ترنج

در مورد

مصطفی ملکیان

در فرارو بیشتر بخوانید

۲۵ مطلب

  • مصطفی ملکیان می‌ گوید: بارها گفته‌ام بزرگ‌ترین ظلمی که می‌شود در حق مردم انجام داد این است که آنها را به آستانه‌ای برسانند که خود مردم، احساسات و عواطف‌شان را به عقلانیت‌شان غلبه بدهند. نمی‌شود از همه امتیازها استفاده کرد و بعد گفت: «مردم! فایده‌ها را خیلی دوست دارم، اما برایتان هزینه نمی‌دهم!» این کار نه معقول است و نه اخلاقی.

  • اولین دیدگاه از آن مولانا، دیدگاهی است که در تاریخ فلسفه آن را به افلاطون نسبت می‌دهیم؛ آن دیدگاه این است که روح انسان پرنده‌ای است که در قفس جسم او اسیر و زندانی شده است. شک نیست که اگر ارتباط جسم و روح، ارتباط قفس و پرنده باشد، این ارتباط، سازگارانه و مساعد نیست. قفس برای پرنده امر مطلوبی نیست. در واقع محروم کردن پرنده از هر گونه طیران و سیر و پروازگری است.

  • فیلسوفی که از بنیادگرایی، سنت‌گرایی، تجددگرایی و اگزیستانسیالیسم عبور کرده و حالا با نظریه عقلانیت و معنویتش حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. روشنفکری که منتقد روشنفکری دینی است و صراحت لهجه‌اش همانقدر که خیلی‌ها را به وجد می‌آورد بسیاری را هم متاثر و عصبانی می‌کند: «مصطفی ملکیان».

  • وقتی دانشمندان می خواستند به آزادی بپردازند تصورات مختلفی از آزادی پیدا کردند. نویسنده این کتاب در فصل های سوم تا پنجم به این موضوع می پردازد. برلین متفکر روسی تبار بریتانیایی بحثی با عنوان آزادی مثبت و آزادی منفی پیش کشیده بود و آنها را دو تصور از آزادی می دانست. یعنی کسانی وقتی می گویند آزادی منظورشان آزادی از یک سری چیزها است و آزادی منفی محل توجه آنها است

  • قرآن می‌گوید: «لیبْلُوکُمْ أیُّکُمْ أحْسنُ عملًا» (سوره ملک، آیه ٢) یعنی خدا می‌آزماید که کدام کار بهتر می‌کنید، نه اینکه کدام یک کار بیشتری می‌کند یعنی نگفته است «ایکم اکثر عملا» یعنی قرآن برای کیفیت عمل ارزش قائل است نه کمیت آن.

  • سخن شهید مطهری در باب نسبت ما با خداوند است و من می‌خواهم این را در مورد نسبت ما با ائمه نیز تعمیم دهم. به باور من، ما شیعیان، نسبت به ائمه مان هم اشعری هستیم. زیرا برای مثال می‌گوییم هر کاری که امام حسین انجام داده است، چون او انجام داده، خوب است؛ نه آنکه کار، چون خوب بود، امام حسین انجام داد. این تلقیِ اشعری مآبانه، سبب می‌شود که ما وقتی نقلی از زندگی ائمه می‌شنویم، نپرسیم چرا ایشان چنین کرده اند. زیرا صرفا، چون چنین کرده اند، پس خوب است. اما برای درس آموزی، باید به دنبال این «چرایی ها» بود.

  • ملکیان در بخش دیگری افزود: «واژه امید عموما در معنای احساس و گاهی نیز به معنای عقیده بیان می‌شود. در حالت اول، مراد از امید، این احساس است که در آینده اتفاق مطلوبی رخ بدهد یا احتمال رخ‌دادنش برود. طبیعتا درباره احساس نمی‌شود به صورت عقلانی سخن گفت؛ چون نمی‌توان آن را اندازه‌گیری کرد و در گروهی پدید می‌آید و در گروهی دیگر بدون دلیلی روشن پدید نمی‌آید. اما اگر امید در معنای عقیده به کار برده شود، شرایط متفاوت است.

  • معنا و مفهوم عشق در طول تاريخ در فرهنگ‌ها، تمدن‌ها، باورها و عقايد برداشت‌هاي مختلفي داشته است...