چگونه جنایت راه حل جامعه شده؟
براي همه ممكن است پيش بيايد! روبه رو شدن با موضوعي ناخوشايند كه آرامش را از زندگي بربايد. اما اينكه برخي قتل را براي پايان بخشيدن به اين شرايط برميگزينند نكتهيي قابل تامل است. ماجراي زني كه با همدستي مرد ديگري همسرش را به قتل رسانده و جسد او را مثله كرده بود هرچند شبيه بسياري از پروندههاي جنايي ديگر در كشور است اما آنچه اين ماجرا را متمايز كرده ازدواج دو قاتل با يكديگر و تولد فرزند آنهاست كه اين روزها دوران خردسالي را ميگذرانند.
آغاز زندگي مشترك و تشكيل خانواده آن هم، زماني كه خون يك انسان بر دستانشان خشكيده است، به اعتقاد «دكتر ناصر قاسمزاد روانشناس و استاد دانشگاه» عاملي است كه بر اساس آن بايد قاتلان را از نظر رواني مورد بررسي قرار داد.» روانشناسان ميگويند كه هميشه راهي به جز كشتن وجود دارد اما عدم كنترل خشم، اختلالات رواني يا گذشته فرد سبب ميشود تا او دست به اقدامي بزند كه يك عمر برچسب «قاتل» بخورد و حتي پس از قصاص نيز نام قاتل بر او بماند. دكتر قاسمزاد، به پرسشهاي «اعتماد» در اين باره پاسخ داده است.
حكم مجازات زن و مردي از سوي دادگاه تعيين شده كه بعد از كشتن شوهرزن با يكديگر ازدواج كرده بودند. چگونه آدمها ممكن است به چنين راهحلي برسند؟
امروز جامعه جهاني چه در قالب فيلم و كارتون و چه در قالب تيزر و... خشونت را ترويج كرده و عملا آموزش ميدهد و جامعه ما نيز از اين تاثيرپذيري ناگزير است. جامعه ما يك جامعه جوان است و به همين دليل بيشترين ميزان تاثيرپذيري از سوي جوانان است.
از نظر روانشناختي بايد اين محكومان كه شوهر نخست زن را كشتهاند مورد معاينه قرار گيرند تا سلامت روان آنها كند و كاو شود چون با اين اقدامي كه انجام دادهاند سلامت روان آنها زير سوال است چون آنها بعد از انجام يك جنايت كه كاري نادرست تعريف ميشود احساس شادابي و سرزندگي كرده و زندگي مشترك جديدي را تشكيل دادهاند.
چرا افراد با وجودي كه ميدانند ارتكاب قتل مجازات سنگين اعدام را در پي دارد بازهم براي حل مشكل خود جنايت را انتخاب ميكنند؟
بستر رو آوردن به خيانت در زندگي مشترك، تامين نشدن نيازهاي عاطفي، شخصيتي، هويتي و جسمي زنان و مردان است چرا كه اين نيازها در زندگي شخصي ناديده گرفته شده و شرايط مهيا ميشود كه فرد به اين نوع رابطه متناقض با عرف مهيا شود. وقتي اين نيازها تامين نميشود و رابطه جديدي خارج از خانواده شكل ميگيرد عموما از جاذبه بيشتري برخوردار است زيرا اين نيازهاي برآورده نشده آنقدر براي آن فرد عميق است كه خطر را ميپذيرد. معمولا آغاز يك رابطه نامشروع با يك دوستي ساده شروع ميشود اما در زمان شكلگيري همين رابطه ساده نيز فرد تقوا، تعهد و پايداري زندگي قبلي را زير پا گذاشته است. اعتقادات مذهبي، تعهدات اخلاقي و اصول اعتقادي و عرفي زيرپا گذاشته شده است. وقتي اخلاقيات فرو بريزد هر چيزي از فرد برميآيد.
خانواده چه نقشي دارد؟
فرد زماني ميتواند دست به جنايت بزند كه در خانوادهيي متزلزل و آسيب ديده رشد كرده باشد. در برخي موارد در ظاهر خانواده آسيب ديدگي وجودندارد اما خانواده ناسالم بوده است. مثلا اعتياد يا طلاق به صورت پنهان وجود داشته است. اينها عواملي است كه ميتواند جنايت را ايجاد كند. يكي از مشكلاتي كه در جامعه ما وجود دارد فقدات مهارتهاي حل مساله است. گذشته از آن تربيت جنسي از كودكي آغاز نميشود و اين ميتواند مسالهساز باشد.
جامعه چقدر مقصر است؟
برنامهريزان و دولت در تمامي مراحل تقش دارند. در حال حاضر در كشور ما به مباحثي اصلا توجه نميشود كه بسيار در سلامت جامعه مهم است اما متاسفانه تا حرف از سلامت ميشود، تنها سلامت جسم در نظر گرفته ميشود. در موضوع سلامت روان كه همواره ناديده گرفته شده است، مباحث متعددي وجود دارد مثلا وقتي فردي دچار اختلال رواني يا بيماري رواني ميشود نگاه اطرافيان به او تغيير ميكند و اين يك مشكل فرهنگي است. گذشته از آن هزينههاي درماني براي بيماريهاي رواني بسيار بالاست و اين خدمات درماني نيز تحت پوشش بيمه قرار ندارند.
بنابراين مردم به دارودرماني رو ميآورند و مثل نقل و نبات دارو ميخورند. استفاده از اين داروها، بدن افراد را به داروهاي مذكور مقاوم و بياثر كرده است. به همين دليل است كه شاهديم بسياري از مراجعان روانپزشكان، براي گرفتن داروهاي جديتر و قويتر به مشتري دايمي آنها مبدل شدهاند. تنها تعداد كمي از روانپزشكان، تبحر روان درماني را دارند. از سوي ديگر بايد همت شود تا جامعه روانشناس فعال شود. در حال حاضر تعداد كمي روانشناس كارآمد و توانمند داريم كه نسبت به افرادي كه به روانشناس نياز دارند تعدادشان بسيار اندك است.