در جلسه دادگاه زن جوان جرمش را گردن نگرفت و مدعی شد با میثم فقط رابطه دوستانه داشته است. میثم نیز اتهام زنای محصنه را گردن نگرفت؛ اما وقتی قضات دادگاه فیلم او را نشان دادند، جرمش را پذیرفت و هر دو متهم بهعنوان آخرین دفاع ابراز پشیمانی کردند.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۸۷ مطلب
در جلسه دادگاه زن جوان جرمش را گردن نگرفت و مدعی شد با میثم فقط رابطه دوستانه داشته است. میثم نیز اتهام زنای محصنه را گردن نگرفت؛ اما وقتی قضات دادگاه فیلم او را نشان دادند، جرمش را پذیرفت و هر دو متهم بهعنوان آخرین دفاع ابراز پشیمانی کردند.
من باغدار هستم و چندین رأس گوسفند نیز دارم. چوپانم گوسفندها را برای چرا برده بود که به من گفت جسد یک زن را در کانال آب پیدا کرده است. من خودم را به محل رساندم و جسد زن جوان را دیدم که کنار کانال بود و پتویی هم روی آن انداخته بودند. همان موقع با پلیس تماس گرفتم. وقتی مأموران در محل حاضر شدند و جسد زن جوان را مشاهده کردند،
زن میانسال به قضات دادگاه گفت: من صاحب فرزند دختر شدم و میتوانم آدرس بیمارستان و روزی که بچه متولد شد را در اختیار پلیس بگذارم. راننده تاکسی هم که با این زن رابطه داشت گفت که آنها فرزندی نداشتند. فرزندان ناهید هم به دادگاه گفتند زمانی که مادرشان داورهایش را مصرف نمیکرد حرفهای عجیبی مطرح میکرد. آنها از راننده تاکسی به اتهام فریب مادرشان شکایت کردند و گفتند که او مادرشان را فریب داده و باعث شده دچار توهم شود.
پسر این زن گفت: ما از راننده تاکسی به خاطر رابطهای که با مادرمان داشته شکایت داریم. چون مادر ما بیماری روانی دارد و بسیاری از کارهایش دست خودش نیست و اصلا متوجه نیست چه کار میکند. این مرد از مادر ما سوءاستفاده کرده و ما از او شکایت داریم. او کاری کرده که مادر ما دچار توهم شود و تصور کند فرزندی به دنیا آورده است.
من با شوهرم اختلاف دارم و به من ابراز علاقه میکرد. همین موضوع باعث شد رابطهای بین من و سعید شروع شود. او از من میخواست از بیژن جدا شوم. من دو فرزند داشتم و جدایی از شوهرم خیلی برایم سخت بود؛ تا اینکه یک روز سعید از من پرسید شوهرم کجاست...
دختری جوان درباره رابطه خود با پسری به نام فریدون گفت: وقتی چشمانم را گشودم صبح شده بود و من تنها روی تخت قرار داشتم. هیچ کس را در اطرافم ندیدم. از فریدون هم خبری نبود. سردرد و سرگیجه داشتم. احساس کردم اتفاق بدی برایم افتاده است. با اضطراب و نگرانی فریدون را صدا میکردم، ولی هیچ صدایی از آن خانه نمیآمد. دیگر ترس و وحشت وجودم را فرا گرفت. تازه فهمیدم چه بلایی به سرم آمده است. من همه هستی ام را از دست داده بودم و ...
بعد از این که مرد جوان از محل دور شد من سراغ سطل زباله رفتم و کیسه مشکی را جست و جو کردم و با یک جنین روبه رو شدم. همسرم به من خیانت کرده است و به همین دلیل از او شکایت دارم.
چند روز رفت و آمدهای همسرم را زیر نظر گرفتم و مطمئن شدم با شرور محله رفت و آمد دارد. به همین دلیل سراغ پوریا رفتم، اما او به رویم چاقوکشید و تهدید کرد تا از همسرم جدا شوم.
قضات در پایان جلسه دادگاه وارد شور شدند و سینا را به اتهام قتل به قصاص و به اتهام آدمربایی به ۱۵ سال حبس و به اتهام رابطه نامشروع به صد ضربه شلاق محکوم کردند. نرگس نیز به اتهام معاونت در قتل به ۱۵ سال حبس، به اتهام معاونت در آدمربایی به ۱۰ سال حبس و بهخاطر رابطه نامشروع به صد ضربه شلاق محکوم شد.
من خبر نداشتم که قرار است قتلی اتفاق بیفتد. کیوان گفته بود میخواهد شوهرم را گوشمالی بدهد؛ ولی نگفته بود میخواهد او را بکشد. من شوهرم را دوست داشتم. وقتی کیوان تلاش کرد ما را از هم جدا کند و نتوانست، من را هم گول زد و شوهرم را کشت.