به نظر میآید جناب فراستی از همه تعریفهای نقد، بحرانآفرینی و نکوهشگری را برگزیدهاند، به طوری که نفس سخنان آنچنانی زدن و جنجالسازی و بحرانآفرینی (در حد و حدود نقد فیلم) بدل به ارزش شده است. گویی نقدهای او یگر خاصیت باد هوا را هم از دست داده است و غباری از نوع آگاهی بر چشمان کمتر کسی مینشاند تا به تعبیر شاعر ناگزیر چشمهایش را بشوید و جورِ دیگر به سینما و زندگی نگاه کند!