ترنج

در مورد

رابطه نامشروع

در فرارو بیشتر بخوانید

۸۷ مطلب

  • من به امید خوشبختی به ایران آمدم. وقتی وارد خانه شوهرم شدم، فهمیدم همه‌چیز با آنچه خیال می‌کردم خیلی فرق دارد. شوهرم معتاد و بسیار بداخلاق بود. در ۲۰ روزی که زنش بودم بار‌ها من را کتک زد و از اتاق بیرون انداخت. او مرد خشنی بود. به من می‌گفتند مرد همیشه زنش را می‌زند و این اصلا اشکالی ندارد و تو نباید ناراحت شوی. از طرفی از روز اولی که برادرشوهرم به نام شیرمحمد را دیدم، عاشقش شدم. او خیلی با برادرش فرق داشت. من از ابتدا هم فکر می‌کردم قرار است با شیرمحمد ازدواج کنم، اما بعد دیدم شوهرم شیرعلی است

  • این که یکی از د‌وستانم من را از ارتباط شوهرم با ناهید که او هم از دوستان صمیمی ام بود مطلع کرد. واقعاً شوکه شد‌ه بود‌م. اصلاً باورم نمی‌شد. تحقیق کرد‌م و متوجه شد‌م که موضوع کاملاً جد‌ی است و حقیقت د‌ارد.

  • با نرگس رابطه داشتم و او به خانه من می‌آمد. روز حادثه هم به خانه من آمد. بعد از من کمی پول گرفت و به جایی رفت و دوباره برگشت. بعد با هم رابطه داشتیم. بعد از رابطه او به سمت آشپزخانه رفت و کمی سرکه خورد، به سمت یخچال رفت که آب بردارد؛ اما روی زمین افتاد و درجا فوت کرد. من خیلی ترسیده بودم. به دوستم مجید زنگ زدم و از او کمک خواستم. مجید هم با نرگس رابطه داشت. او زودتر رفته بود. وقتی که زنگ زدم، مجید آمد. او وانت داشت و در تره‌بار کار می‌کرد. نیمه‌شب بود که مجید آمد، جسد را داخل وانت گذاشت و برد…

  • در شب حادثه من مقداری قرص خواب‌آور را در یک نوشیدنی مخلوط کرده و به حسن دادم، او پس از خوردن نوشیدنی بیهوش شد، زمانی که از بیهوشی حسن مطمئن شدم، با کاظم تماس گرفته و او به خانه ما آمد و با چاقویی که از آشپزخانه برای کاظم آورده بودم، در حالی که خودم دهان حسن را گرفته بودم کاظم نیز چندین ضربه پیاپی به بدن حسن وارد کرد و او را کشتیم و پس از مرگ در حیاط خانه و بین دو درخت گردو دفن کردیم.

  • شاکی به کارآگاهان گفت: با کذب‌گویی‌های حرفه‌ای این پسر اغفال شدم و برای آشنایی بیشتر از طریق واتس‌آپ با او تماس تصویری و صوتی برقرار کردم و سپس عکس‌های خصوصی‌ام را برایش فرستادم. آن پسر یکی از دنبال‌کننده‌های صفحه اینستاگرامم شد، ولی پس از مدتی با مخالفت من برای برقراری ارتباط تصویری نامشروع، از من ۳۰ میلیون ریال باج خواست و مرا تهدید به انتشار تصاویر خصوصی‌ام در فضای مجازی کرد.

  • در این مدت با مهسا به صورت پنهانی در ارتباط بودم و کمکش کردم تا مراحل جدایی از همسرش را انجام دهد و، چون می‌دانستم نیاز به پول دارد همیشه به او پول می‌دادم و روز‌های آخر یک کارت بانکی‌ام را در اختیارش قرار دادم که وقتی به دادگاه می‌رود در صورت نیاز به پول از آن برداشت کند و قصد داشتم از همان ابتدا خودم را به او ثابت کنم. همه چیز خوب پیش می‌رفت و دختر ۱۸ ساله مهسا نیز از رابطه دوستی ما با خبر بود تا این که...

  • دخترم به راحتی پیشنهاد دوستی هر پسری را می‌پذیرفت و با او روابط زشت برقرار می‌کرد. وقاحت و بی ادبی دخترم تا جایی رسید که از ارتباطش با پسران و مردان غریبه بدون هیچ ترس و واهمه‌ای سخن می‌گفت و ما را انگشت نمای خاص و عام کرده بود

  • من به خواستگاری‌اش رفتم و خیلی محترمانه او را به عقد خودم درآوردم و خانواده‌اش هم در جریان بودند. لاله قبل از من با فردی ازدواج کرده و جدا شده بود و از او بچه داشت. مدت کوتاهی از عقد دائم ما گذشته بود که لاله درخواست کرد از من جدا شود. من برایش همه امکانات را فراهم کرده بودم و حتی امکاناتی را که همسر اولم نداشت برای لاله آماده کرده بودم؛ برایش ماشین و خانه خریدم، اما او گفت: درخواست جدایی دارد...

  • من و شوهرم مدت‌ها بود که با یکدیگر رابطه‌ای نداشتیم. مهدی نیز صاحبکار پسرم بود و طی رفت‌وآمدهایش با مادرشوهرم نیز رابطه پیدا کرده بود و سه میلیون تومان از مادرشوهرم قرض گرفته بود، اما پول را پس نداده بود و زمانی که متوجه شد مادرشوهرم به رابطه ما پی برده است، با نقشه کشتن او موافقت کرد. بعد هم او را به بهانه‌ای به تهران کشاندیم و داخل یک چهاردیواری در مرزداران او را خفه کردیم و جسدش را درون چاه انداختیم.

  • اولیای دم پریناز به این رأی اعتراض و درخواست رسیدگی مجدد کردند. آن‌ها گفتند پریناز دارای مدرک دکترا و استاد دانشگاه بود و دختری بود که به خاطر شرایطش خواستگاران زیادی داشت، اما رامین با او کاری کرده که افسردگی شدیدی گرفته بود؛