گفتگو با قاتل برادر بزرگتر
پرونده اتهامی مردی که برادرش را به قتل رسانده در دادسرای جنایی تهران در حال رسیدگی است.
چرا برادرت را کشتی؟
خیلی اذیتم میکرد. دایم مزاحم من و زندگیام میشد.
آیا اعتیاد داری؟
داشتم اما یکسال پیش ترک کردم.
چند سال مواد مصرف میکردی؟
حدودا یک سال بود که مداوم مواد مصرف میکردم.
چطور معتاد شدی؟
برادرم آنقدر قرصهای مختلف به خوردم داد تا معتاد شدم.
چه قرصهایی به تو میداد؟
نمیدانم. قرصهای مختلف، انواع آرامبخش. کارش این بود که دایم در خانهام بود و به بهانه اینکه عصبی هستم قرصهای روانی را به خورد من میداد.
چرا باید این کار را با تو میکرد؟
خودم هم هنوز نمیدانم، شاید میخواست مرا از کار بندازد.
چرا فکر میکنی برادرت میخواست چنین کاری کند؟
او کاری نداشت. دایم سر زندگی من و زن و بچهام بود.
شغل برادرت چه بود؟
نمیدانم.
همسر داری؟
داشتم اما 20 سال پیش به خاطر دخالتهای برادرم از من طلاق گرفت.
یعنی دلیل طلاق اعتیاد تو نبود؟
آن زمان اعتیاد نداشتم. برادرم به من حسادت میکرد و باعث شد زندگیام نابود شود.
چند فرزند داری؟
یک دختر که الان 24ساله است.
دخترت نزد تو زندگی میکند یا همسرت؟
پیش من زندگی میکند.
پدرت وقتی میدید برادرت در کارهای تو دخالت میکند با او صحبت نمیکرد؟
پدرم خیلی سال قبل فوت شد.
پس احتمالا برادر بزرگت نسبت به تو احساس پدرانه داشت، اما تو آنها را دخالت حساب میکردی.
نه او هرگز جای پدر من نبود و فقط میخواست در کارهایم دخالت کند.
آیا هیچ وقت در بیمارستان بستری شدهای؟
حدود شش یا هفت سال در بیمارستانهای روانی بستری بودم. همین که الان صدایم گرفته به خاطر داروهایی است که در این مدت مصرف کردم.
در زمانی که برادرت را کشتی آیا هنوز تحت درمان بودی؟
مدتی بستری بودم اما بعد به خانه برگشتم.
خودت خانه داشتی؟
پیش برادرم بودم. با هم زندگی میکردیم.
چطور شد که در بیمارستان به تو مرخصی دادند؟
هر 21 روزی که در آنجا بودم یکی، دو هفته به خانه میرفتم.
زمان قتل چند روز از مرخصیات میگذشت؟
دو هفتهای شده بود. دقیقا یادم نیست اما کمکم باید به بیمارستان برمیگشتم.
در مدتهایی که بستری بودی دخترت کجا زندگی میکرد و چه کسی مراقب او بود؟
قبلا یک واحد جداگانه داشتم. شغلم آزاد و زندگیام خوب بود. دخترم را هم پیش خودم نگه میداشتم اما وقتی خانه را تحویل دادم و به خانه برادرم اسبابکشی کردم، دخترم هم با من به خانه برادرم آمد و در این مدت در خانه برادرم زندگی میکرد.
منظورت از شغل آزاد دقیقا چه کاری است؟
در کار ساختمانسازی بودم. وضع مالیام خوب بود.
قبلا هم به کشتن برادرت فکر کرده بودی؟
نه اما مدتها بود که میخواستم از دستش فرار کنم و بالاخره کار به اینجا کشید.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد که برادرت را کشتی؟
در آشپزخانه مشغول بودم که برادرم آمد و دوباره شروع به فحاشی کرد. عصبانی شدم، چاقویی را از کابینت آشپزخانه برداشتم و حمله کردم. او هم به من حمله کرد. چاقو از دستم افتاد. چاقوی دیگری را برداشتم و او را زدم. برادرم حتی دستم را مجروح کرد.
بعد از جنایت چه کار کردی؟
در خانه نشستم. دختر برادرم که در خانه بود با مادرش تماس گرفت و زن داداشم هم پلیس را خبر کرد. حتی خودم در را روی پلیس باز کردم و گفتم من برادرم را کشتم و جسد در طبقه دوم است.