نگاهی به سریال رام نشده؛ کشف حقیقت به چه کارمان میآید؟

سریال رام نشده وضعیت دایرهای از کنش انسانها راطراحی و پرداخت کرده که شر کنش هر یک به خود و دیگری بازگشته و هر میزان در جستوجوی انگیزه کنش بهپیش میرویم به ابتدای این دایره بازمیگردیم.
ابتدای مینیسریال ششقسمتی رام نشده دو صخرهنورد در حال بالارفتن از کوه سنگی و در حال ایجاد امنیت و برقراری تعادل برای ادامه فعالیت خود هستند. دراینبین یک اتفاق، تعادل آنها را به هم میزند؛ جنازه دختری از قله کوه پرت شده و روی طناب ارتباطی این دو نفر سقوط میکند. تعادل هر دو بههمریخته و زندگی این دو نفر به میخ متصل در صخره بند میشود. این سکانس ابتدای سریال رام نشده است که استعارهای است از وضعیت قهرمان و زندگی که از سر میگذراند را در این وضعیت معلق روایت میکند که قربانی - دختر مقتول - میتواند خودش دیگری - دو صخرهنورد - را قربانی کند.
به گزارش روزنامه اعتماد، کایل ترنر مامور ویژه شعبه خدمات تحقیقاتی پارک ملی است. داستان در یک پارک حفاظت شده میگذرد. کایل مامور رسیدگی به این اتفاق است و شخصیت او با کلیشههای کارآگاهی فیلمهای پلیسی و معمایی متفاوت است. او شبیه کورت والندر داستانهای هنینگ مانکل نویسنده سوئدی است. کارآگاهی خسته که دچار رنج وجودی است و از ادامه زیستن خسته و کلافه است. مساله جستوجوی قاتل و پرده برداشتن از حقیقت او را وادار به انجام کار و تخدیر زندگی میکند. داستان بهصورت موازی به جهتهای مخالف خود پیش میرود. کایل ترنر در تلاش است با کشف حقیقت بهانهای برای ادامه زیستن پیدا کند و در مسیر موازی با این کشف و شهود رنج آگاهی فزاینده، که زندگی را دچار توقف و ایستایی میکند را تجربه میکند.
کایل صرفا به خاطر مامور ویژه و دستور مافوق به پردهبرداری از این اتفاق دست نمیزند. سریال رام نشده فراتر از یک داستان معمایی است. مساله سریال از پیدا کردن قاتل بدل به مساله خود حقیقت میشود. پرسشی که رفتهرفته در قسمتهای سریال عمیق و عمیقتر میشود، ماجرای خود حقیقت است. کشف حقیقت چه کمکی با ما میکند و چگونه میتواند رنج زیستن را کاهش داده و به زندگی معنا بدهد. مخاطب در مسیر جستوجوی قاتل و حل پرونده با کایل ترنر هممسیر است. پازلهایی در اختیار مخاطب قرار میگیرد که مخاطب با کنار یکدیگر قراردادن این پازلها تلاش میکند قطعههای تصویر حقیقت را تکمیل نماید؛ ولی این پازلها تکهآینههایی هستند که خود کایل ترنر بخشی از وجود از دست رفته خود را درون آن مشاهده میکند. دستاورد تصورهای کایل ترنر در ابتدای قسمت بعد بهصورت تصاویری خیالی کنار یکدیگر چیده شده و مخاطب به بخشی از راز پشت این قتل پی میبرد. تصاویری هم در مقابل دیدگان مخاطب قرار گرفته که خودش میتواند کشف و شهود کند. مانند نقاشی که دختر مقتول روی دیوارهای کلبه چوبی کشیده و شباهت آن با سردر خانه رییس پلیس. در روایت پرده از راز خود شخصیت کایل ترنر هم برداشته میشود. در قسمت اول کایل با فرزند کوچک خود زندگی میکند.
او طلاق را تجربه نموده و تنهایی با پسر کوچک خود در کلبهای بههمریخته زندگی میکنند. راز خیال کودک کایل برای مخاطب برملا میشود. فرزند او ربوده شده و به قتل رسیده است و کایل ترنر با پناهبردن به خیال ابتدا ازدستدادن کودک خود را فرافکنی و سپس راهی برای التیام خاطر خود پیدا کرده است. کایل ترنر آن مامور بدعنق خودمحوری که مشاهده میشود به نظر نمیرسد. او کودک نابالغی است که وابستگی شدید به همسر سابق خود داشته و نتوانسته با فقدان فرزند خود کنار بیاید. با خلق خیال و ارتباط خیالی با همسر خود راهی برای تألم خاطر کوتاهی پیدا کرده و تلاش میکند با گسترش این خیال زندگی از دست رفته خود را بازسازی کند. شبی که قرار است به شهابهای آسمانی نگاه کنند. کایل ترنر در پارک و همسرش در خانه جدید به آسمان خیره میشوند و تداعی زیبایی از ارتباط خیالی این دو انسان است. کایل ترنر فراتر از یک مامور ویژه و با انگیزه شخصی تلاش میکند راز قتل دختر را کشف کند.
در مسیر این کشف تلاش میکند ضعف و قصور گذشته در مقابل فرزند و همسر خود را ا لتیام ببخشد؛ اما متأسفانه کشف حقیقت رنج او را بیشازپیش کرده و مساله او التیامناپذیر میشود. در جستوجوی قاتل حقایق تلخ دیگری از پرده راز سر برون میآورند. هر یک از این حقایق تلخ ضربه سهمگینی به وجود ترنر و مخاطب است. سیاستبازیهای کثیفی که در مدیریت پارک وجود دارد، شبکه گسترده تهیه و توزیع مواد مخدر در زیر لایه زیبای طبیعت رام نشده و بکر سریال، جامعه از دست رفتهای که به مواد پناه برده است و رازهای دیگری که برملاشدن هر یک از آنها اگر سهمگینتر از ماجرای قتل نباشد، کمتر از آن نیست.
سریال رام نشده وضعیت دایرهای از کنش انسانها راطراحی و پرداخت کرده که شر کنش هر یک به خود و دیگری بازگشته و هر میزان در جستوجوی انگیزه کنش بهپیش میرویم به ابتدای این دایره بازمیگردیم. گفتوگوی کایل با زن کولی میتواند مصداق همین وضعیت جامعهای باشد که با جنایت بنا شده و این جنایت شبیه نیرویی از بین نرفته و هر لحظه در یک موقعیت سر برآورده و گوشهای از گریبان جامعه را خواهد گرفت.
وضعیتی که سریال رام نشده تصویر میکند؛ توحشی است که از دیرباز تاکنون ادامه داشته و اگر مهار نشود نسلهای آینده را هم در برمیگیرد. تو گویی نفرین ابدی از تصاحب عدوانی سرزمین سرخپوستها این مکان را گرفته و هر میزان به ریشه و علت این خشونت که به قتل منجر شده فرومیرویم؛ زمان به عقبتر باز میگردد. افتادن جنازه یک دختر از بالای صخرهها ما را در مسیر کشف جنایت پیش میبرد، این جنایت ریشه در جنایتی دیگر دارد. جنایت دیگر دهشتناکتر است و این زنجیره انگیزه و علتها به زیستن در فضای حیاتوحش میرسد. دختر و مادری که سالها در این فضا زیستهاند. این حلقه ادامه پیدا میکند و انتهای این حلقه کسی نیست جز رییس پلیس.
همان فردی که کایل ترنر را مامور جستوجوی حقیقت نموده؛ همان فرد تلاش میکند تا حقیقت را از مقابل دیدگان کایل ترنر دور کند. در رام نشده علت قتل صرفا یک کنش لحظهای مبتنی بر کینه فردی یا انگیزههای کلیشهای قتل یا حتی تصادف نیست؛ بلکه انسانیت رام نشدهای است که در یک مسیر چرخشی دست به قتل میزند. رییس پلیس هم دست به قتل زده و دست همسر کایل ترنر هم بهنوعی آغشتهبهخون است. افراد خود در این چرخش توحش سهمی دارند و از طرفی خودشان قربانی این چرخش توحش هستند.
کایل ترنر در این چرخش با خود و گذشتهای که از سر گذرانده روبهرو میشود. داستان به سمتی میرود که او بتواند حس گناهی که به دوش میکشد را با کنشی که انجام میدهد مقداری التیام دهد. خانم جنگلبان بهخاطر خشونت همسر سابق به همراه کودش به کایل ترنر پناه میبرد. کایل ترنر و همسر سابق با حمایت از این خانم و فرزند پسرش میتوانند بازسازی حمایت از فرزند از دست رفته خود را داشته باشند. کایل پس از پرده برداشتن از راز قتل با حقایق تلخ دیگری آگاه میشود. برملاشدن این حقایق چه کمکی به او میکند؟ او گریز از این سرزمین رامنشده را انتخاب کرده و در مسیر بیبازگشت قدم میگذارد.