برای همۀ ما پیش میآید که با اعصاب خراب به محل کار برویم. شاید با همسرتان جر و بحث داشتهاید یا با وجود اینکه چندین جا قراری را یادداشت کردهاید، باز هم دیرتان شده، یا اینکه ایملیتان پر از پیامهایی شده که هر یک خواستههای رنگارنگی از شما دارند. چنین روزهایی ساعتها خیلی کند میگذرند، لبخند از لبتان محو میشود و میترسید با همکارتان و یا مشتری بعدی مواجه شوید و دسته گل به آب بدهید. در واقع اندیشیدن به قرار یا مواجهۀ بعدی شما را مضطرب کرده و میدانید که باید خودتان را جمع و جور کنید.