پررنگ شدن رفتارهای قومگرایانه در مجلس
چند روز پیش آقای نادر قاضیپور، نماینده مردم ارومیه در مجلس، در سخنانی بدون سند و مدرک، افغانستانیها را عامل بیکاری در ایران دانسته و نیروی انتظامی و وزارت کشور را به دلیل بیتوجهی به این مسئله، نکوهش کرده بود. نکته دیگر در سخنان وی، امکان پیش آمدن مسائل امنیتی توسط این افراد بود. بنابراین این دو گزینه را در اینجا بررسی میکنیم.
همیشه به این نکته اشاره میشود که سه میلیون افغانستانی در ایران به سر میبرند، بنابراین سه میلیون فرصت شغلی از ایرانیان گرفته شده است.
نکته نخست این است که بخشی از این سه میلیون افغانستانی شامل کودکان، زنان و سالخوردگانی میشود که توان کار ندارند و بنابراین هیچ فرصت شغلیای را در اختیار ندارند. نکته دیگر اینکه مشاغلی که برای ایشان تعریف شده، از نظر اجتماعی (و البته به نادرست) سطح پایین تلقی شده و جوانان ایرانی کمتر حاضرند در این مشاغل فعالیت کنند.
بهعنوان کسی که سالها چه بهطور شخصی و چه از سوی نهادهای دولتی درباره تأثیر حضور نیروی کار افغانستانی بر بازار کار ایران بررسی و پژوهش انجام داده، همیشه با بیان این دست سخنان بدون پشتوانه مخالف بوده و آنها را رد کردهام. حتی در بسیاری موارد نبود نیروی کار افغانستانی در برخی بخشها، باعث بسته شدن برخی از کارخانهها شده که چندصد نیروی کار ایرانی هم در آنجا فعالیت داشته است. بهترین نمونه از این دست را مسئول بازرسی اداره کار استان سیستان و بلوچستان در مصاحبه با نگارنده بیان داشت؛ آنجا که کارخانه تن ماهیای را معرفی میکند که در یکی از بخشها به دلیل شدت بوی بد ماهیها، تا پیش از این تنها کارگران افغانستانی توان انجام کار داشتند. اما با دستور اداره اتباع و اداره کار استان، این افراد اخراج شدند.
کارخانه کنسروسازی یادشده چندین بار اقدام به استخدام نیروی کار ایرانی جایگزین، به دو برابر دستمزد نمود؛ اما هر بار پس از چند ساعت و یا یکی دو روز، نیروی کار ایرانی دیگر حاضر به انجام کار در آنجا نبود و بنابراین کل کارخانه با سیصد کارگر ایرانی (و البته پنج کارگر افغانستانی فعال در آن بخش) تعطیل شد.
بیش از چهل سال است که پژوهشگران، جامعهشناسان و انسانشناسان ایرانی نسبت به عدم تمایل نیروی کار ایرانی در برخی مشاغل دشوار، هشدار میدهند. حتی پیش از آنکه موج مهاجرت افغانستانیها در دهه شصت به ایران شکل بگیرد. به جز این مورد، تمایل کارفرمای ایرانی به استثمار کارگر افغانستانی را هم نباید به دوش این کارگر انداخت.
نهایتاً آنکه ایکاش ایرانیانی که اینچنین مواضع سفت و سخت درباره حضور نیروی کار افغانستانی در ایران میگیرند، انتظار همین برخورد را هم با کارگران ایرانی در کشورهای دیگر داشته باشند. شوربختانه باور نادرستی در بین ایرانیان وجود دارد مبنی بر اینکه همه ایرانیان خارج از کشور، نیروی کار متخصص و البته نخبه هستند. دستکم در همین ترکیه که نگارنده تجربه چند سال زندگی در آن را دارد، خلاف این را نشان میدهد. فعالیت باندهای گسترده قاچاق ایرانی در ژاپن و مالزی نیز نمونههایی از حضور ایرانیان در دیگر کشورها است.
نکته دیگر به ارتباط بین مسائل امنیتی و مواد مخدر با حضور افغانستانیها در ایران مرتبط است. آقای قاضیپور در این راه پا جای پای آقای پورابراهیمی، نماینده کرمان در مجلس گذاشته که گناه همه کمکاریهای خود و دیگر مسئولین این استان را به گردن افغانستانیهای ساکن آنجا انداخته و گاه و بیگاه سخن از مسائل امنیتی ناشی از حضور افغانستانیها در ایران به میان میآورد. با وجود همه این ادعاها، تاکنون هیچ یک از این افراد نتوانستهاند کوچکترین سند و مدرکی درباره ادعاهای مختلفشان مبنی بر کمک افغانستانیهای ایران به داعش و... ارائه دهند (در اینجا نیازی به یادآوری این نکته نیست که در حالیکه این آقایان در کرسیهای مجلس لم داده و حقوقهای آنچنانی میگیرند، همین افغانستانیها در خط نخست مبارزه با داعش کشته، زخمی و اسیرهای بسیار میدهند).
در واقع باید به آقای قاضیپور یادآوری کرد آنچه مسائل امنیتی به بار میآورد، سخنان نفرتپراکنانه ایشان در تبلیغات انتخاباتیاش بود که در بلوف و دروغهایی که بلافاصله توسط برخی از سرداران و رزمندگان جنگ تکذیب شد، مدعی شده بود خود و 12 همرزم دیگرش 700 اسیر عراقی را سر بریدند. آن هم در عملیاتی که به گفته رزمندگان حاضر در آن، قاضیپور اصلاً آنجا حضور نداشت! اما همین دروغ و بلوف کافی بود تا خوراک تبلیغاتی رسانههای بیگانه و بهویژه وهابی را تأمین کند که ایرانیانی که از وحشیگری داعش انتقاد میکنند، خودشان به یکباره سر هفتصد اسیر عراقی را میبرند.
آن سخنان آقای قاضیپور برای اعتبار و امنیت ایران بیش از حضور این سه میلیون افغانستانی پیامد منفی داشت. بگذریم از مابقی سخنان وی در همان نشستهای تبلیغاتی که مجلس را جای «زنان و خران» نمیدانست و از شوخیهای همجنسگرایانهاش در مجلس با افتخار یاد میکرد و شعارهای قومگرایانه و نفرتپراکنانه میداد. اکنون آن قومگراییها با نژادپرستی علیه افغانستانیها تکمیل گردیده است (بگذریم از بیاعتباری مفهوم نژاد در مطالعات معاصر از یکسو و از سوی دیگر، از بیشترین اشتراکات دینی و زبانی و فرهنگیمان با افغانستانیها).
در مجلسی که به یک اتهام اثباتنشده و بر اساس یک عکس مشکوک (دست دادن با نامحرم) مینو خالقی را پس از به دست آوردن آراء کافی برای راهیابی به مجلس، رد صلاحیت میکنند، باید هم اعتیارنامه آقای قاضیپور تأیید شود. تا زمانی که صلاحیت نمایندگان مجلس نه بر اساس تخصص، بلکه بر اساس یک مفهوم مبهم به نام تعهد (آن هم بر اساس نظارت استصوابی) باشد، قاضیپورها به بیان این دست سخنانشان ادامه میدهند تا هم آبروی مردم را هر چه بیشتر بر باد داده و هم امنیت کشور را هرچه بیشتر تهدید کنند.
*کارشناس در حوزه افغانستان، ایرانشناس