اتاق تاریک فیلترینگ ایرانی

میم فه

یک چند روزیست که هر جا میروم میبینم فیلتر شده. البته اگر نخواهم مشمول اتهام نشر اکاذیب شوم باید توضیح بدهم که دقیقا نمیشود گفت "همه" چرا که بعضی جاها البته هستند که هنوز فیلتر نشدهاند و د
در راستای آزادی بیان به رسالت اطلاعرسانی خود مشغول هستند. سایتهایی مثل سایت تابناک و رجانیوز و پایگاه اطلاع رسانی دولت و آینده و جهاننیوز و اینها. سایت گرداب هم البته هست که اول نفهمیدم ماجرایش چیست چون هر بار که می رفتم یک پیغام متفاوتی ظاهر میشد اما بعدا در اخبار خواندم که 450 بار هک شده و شبهات رفع گردید!
فیلتر شدن خیلی دردناک است. این را از من باتجربه بشنوید. البته الان که خوشبختانه با دست و دلبازی مسئولان امر خیلی از شماها مجانا به زمرهی باتجربهها پیوستهاید اما من در این چهار پنج سال گذشته چهار پنج بار در جاهای مختلف طعم فیلتر شدن را چشیدهام. یک بارش در همین فرارو که اگر ریش گرو گذاشتنهای آقای خوشوقت نبود بعید بود از فرارو رفع فیلتر شود. خدا آقای خوشوقت و ریشش را برای ما حفظ کند. ریش ما را هم قابل گرو گذاشتن کند! آمین یا ستار العیوب!
به هر حال این روزها موضوع داغ اینترنت در ایران بحث فیلترینگ است که اصلا هم شوخی بردار نیست. هر موضوع داغی جان می دهد برای سوژهی طنز شدن ولی راستش را بخواهید در مورد این یکی دست و دلم می لرزد.
وظیفه ی خطیر و خداپسندانهی فیلترینگ در ایران را بیست و هفت نهاد موازی انجام می دهند که نام 16 تای آنها را نمی دانیم. از 11 تای باقیمانده 7 تایشان نهاد نظامی هستند که شوخی کردن با آنها همان و در راستای مبارزه با براندازی نرم، نیست و نابود شدن همان. از 4 تای آخری یکیاش امنیتی اطلاعاتی است که عمرا اگر خود من را هم فیلتر کنند جرات نمی کنم به آنها فکر کنم چه رسد به اینکه برایشان طنز بنویسم و آن دیگری هم تا حدودی قضایی است که اصلا شوخی با آن توی خون ما و تمام کسانی که دوست ندارند آفتابه بیفتد گردنشان، نیست. فقط یکی باقی می ماند که نامش «کمیته تعیین مصادیق پایگاههای اینترنتی غیرمجاز» است.
اما در مورد این کمیته هم اشکالی وجود دارد چرا که نمی دانیم دقیقا این کمیتهای که اعضایش میتوانند در فاصلهی یک عطسه کردن، دستور فیلتر کردن چند هزار سایت را بدهند اصولا کی هستند که بخواهیم باهاشان شوخی کنیم. انگار یک عدهای در اتاقک تاریکی نشستهاند که نه می دانیم کی هستند و نه می دانیم چند نفرند و نه میدانیم از چی خوششان یا بدشان میآید، اما هر وقت که اراده کنند می توانند برق چند هزار ولتی را بفرستند سراغ هزاران وبسایت و وبلاگ ، ولی به هر حال آدم عاقل که نمی رود در جای تاریکی با یک عده آدم ناشناس شوخی بکند.
خود من از میان تمام حضرات موجود در اتاقک تاریک فیلترینگ به تازگی یک نفر را شناختهام که همان آقای ملکیان، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد است. ایشان که قاعدتا یک مقام فرهنگی باید باشند و نه مقام قضایی یا امنیتی، اخیرا ابلاغیهای از طرف همان رفقای کمیتهای آوردهاند که بر مبنای آن در آستانهی انتخابات هر کدام از سایتها و وبلاگ ها اعمال ضالهای از قبیل تحریم انتخابات، تضعیف انتخابات، تشکیک در سلامت انتخابات، کاهش مشارکت مردمی، ورود به حریم خصوصی و خانوادگی کاندیداها، را منتشر بکنند یا حتی به سایتهایی حاوی این مطالب لینک بدهند فیلتر میشوند.
جالب اینجاست که قبل از اعلام این ابلاغیه سایتهای بسیاری فیلتر شدهاند و خدا عالم است بعد از این که مطابق قانون مدون حضرات نشسته در تاریکی، حتی مثلا لینک دادن به سایتی که سوابق خانم رهنورد (عیال موسوی) یا نسبت فامیلی بین رحیم مشائی و دامادش (پسر احمدینژاد) یا بذرپاش و پدرزنش (وزیر آموزش و پرورش) هم به خاطر پرداختن به مسائل خصوصی کاندیداها، مشمول فیلتر می شوند چه اتفاقاتی خواهد افتاد. ای بسا که به زودی پس از فیلتراسیون تمام سایتهای فارسی اینترنتی، برای جلوگیری از دستگاههای فیلترینگ، عزیزان مجبور به واردات تعدادی سایت فیلتر نشده از چین شوند!
به هر حال من خواستم با آقای ملکیان به عنوان تنها شخصی از فالترین (فیلتر کنندگان!) عزیز که دستمان به ایشان میرسد شوخی کنم. ولی عکس ایشان را که دیدم پشیمان شدم. چه هیبتی، چه وجناتی، چه هیبتی!
فکرش را بکنید تازه ایشان حتما آدم خوشاخلاقهی آن جمع است. با خودم به این نتیجه رسیدهام که نه فقط رفتن به اتاق تاریک با این عزیز به صلاح نیست که توی روشنایی هم بهتر از شوخی پرهیز شود. چارهای نیست این چند ماه را هم صبر میکنیم تا یا یک لامپ توی اتاق تاریک بگذارند یا یک عده بروند به تاریکخانهی فیلترینگ که بشود باهاش شوخی کرد. نه زیاد. فقط در این حد که داداش... جون من یواش!
معرفی وبلاگ/ سهراب گلهاشم
ما به هر کس که سنش بیشتر از 50 باشد میگوییم آدم بزرگ. آقای گلهاشم یکی از آدم بزرگهای وبلاگستان است که طنز مینویسد. سبک نوشتاری ایشان کاریکلماتور است. چندتایی از کاریکلماتورهای ایشان را به نقل از وبلاگ فیلترنشدهشان میخوانید:
۱ـ هروقت کاسه صبرم لبریز میشود ، جرعه ای از آن را می نوشم.
۲ـ زندگی یعنی سوخت و ساخت و پاخت و نباید باخت.
۳ـ به افکار بیدارم قرص خواب دادند.
4ـ اعتیاد یعنی حراج زندگی.
۵ـ گاهی قلم به تیز بودن تیغ جراحی می خندد .
۶ـ سخنان شیرینش قند خونم را بالا برد.
۷ـ وقتی مینویسم کاغذ از حرکات قلم احساس قلقلک میکند.
۸ـ نبض کیف پولم در آخر ماه تندتر میزند.
۹ـ وقتی نوشته هایم به پایان رسید ، قلمم از فرط خستگی به خواب رفت.