درگیری با سعید کمین کرده اند و بلافاصله بعد از رسیدن سعید و دوستش رضا به محل، با شمشیر و کلت به آن‌ها حمله کردند که سعید به علت اصابت گلوله به لب فوقانی و ضربات شمشیر در دم جان باخت.

  • همسرم می‌گفت بچه را به من نمی‌دهد. من اعتمادی به او نداشتم، چون می‌دانستم اگر از من جدا شود حتما ازدواج می‌کند و نمی‌خواستم فرزندم زیر دست ناپدری تربیت و بزرگ شود. تصمیم داشتم حضانت فرزندمان را خودم به عهده بگیرم و برای اینکه مشکلی پیش نیاید، او را به خانواده خودم بسپارم. برنامه‌ام این بود که خودم هم در شمال زندگی کنم و منتظر مرگم باشم. پدرزنم هم می‌گفت باید مهریه دخترش را تا ریال آخر بدهم؛ اما من پولی نداشتم و نمی‌توانستم این کار را بکنم. در واقع پدرزنم نمی‌گذاشت ما جدا شویم. اگر او دخالت…

  • در ادامه تحقیقات به بررسی پرونده شخصیت متهم پرداختند و مشخص شد او رابطه بسیار خوبی با خانواده‌اش داشته و پسر آرام و متینی بوده است. نمرات تحصیلی بالایی دارد تنها برادرش نیز مدرک دکتری دارد و آن‌ها زندگی آرامی داشته‌اند و ارتباط او با برادرش هم بسیار خوب بوده است.

  • متهم در ابتدا منکر جرمش شده بود که پس از روبه‌روشدن با مستندات ادله دیجیتال جرم، چاره‌ای جز اعتراف نداشت و در اظهارات خود عنوان کرد بله قبول دارم من به علت دوستی صمیمی که با این دختر داشتم از کلیه اطلاعات شخصی او باخبر بودم و زمانی که با یکدیگر به مشکل برخوردیم اقدام به گذاشتن اطلاعات شخصی‌اش در فضای مجازی کردم.

  • برادر مقتول که در محل کشف جسد حضور داشت به مقام قضایی گفت: «چند روز بود که هر چه با تلفن خواهرم تماس می‌گرفتم، کسی پاسخ نمی‌داد تا اینکه شب (بیست و یکم دی) به همراه برادرم به منزل او آمدیم تا جویای حالش شویم، ولی در واحد آپارتمانی بسته بود. زمانی که همسایه خواهرم گفت او هر وقت بیرون می‌رفت، حفاظ آکاردئونی منزلش را قفل می‌زد، بیشتر نگران و با تخریب قفل وارد خانه خواهرم شدیم. وقتی داخل منزل را جست‌وجو کردیم ناگهان با جسد کبود و غرق در خون او در حالی روبه رو شدیم که کف حمام افتاده بود.»

  • آخرین بار شروین اصرار داشت به دیدن او بروم. او حتی تهدید کرد اگر به ملاقاتش نروم، مقابل خانه‌مان آبروریزی راه می‌اندازد. او می‌گفت برایم کتانی هدیه خریده است. وقتی سر قرار رفتم شروین کتانی را به من داد و گفت می‌خواهد مرا با یکی از دوستانش آشنا کند. او می‌گفت دوست صمیمی‌اش به نام شایان می‌خواهد مرا ببیند و اگر مرا بپسندد به خواستگاری‌ام می‌آید. من سوار موتور شروین شدم و او مرا به خانه‌ای در قرچک ورامین برد و آنجا شایان مرا آزار داد. چند ساعت بعد شروین دنبالم آمد و مرا به خانه خودش در تهران برد…