همایش تحلیل خشونت زنان علیه همسران با حضور ابراهیم سلامی، هوشنگ شمبیاتی و نورالله عزیز محمدی در دانشکده حقوق دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز برگزار شد.
به گزارش روزنامه شهروند در ابتدا دکتر هوشنگ شامبیاتی با بیان اینکه همایش موضوع جنسیتی ندارد، افزود: کانون خانواده، کانون مقدس محبت و آموزگار این کانون مادر است. گاهی اوقات به دلیل بروز برخی اختلافات بین زن و شوهر امکان دارد بحث به پرخاشگری و فحاشی کشیده شود و در برخی موارد زن و مرد مجبور به ترک خانه شوند.
در اکثر مواقع همانطور که مشاهده میکنیم اعتیاد مرد به موادمخدر باعث میشود زن از او به دلیل عدم احساس مسئولیت جدا شود و در باقی موارد طبق پروندههای کیفری موجود، دست به کارهای دیگری بزند. در دامه این موارد را بررسی میکنیم.
تعریفی برای خشونت در قانون وجود ندارد
ابراهیم اسلامی، قاضی دادگاه تجدید نظر استان تهران در ابتدا به تعریف خشونت پرداخت و گفت: متاسفانه در قانون جزا تعریفی از خشونت ارایه نشده است و اساسا مشخص نیست که ما برای چنین نقصی از نظر قانونی باید چه کاری انجام دهیم. خشونت در مفهوم ابتدایی به معنای آزار و اذیت و هر گونه اقدامی که صدمه و تخریب دیگران را به همراه دارد، تعریف میشود.
اما در مطالعهای که در مقایسه با قوانین دیگر کشورها صورت گرفته، گفته میشود خشونت به زور فیزیکی و غیرفیزیکی که فرد خشن انجام میدهد تا به خواستهاش برسد یا خواستهاش را به دیگران تحمیل کند، اطلاق میشود، یا به عبارت دیگر از نظر قانون عمل خشونت زمانی جرم شناخته میشود که فعل ارتکابی متهم به درجهای برسد که موجب لطمه جسمی و روحی به دیگری شود. بنابراین در حالت کلی خشونت زمانی مصداق پیدا میکند که با صدمه جسمی و روحی همراه باشد.
در تقسیمبندی کلی که وجود دارد خشونت به دو قسمت فیزیکی و کلامی تقسیم میشود. در خشونت کلامی عمل ضرب و جرح و کتککاری رخ میدهد ولی در خشونت کلامی، اعمالی ازجمله تحقیرکردن، محروم کردن از خواستههایی که وجود دارد، اهانت و مسائلی از این قبیل که شرایطی را برای انجام اعمال خشن ایجاد میکند، اتفاق میافتد.
مازندران رتبه نخست شوهرآزاری در کشور را دارد
وی در ادامه با بیان این موضوع که متاسفانه در واقعیت آمار دقیقی در کشور در مورد خشونت زنان در برابر مردان وجود ندارد، افزود: موضوع خشونت زنان در برابر مردان در همه جای دنیا به همین صورت است و نمیتوان آمار دقیقی از آن به دست آورد دلیل آن هم ترس مردان از بازگو کردن این مسائل و مسخرهشدنشان توسط دیگران، قضاوت آشنایان، موقعیت شغلی و اجتماعی و قضاوت آشنایان است.
طبق آمار ٦ماهه نخست سال جاری که پزشکی قانونی اعلام کرده است ٣٥هزار مرد مورد آزار و اذیت همسرانشان قرار گرفتهاند. باید توجه داشت که این تعداد افرادی هستند که به خواست خود به پزشکی قانونی مراجعه و صراحتا اعلام کردهاند که مورد آزار و اذیت به وسیله زنانشان قرار گرفتهاند ولی با توجه به آمارهای دقیقتر و پروندههای ثبت شده در دادگاهها این تعداد بیشتر است.
طبق یک پژوهش آماری که در بین استانهای سراسر کشور صورت گرفت بالاترین میزان خشونت زنان علیه همسرانشان در استان مازندران مشاهده شده است. طبق این آمار ٤٨درصد مردان مازندرانی خشونت پایین، ١٧درصد خشونت متوسط و ٢درصد خشونت بالا را تجربه کردهاند.
نارسایی در قوانین طلاق عاملی برای اعمال خشونت
این حقوقدان در ادامه به بیان عوامل اصلی بروز خشونت در زنان علیه همسرانشان پرداخت و گفت: نخستین عامل، نارسایی قوانین طلاق در کشور ایران است. متاسفانه مقررات طلاق در کشور به دلیل یکسویه بودن جهت حمایت از مردان بوده و نوع تنظیم آن به نحوی واقع شده که باعث میشود زنان برای دسترسی به حقوقشان مرتکب خشونت شوند.
دلیل آن هم این است که زنان زمانی که میخواهند از همسرشان جدا شوند، حقوق حقه خودشان را مطالبه میکنند. ما در تمام پروندههای قتل نخستین سوالی که از زنان میپرسیم این است که چرا همسرت را در صورتی که میتوانستی از او جدا شوی به قتل رساندی؟ و در اکثر مواقع این جواب را هم میشنویم که زنان میگویند من باعث پیشرفت همسرم شدم و حال که سهمی از آن پیشرفت خواستم و نتوانستم چیزی دریافت کنم، دست به این کار زدم.
بنابراین چون مردان میل به حفظ استحکام خانواده و زنان هم اصرار به رسیدن به حقوق حقه خودشان دارند زمانی که به بنبست میرسند و نمیتوانند راهحلی برای از بین بردن مشکلاتشان پیدا کنند، تصمیم میگیرند از سیاست حذفی استفاده کنند و همسرانشان را از بین ببرند. لذا ما اعتقاد داریم مقررات خانواده باید اصلاح شود و این مقررات باید به نحوی تنظیم شود که حمایت زنان را هم در خود جای دهد، همانطور که در کشور کانادا و دیگر کشورها زمانی که مرد و زن ازدواج میکنند به صورت اتوماتیک هر دو مالک نیمی از اموال یکدیگر هستند.
حال شاید گفته شود که شروط ضمن عقد در کشور وجود دارد ولی به شرط امضا شدن این شروط راههای فرار زیادی هم دارد. مرد میتواند قبل از عقد و دادخواست تمام اموالش را به نام فرد دیگری بزند و اینگونه از انجام این شروط فرار کند. بحث بعدی که در مورد خشونت زنان وجود دارد موضوعات فرهنگی و اجتماعی است که طی سالهای گذشته در کشور ما صورت گرفته است. درحال حاضر زنان و مردان از یک حقوق اقتصادی در یک شرایط برابر بهره میبرند.
در گذشته زنان یا در خانه بودند یا بچهداری میکردند ولی درحال حاضر از خانه بیرون آمدهاند و پابهپای مردان مشغول فعالیت اقتصادی هستند و در صحنه اقتصادی نقش پررنگی دارند، به همین دلیل خانهها هماکنون دو مدیر و دو نانآور دارد و به همین منظور نادیده گرفتن حقوق طبیعی زنان و تأکید بر یک نوع زندگی مردسالارانه توسط مردان منجر به اقدام متقابل زنان میشود و زنان را به این موضوع وامیدارد حال که شرایط اقتصادی یکسانی با مردان دارند و محتاج آنان نیستند پس برای بازپسگیری حق خود دست به اعتراض بزنند. متاسفانه در کشور ما استانداردهای زندگی اجتماعی پایین است و به همین دلیل دچار فقر فرهنگی و اجتماعی در کشور هستیم و طبیعی است که با همه این مسائل زنان در وضع موجود دست به خشونت بزنند.
اسلامی با بیان اینکه مدیریت ضعیف مردان در محیط خانواده زمینه بروز خشونت زنان علیه آنان را فراهم میکند، گفت: مردانی که توانایی اقتصادی خوبی ندارند و قادر نیستند وضع اقتصادی خوبی برای خانوادهشان فراهم آورند و بهطور کل نمیتوانند از پس اداره زندگی برآیند، زمینه را برای غلبه و در ادامه بروز خشونت توسط زنانشان ایجاد میکنند. از سوی دیگر اعتیاد به موادمخدر توسط مرد غلبه و حس حمله و برتریجویانه را در زنان نسبت به همسرانشان فراهم میآورد.
ناکامی از دلایل مهم بروز خشونت است
این حقوقدان با بیان اینکه خشونت زنان به مردان ریشههای خانوادگی دارد، افزود: طبعا خانوادههایی که از استانداردهای خوبی برخوردار نیستند و پدر و مادری که بیهنجار هستند به حدی خود زمینه را برای تربیت ناسالم فرزاندانشان ایجاد میکنند و آنان را پرخاشگر بار میآوردند. از طرفی طبق بررسیهای صورت گرفته در پروندههای شوهرکشی، اکثر این جنایتها در خانههایی که زنسالاری حاکم بوده و مادران احترامی برای پدران قایل نبودهاند، رخ داده است.
نکته دوم در ریشه خانوادگی طبق بررسی ما علت قتلها و خشونتها در خانههایی صورت میگیرد که زنسالاری است. لذا یکی از بلایای زنسالاری یا مادرسالاری بیحرمتی نسبت به پدران یا مرد خانواده است. یک زن زمانی که تصمیم میگیرد نسبت به همسر خودش تعرض کلامی، روحی یا به هر نحوی اقدام به خشونت کند به چهار نتیجه میرسد و این چهار نتیجه نقطه شروع برخوردهای فیزیکی است.
زن به دلیل عدم ناسازگاری، عدم همفکری مشترک بدان معنا که زن و شوهر باید برای برقراری رابطه بین خودشان به یکسری وجوهات مشترک برسند، عدم همکاری بدان معنا که باید دست از علایق شخصی بردارند و به یک سازش مشترک برسند، عدم همبختی مشترک بدان معنا که به این باور برسند که اقبال و سرنوشت مشترک دارند و در آخر عدم همدلی مشترک بدان معنا که احساس خوشبختبودن کنند، دست به خشونت میزند. لذا زمانی که این احساس تعلق مشترک از بین رود باعث میشود خشونت اتفاق بیفتد.
وی با بیان اینکه ناکامی یکی از دلایل مهم بروز خشونت است، گفت: یک زن زمانی دست به خشونت و قتل همسر خود میزند که احساس ناتوانی و ضعف کرده یا به تعبیری احساس کند چیزی در چنته ندارد. ما در نمونههای خشونت روحی و جسمی که با بررسیهایی که با پزشکی قانونی و دفتر آسیبهای اجتماعی سازمان تأمین اجتماعی داشتیم، مصادیق خشونت زنان علیه مردان را ارایه کردیم، چون زنان قدرت جسمی خوبی نسبت به مردان ندارند لذا سعی میکنند از نظر کلامی همسرشان را از پای درآورند،زیرا میدانند اگر بخواهند به همسرشان برسند نمیتوانند با او زدوخورد کنند، به همین دلیل سعی میکنند او را از نظر روانی به هم بریزند و به همین دلیل کارهایی انجام میدهند که او را تحقیر کنند. بهطور مثال از ارتباط جنسی استفاده ابزاری میکنند و با محرومیت همسرشان کاری میکنند که او را در مقابل خواستههایشان به زانو درآورند.
خشم را کنترل کنید
اسلامی با تأکید بر اینکه کنترل خشونت بهترین راه برای جلوگیری از آن است، افزود: هیچ چیز بهتر از آن نیست که یک زن برای رفع مشکلات موجود در زندگی به تقویت مهارتهای اجتماعی و بالا بردن هوش عاطفیاش بپردازد. متاسفانه تعرض و خشونت زن به مرد یک نوع ضعف است و این زن باید یاد بگیرد اگر میخواهد زندگی موفقی داشته باشد یا اگر میخواهد با شرایط بسیار مسالمتآمیز از همسرش جدا شود باید توانایی مدارا و کنترل خشم را پیدا کند.
علت تمامی پروندههای قتل و خشونتی که ما در طی سالهای فراوان رسیدگی کردیم این است که متاسفانه بزهکار قدرت و توانایی کنترل خشم را ندارد و از مهارت اجتماعی کافی برای ارتباط با دیگران برخوردار نیست و نمیداند که چگونه باید رفتار کند. البته خشم یک امر نسبی است. بنابراین زنان باید در عرصه اخلاق و مهارتهای ارتباطی شامل تعهدات اخلاقی، احترام به حقوق یکدیگر و توانایی مجابکردن همسرانشان و تقویت هوش ارتباطی و عاطفیشان بیشتر تلاش کنند که ما شاهد این موضوع نباشیم.
در پروندههای همسرکشی یا شوهرکشی زمانی که پای صحبت زنان مینشینیم دلایلی دارند که شاید هر شنوندهای را قانع کند اما یک فصل مشترک در مورد تمام زنان بزهکار وجود دارد و آن یک بنبست است، همه آنها میگویند چون قادر نبودند طلاق بگیرند و از سهم حقوقی و قانونی خوبی برخوردار شوند، همسرانشان را به قتل رساندهاند.
همسرکشی به شیوه زنانه
اسلامی با اشاره به اینکه زنان در نحوه کشتن بسیار عاطفی عمل میکنند و حس زنانهشان را در نحوه قتل دخالت میدهند، گفت: در بیشتر پروندههای قتلی که ما رسیدگی میکنیم کمتر دیده میشود زنان متوسل به خونریزی شوند. همه آنها میگویند که نمیخواستند خون را ببیند و دیدن خون حالشان را بد میکرده به همین دلیل سعی در استفاده از شیوههایی میکردند که نیازی به خونریزی نداشته باشد.
یکی از پروندههایی که به شخصه به آن رسیدگی کردم این بود که زن برای گرفتن انتقام از همسرش، زمانی که او خواب بوده سیم لخت را به پایش وصل میکند و همسرش را به وسیله برق از بین میبرد. کار دیگری که زنان در خشونت علیه همسرانشان انجام میدهند متاسفانه استفاده ابزاری از فرزندانشان است و این هم خوب نیست.
چندی پیش پرونده یک راننده شرکت واحدی را رسیدگی میکردیم که یک زنی را صیغه کرده بود و همسر اصلی و دخترش زمانی که متوجه این موضوع شده بودند به همراه پسر خانواده با ٦٥ ضربه چاقو پدرشان را به قتل میرسانند. از سوی دیگر موردی که در اکثر پروندههای شوهرکشی موجود است که هوش و ذکاوت زنان را به دنبال دارد این است که زنان معاون در قتل هستند. بدانمعنا که با برقراری ارتباط با مردی دیگر یا با اجیر کردن فردی دست به قتل همسرشان میزنند و به این ترتیب زن، شخصی که محکوم اصلی میشود و حکم قصاص را میگیرد، نیست.
زنان معاون قتلهای همسرانشان هستند
همچنین نورالله عزیزمحمدی قاضی بازنشسته و وکیل دادگستری با اشاره به اینکه در طول دوره قضاوت خود ٤هزار و ٥٠٠ پرونده قتل را رسیدگی کرده است، گفت: خشونت زن مسأله بسیار مهمی است. با توجه به بررسیهایی که در پروندههای همسرکشی به ویژه شوهرکشی انجام دادهام زنان مجرم در اکثر پروندهها بهعنوان معاون محاکمه میشوند که در بسیاری از مواقع زن با برقراری رابطه جنسی یا عاطفی با مرد دیگری اقدام به کشتن شوهرش میکند و در اکثر مواقع به دلیل اینکه خود عمل قتل را انجام نمیدهد بهعنوان معاون در قتل محکوم میشود.
در قانون قدیم اگر افراد تصمیم به قتل یک نفر میگرفتند و نتیجه حاصل میشد اگر قصد مجرمانه داشتند هر عملی که انجام میدادند طبق مشارکت تلقی میشد ولی در قانون جدید این موضوع حل شده و طبق آن نتیجه اعمال است که مشارکت را تعیین میکند. بهطور مثال اگر ضرباتی به کسی وارد و این ضربات منجر به قتل او شود فرد ضارب مباشر در قتل میشود ولی اگر ضربات وی منجر به مرگ کسی نشود آنگاه شخص ضارب به قصاص نقص عضو محکوم میشود.
قوانین طلاق باید تغییر کند
در ادامه ابراهیم اسلامی با تأکید بر اینکه مقررات طلاق در کشور ما مشکل دارد به انتقاد از این مقررات پرداخت و گفت: در تمامی پروندهها زنان از طرف همسرانشان به بنبست رسیدهاند، به همین دلیل چون نمیتوانند در این مواقع از همسرانشان طلاق بگیرند به شیوه حذفی با این موضوع برخورد میکنند.