ماجرای افول جریان نزدیک به آیتالله مصباحیزدی در میان اصولگرایان
چه شد که "آیت الله" از متن به حاشیه رفت؟!

این روزها کمتر خبری از مرد خبرساز و تئوریسین جریان رادیکال اصولگرا به گوش میرسد؛ چهرهای که ستاد فرماندهیاش را در قم تاسیس کرده است و فرمانهایی را از این شهر صادر میکند تا در پایتخت اجرا شود اما این روزها کمتر فرمانی از قم صادر میشود به نظر میرسد مصباح یزدی نسبت به گذشته به حاشیه رانده شده است و دیگر در متن جریان اصولگرایی نیست. مردی که روزی در جریان انتخاب رئیس جمهور نقشی در متن ماجرا داشت، حالا در مناسبات انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ در حاشیه سپهر سیاست قرار گرفته است و درباره مشورت کردن با او نیز، اما و اگر به میان میآید.


با پایان یافتن دولت اصلاحات، و شروع انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 مصباح یزدی از فردی حمایت کرد که در ابتدا به باور بسیاری هیچ شانسی برای رای آوردن نداشت؛ محمود احمدینژاد فرد مورد قبول آیتالله مصباح یزدی بود و تا روزهای آخر انتخابات نیز شانسی برای پیروزی نداشت ولی به یکباره بدل به رقیبی جدی شد و انتخابات را به دور دوم کشاند و در دومین دور انتخابات مقابل هاشمی رفسنجانی قرار گرفت و پیروز شد. انتخاباتی که برای بسیاری رقابت میان مصباحیزدی و هاشمی رفسنجانی بود و نه رقابت انتخاباتی احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی. هر چند که مصباح یزدی به انتخاب محمود احمدینژاد رنگ و رویی دینی و ماورایی هم داد: «خدای متعال را شاکریم که زمینۀ انتخاب چنین شخصیتی برای این دورۀ خاص از انقلاب را فراهم کرد و آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که انتخاب، مشحون به کرامات و معجزات بود و از این رو توفیق شکر این نعمت را از خداوند خواستاریم.»
از سال 1384 تا 92 با پیروزی احمدینژاد، بسیاری از نزدیکان مصباح یزدی به قوه مجریه راه پیدا کردند و در مراکز تصمیمگیری کشور صاحب نفوذ شدند. همین موضوع منجر به قدرت گرفتن تشکیلات وی شد و در نهایت سبب شد که تعداد شاگردان و علاقمندان به آیتالله در مجلس هشتم و نهم فزونی بگیرد. بنابراین جریان آیتالله مصباح یزدی از سال 84 تا 92 به طور همزمان در قوه مجریه قدرت گرفت تا در نهایت توانست تحت عنوان «جبهه پایداری » اعلام حضور کند و فعالیت خود را ادامه دهد.
با پایان یافتن دومین دوره محمود احمدینژاد این جریان به فکر تداوم حضور خود در عرصه قوه مجریه افتاد و برای اینکار در عمل باید به دنبال گزینه جایگزین محموداحمدینژاد میگشتند و فردی را از میان خود با هدف رای آوری انتخاب میکردند.

همین توصیه آیتالله کافی بود تا بسیاری از اصولگرایان تمام قد از سعید جلیلی حمایت کنند؛ ولی این بار ماجرای انتخابات ریاست جمهوری سال 84 تکرار نشد و در نهایت جلیلی به ریاست جمهوری نرسید و در برابر حسن روحانی، که مورد حمایت هاشمی رفسنجانی بود شکست خورد.

به موازات عدم راهیابی آیتالله مصباح یزدی به آخرین دوره مجلس خبرگان، اعضای جبهه پایداری در انتخابات مجلس شورای اسلامی تهران هم شکست خوردند و از راهیابی به مجلس بازماندند و به اقلیت مجلس تبدیل شدند.
پس از این اتفاقات بود که در عمل نفوذ جبهه پایداری و آیتالله مصباح یزدی در سپهر سیاسی ایران رو به افول گرایید و سهم آنها در تاثیر گذاری بر اردوگاه اصولگرایی در انتخابات پیشرو به حداقل خود رسید و کار به جایی رسید که مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در اظهار نظری غیرمنتظره گفت: «بنای مشورت با آیتالله مصباح یزدی را نداریم.»
هرچند دبیرکل جامعه روحانیت مبارز بعدها به گفته سخنگوی خود واکنش نشان داد و منجر به آن شد که در نهایت مصباحی مقدم کمی از موضع خود عقب بشیند و بگوید: «نقل قول نادرستی از بنده به آقای موحدی کرمانی منتقل شده بود و تاکید دارم برای انتخابات از همه ظرفیتها و شخصیتهای بنام استفاده میشود که از جمله با آیتالله مصباحیزدی هم مشورت میکنیم. اما قرار گفتوگویی نداشتهایم و هیچگاه خود را از شخصیتهایی مثل ایشان مستغنی نمیبینیم.»
در حالیکه کمی فضا و تنشهای میان جامعه روحانیت مبارز و مصباح یزدی ترمیم شد اما اختلافات اصولگرایان و حتی نزدیکان مصباح یزدی بار دیگر سرباز زد و در یک ریزش و پوستاندازی ناگهانی روح الله حسینیان، محمود نبویان، کامران باقری لنکرانی، علی اصغر زارعی و زهره طبیب زاده نوری پنج عضو اصلی شورای مرکزی قبلی، به همراه 5 عضو علی البدل شورای مرکزی از مجموعه پایداری کنار رفتند. کنار رفتنی که نشان داد اختلافات در حلقه یاران مصباح یزدی جدی است.
اما صاحبنظران دلایل متعددی برای تلاطم موجود در نزدیکان مصباح یزدی بیان میکنند. بحرانهایی که هنوز تمام نشدهاند و باید منتظر طوفانهای بعدی آن باشیم.