ترنج موبایل
کد خبر: ۲۲۷۰۵۲

(شعر) شلعه امید

دکتر سيّد مهدی صدرالحفاظي

تبلیغات
تبلیغات
دکتر سیدمهدی صدر*؛

ایستاده به پشت درب بهار
گل سرخی که زودتر رویید
چند روزی به سال نو مانده
از دم سرد، شعله­ می‌­بویید

به بلور ستاره­ا می­‌ماند
قمری دل، ترانه­‌ای می­‌خواند
آشکارا حباب هر نفسش
از درون دریچه­‌ی قلبش

نرم­ می­‌کرد دست­ و پنجه به ­مرگ
دست خود می­‌کشید یعنی ­برگ
تا که بر خیمه­‌ی بهار رسد
زیر پاهای بی ترحّم برف

به مشقّت دو چشم او وا شد
کاروان بهــار پیدا شد
گل سرخ آخرین نفس را داشت
کَم کَمَک از کرانه­‌ای آبی

در نگاهش بهار پیدا بود
بادها را مقاومت می­‌کرد
خسته، امّا مداومت می­‌کرد
صورتش شد ز سوز سرما سرخ

پیش پای بهار جان می­‌داد
با شعف دست خود تکان می­‌داد
گر چه دیگر نبود اما شاد
سال نو از ره آمد و گل سرخ

با همه فصل سرد، جانش را
گرم می­‌کرد شعله­‌ی امّید
گویی از جام نقره­‌گون زمین
خنده­‌های شکوفه را می‌­­دید‎


* استاد دانشگاه تهران
تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات