معامله شهر با پیمانکاران
به گزارش شهروند، در ادامه گفتگو با عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی را بخوانید:
طرح مسکن مهر یک طرح گمراهکننده با بهرهوری بسیار پایین و اتلاف منابع فراوان همراه بود لذا نمیتواند رقابت کند. ما در برابر با مردم خیلی صادقانه صحبت کردیم. ضمن اینکه حقوق خریداران مسکن مهر را محترم شمردیم و از آنان حمایت کردیم، بنیان طرح را همواره مورد نقد قرار دادیم. سوال این است که آیا مسکن مهر توانست دردی از مردم بد مسکن را حل کند؟ رابطه ١٩میلیون بدمسکنی که در بافتهای فرسوده و حاشیه شهرها زندگی میکنند و مسکن مهر چیست؟ و اگر جایی هم مشکل برخی از افراد را حل کرده آیا فایده آن به همین میزانی بوده که برای آن هزینه شده است؟ آیا بهترین روش را انتخاب کردهاند؟
اما به نظر میرسد هنوز روی موفقيت این پروژه مانور میدهند و حتی شما را به رها کردن آن محکوم میکنند.
اینها منابع ملی ایران را از بین بردهاند. ما الان این بحث را داریم که مخابرات و صنایع سنگین و پالایشگاهها را به بخش خصوصی واگذار کنیم؛ آن وقت مسکن را که هزاران سال است بخش خصوصی میسازد، دولتی کردهاند. الان ١١٧هزار واحد فاقد متقاضی وجود دارد، به این معنا که از مردم پول گرفتهاند مثلا در نقطه (آ) برای مردم خانه بسازند، رفتهاند در نقطه (ب) خانه ساختهاند که هیچ متقاضی ندارد، این خیانت در امانت نیست؟
موضوع دیگری که مطرح میکنند این است که سیاستهای وزارتخانه و دولت یازدهم در جهت خروج ساختمانسازی از رکود موفق نبوده، این رکود صنایع و مشاغل بسیاری را تعطیل کرده و چالشهایی در حوزههای دیگر هم به وجود آورده است. برای این چالش چه تدبیری داشتهاید؟
در واقع بازار مسکن را چنان دچار سوداگری کردهاند که آرام کردن مجدد آن یکی از کارهای اقتصادی مهم این دولت بوده است. به این رقم توجه کنید. قیمت متوسط یک مترمربع خانه در تهران در سال ٨٥ حدود ٨٣٠هزار تومان بوده است. این رقم در سال ١٣٩٢ به حدود ٤میلیون تومان میرسد؛ يعنی حدود ٥ برابر.
اما سیاستهای خانهسازی تنها در اختیار دولت نیست، تراکمفروشی شهرداری تهران هم یکی از مسائلی است که اخیرا رئیسجمهوری هم به آن اشاره کرده است.
برای اینکه ببینیم شهرداری تهران در امر خانهسازی چه مسائلی را به وجود آورده است، به آمار مراجعه میکنیم. آمار سال ٩٥ میگوید در همین تهران ٤٩٠هزار واحد مسکن خالی وجود دارد اگر حداقل ١٠٠هزار دلار برای هر خانه قیمت بگذاریم یعنی ٥٠میلیارد دلار پول ملت را در تهران تلف کردهاند. خانههایی که در مناطق ٢٢ و ٤ و ٥ و ١٧ درست کردهاند، باعث شده ٣,٩میلیون واحد مسکونی در تهران ساخته شود که ظرفیت سکونتپذیری این واحدها بیش از ١٣میلیون نفر جمعیت است الان جمعیت تهران ٨.٧میلیون نفر است.
شهرداری تهران از ٨٦ تا ٩٢ برای منطقه یک تهران صد و یکهزار پروانه ساخت صادر کرده است؛ یعنی حدودا ٣٠٠هزار نفر را فقط به جمعیت منطقه یک تهران اضافه کردهاند این عدد به معنای تخریب گسترده باغات و فضای سبز تهران هم هست. در شهر فروشی کارهای عجیب و غریبی انجام دادهاند.
شما در تقابل با این سیاستها چه نسخهای برای وضع مسکن داشتید و کار را تا کجا پیش بردید؟
ما به جای اینکه دنبال سوداگری باشیم هدفهای خود را تعیین کردیم، یعنی رفتیم سراغ سه گروهی که واقعا مشکل مسکن دارند شامل: خانه اولیها، بافتهای فرسوده و حاشیهنشینها. اصلا به دنبال این نبودیم که شهر را بفروشیم که پل صدر بسازیم. برای خانه اولیها صندوق پسانداز مسکن یکم را راهاندازی کردیم بیش از ١٦٠هزار نفر هم تا کنون پسانداز کردهاند. وقتی ما کار را تحویل گرفتیم این افراد میتوانستند ٢٠میلیون تومان تسهیلات بگیرند.
همزمان با ورود شهردار تهران به رقابتهای انتخاباتی یکی از انتقاداتی که علیه او مطرح میشود موضوع شهرفروشی است. این شهرفروشی در تهران به چه صورتهایی انجام شد؟
کاری که در شهر انجام میدهند تهاتر ظرفیتهای زیستی شهر با گروههای سازنده قدرتمند بر سر اجرای پروژههایی است که معلوم نیست چقدر نیاز واقعی شهر بوده. پل صدر نمونه بارز شهرفروشی در تهران است، بیش از یکمیلیارد دلار هزینه احداث این پل بوده نه ترافیک محلی را حل کرد و نه کمک کرد ترافیک عبوری شهر سبکتر بشود. تمام حقوق همسایهها را از بین برده بعضی جاها پل از فاصله ٣ متری پنجره مردم عبور میکند. در عین حال فکر میکنید هزینه ساخت از کجا تأمین منابع شده؟ یک بخشی از ظرفیتهای آینده شهر را که در مالکیت شهرداری بوده به گروههای سازنده واگذار کرده اند. من نمیدانم این افراد چگونه از نظر ذهنی حداقل خود را آماده کردهاند که سوگند یاد کنند که از حقوق مردم دفاع کنند؟
در اکباتان ١٩,٥ هکتار فضای سبز مشاع ساکنان اکباتان را گرفتهاند و مگامال ایجاد کردهاند.
یکی از موضوعاتی که در حوزه وزارت راه از شخص وزیر مطالبه میشود بحث ریلسازی و گسترش راهآهن بین شهری است. در استان سیستان و بلوچستان که به دلیل بعد مسافت از محرومترین استانهای کشور است دولت یازدهم و وزارت متبوع شما چه اقداماتی انجام داده است؟
ما بارها اعلام کردهایم که تمام ریلی که در ایران ساخته شود را یکجا خریداریم. در مورد بندر چابهار در مرحله توسعه زیرساختها هستیم. اما به جرات میتوانم بگویم با این شرایط تنگنای بودجهای این دولت شاهکار کرد و اتفاق بزرگی در چابهار رخ داد. برای هر کاری که بعدا بخواهیم در این منطقه انجام بدهیم اول باید زیرساختها را توسعه بدهیم. مثلا ریلگذاری چابهار زاهدان ٦٠٠ کیلومتر است اگر هر یک کیلومتر را حدودا ٢,٥ تا ٣میلیون دلار در نظر بگیریم مفهومش ٢میلیارد دلار سرمایهگذاری است.
واقعا احداث هر یک کیلومتر ریل ٣میلیون دلار هزینه دارد؟
من حدودا گفتم. یعنی با یک حساب سرانگشتی حدودا همین میشود اما وقتی وارد اجرای پروژه میشویم مثلا در کوهستان، تونل و پل داریم در دشت هموار و دیگر بسترها هزینه تفاوت میکند. سرجمع این سرمایهگذاریها رقمهای بزرگی است. زیرساخت ریلی ما از چابهار تا ایران شهر که ٣٠٠ کیلومتر است ٥٠درصد پیشرفت پروژه در زیرسازی داشته.
بد نیست گفتوگو را با یکی از اصلیترین دغدغههای شما ادامه بدهیم. بهعنوان وزیر راه و شهرسازی بیش از دیگر وزرا در مورد شهرهای مغشوش و اغتشاش در شهرسازی و معماری سخن گفتهاید. فکر میکنید چه شد که به این وضع فعلی در شهرسازی و مدیریت شهری رسیدیم؟
ارزیابی من این است که دو رخداد تاریخی در ایران شهرهای ما را دچار اغتشاش کلی کرد. اول ورود مدرنیته بود که پس از انقلاب مشروطیت وارد شهرهای ایران شد و همه آنچه را که داشتیم مورد تردید قرار داد. البته باید توجه داشت نوع مدرنیتهای که وارد ایران شد متاثر از چپگرایی و ادبیات بلشویکی بود که بیشتر مایه انسانی و شهربندی تمدن ایرانشهری را مورد تاخت و تاز قرار داد. یک حمله بسیار گسترده به داشتههای فرهنگی ما صورت گرفت که از اتفاق همراه شد با درآمدهای نفت. همزمانی این دو عامل یعنی مدرنیته چپزده تکساحتی با پول نفت باعث شد فنسالاری و کالبدگرایی افراطی در صدر مسائل قرار گیرد. ردپای این دو پدیده را در تحولات شهری از دهه ٢٠ به بعد به شکل بسیار افراطی میتوان در تمام شهرها مشاهده کرد. حتی در رژیم گذشته هم میبینیم شاه هم وقتی میخواهد از خودش دفاع کند بیشتر با همین منطق طراحی شده توسط حزب توده از خودش دفاع میکند. منطق شاه نوعی سرمایهداری دولتی بود که با مبنای چپگرایانه حزب توده همخوانی بیشتری داشت.
البته این سیر فزاینده شهرنشینی تنها مختص تهران نیست. فکر میکنم کلانشهرهای دیگر هم تقریبا چنین وضعیتی دارند.
بله، مثلا در مشهد ٣میلیون جمعیت در مقابل نیشابور با ٣٠٠هزار نفر جمعیت داریم. در خود شهرها هم نه مفهوم تعلق باقی مانده و نه شبکههای اجتماعی شهری وجود دارد. آنچه میبینیم تودههای کالبدی است. همین تهران بیشتر شبیه یک جنگل ساختمانی است که از هر طرف گسترش پیدا کرده است.
بسیاری از منتقدان اجتماعی به این نکته اشاره میکنند که این روند در اواخر دهه ٥٠ شدت گرفت. کراراً به این نکته اشاره میشود که در پیش از این زمان معماران و شهرسازانی وجود داشتند که میتوانستند نوعی هویت را برای شهرها بازسازی و تقویت کنند. در این زمینه از شخصیتهای مختلفی اسم برده میشود که طبعا شما بهتر میتوانید در مورد اقداماتشان نظر بدهید. اما بعدا این روند منقطع و ضرورتهای دیگری جایگزین شد. بهعنوان یک کارشناس و نه یک وزیر جمهوری اسلامی چقدر با این منتقدان همداستان میشوید؟
اگر بخواهم بهعنوان کارشناس اظهار نظر کنم باید بگویم دو نکته اصلی را باید در نظر گرفت. اولا در اینکه روند مورد اشاره پس از انقلاب تشدید شده تردیدی وجود ندارد و البته فکر میکنم انکار این موضوع هم مشکلی را حل نمیکند. در سال ٥٧ جمعیت تهران کمتر از ٤میلیون نفر بود.
وقتی کالبد شهر را رشد دادیم همزمان نتوانستیم ظرفیتهای اجتماعی شهری را هم توسعه بدهیم. اما نکته دیگر این است که جنگ و انقلاب رشد شهرها را از کنترل خارج میکند. یعنی همه انقلابها این رشد را داشتهاند و موضوع تنها مختص ایران نیست. در مورد جنگ هم به همین ترتیب. پاریس فعلی ١٢میلیون نفر جمعیت دارد اما پاریس تاریخی کمتر از ٣میلیون جمعیت داشت. جمعیت لندن هم پس از جنگ رشد فوقالعادهای داشت. جنگها بهطور عام و جنگهای طولانی مثل جنگ ما با صدام که حدود ١٠٠ ماه طول کشید بهطور خاص آثار زیادی در توزیع جمعیت به جای گذاشت.
اما در جواب سوال شما که گفتید اگر دوران شاه همچنان ادامه پیدا میکرد و انقلاب نمیشد وضع شهرهای ما چطور بود باید بگویم، بله در دوران پیش از انقلاب برخی از استانداردهای زیباییشناسانه معماری رعایت میشد؛ مثلا میدان آزادی یا فرهنگسرای نیاوران و بعضی از ساختمانهای شاخص تهران. اما باید همزمان به این نکته هم توجه داشت که اولا همین ساختمانهای زیبا هم فاقد بار معنایی بود و تنها کاربرد کالبدی داشت و نمیتوان گفت بار معنایی مشخصی داشتند.
همین فضای قابل انتقادی که شما از آن یاد کردید معماری شاخصی دارد؛ مثلا حتی من بدون اینکه تخصص معماری داشته باشم، میتوانم بهطور تقریبی تفاوت معماری پهلوی اول و پهلوی دوم و تفاوت آن دو را با معماری قاجاری تشخیص بدهم. اما اگر از شما بهعنوان وزیر شهرسازی جمهوری اسلامی بپرسم خصوصیات معماری دوره جمهوری اسلامی چه میتواند باشد چه پاسخی میدهید؟
البته چند ساختمان شاخص که در دوران جمهوری اسلامی ساخته شده داریم، اما اساسا هنوز به یک مفهوم معنایی نرسیدهایم. معماری بازتابی از سبک زندگی است. ما بعد از انقلاب و جنگ هنوز به یک تفسیر نسبی از سبک زندگی که در ایران بر سر آن اتفاق نظر نسبی وجود داشته باشد، نرسیدهایم.
فکر میکنید میتوان برای این فضای گسترده و از کنترل خارجشده کاری کرد؟
ما نقشههایی برای بازآفرینی شهری داریم. جنبه معنایی این طرح این است که ببینیم چه باید کرد که شهر دلخواه من چه ویژگیهایی داشته باشد. برای شهر دلخواه یک ایرانی باید تعریفی برای هویت ایرانی داشته باشیم. یکی از اصطلاحاتی که بسیار به کار میرود (اسلامی- ایرانی) است. از این ترکیب خیلی استفاده میشود اما باید پرسید مفهوم اسلامی و ایرانی در این مقطع زمانی چیست؟
زمانی برای حفظ فرم ساختمان از گنبد استفاده میشد. حالا که بتن و سیما در اختیار است، میبینیم که ساخت گنبد برای حفظ بنا توجیه ندارد. باید بپرسیم آیا مثلا فرم گنبد اهمیت دارد یا فضای مومنانهای که زیر این گنبد تشکیل میشود. درواقع میخواهم بگویم ما خیلی از این ترجیعبند ایرانی - اسلامی استفاده میکنیم اما هنوز به یک فهم مشترک از این دو مفهوم نرسیدهایم.
در قرن چهارم فردوسی و بعدا خواجه نظامالملک همین کار را کردند. بازخوانی مفهوم ایرانشهری را با توجه به هویت اسلامی به وجود آمده با موفقیت انجام دادند. در دورههای تاریخی اتفاقات جدیدی مثل انقلاب مشروطه و مدرنیته نیز اضافه شدهاند. همه رخدادهای زندگی ما تغییر کرده بنابراین در تعریف جدید ایرانشهری باید بدانیم ایرانی بودن چگونه است. هنوز معنای درستی برای این واژه نداریم. باید توجه داشته باشیم که نمیتوان از این معنا فرار کرد. بسیاری از افراد میخواهند از این معنا فرار کنند، میگویند وظیفه ما احداث مسکن و راه و پل و مدرسه است اما همه اینها کالبد است و بار معنایی نیست.
فکر میکنم با الهام از نظریه گستره همگانی و عرصه عمومی هابرماس بود که در دهه ٧٠ فرهنگسراها شکل گرفت و جوانها توانستند در این فرهنگسراها به بازسازی هویت خود بپردازند که فضاهای عمومی داشت و امکان تبادل ارتباط را فراهم میکرد.
در محلهها هم ما فضاهای عمومی داشتیم مثل بازار، تکیه و مسجد. یک عرصه عمومی هم داشتیم که گفتوگوهایی بود که در این ساختار شکل میگرفت. در سازوکار جدید شهری ما چیزی به نام فضای عمومی و به تبع آن عرصه عمومی نداریم. همین جنگل ساختمانها و خیابانهای بیانتهایی است که میبینید. در بازآفرینی جدیدی که مطرح کردهایم معتقد هستیم از مسکن مهمتر خلق فضاها و عرصههای عمومی است. در برنامههای بازآفرینی تمام برنامه ما روی همین موضوع متمرکز شده است.
میدانید که به شما انتقاد میکنند و میگویند این طرحها خیلی ذهنی و به دور از واقعیات دردناک جامعه است؟
بله این مسائل بههرحال مطرح میشود اما طرحهای ما اصلا ذهنی و غیراجرایی نیست. در همین حوزه حملونقل به محض آنکه وارد بحث تمدن ایرانشهری میشویم، میبینیم از سیحون و جیحون تا دجله و فرات و از شبه قاره هند تا دریای مدیترانه حوزه تمدنی ایرانشهری است. در این صورت تمام مسائل حملونقل ما تحتتأثیر این موضوع قرار میگیرد. یعنی اگر بتوان یک بازتعریف تمدنی کرد میتوان آن را در مدل حملونقل و اقتصاد پیادهسازی کرد. در حوزه تمدنی سکونتگاههای پراکنده داشتهایم، طبیعت برای تمدن ایرانشهری ارزشمند و محترم است.
این هجوم بیپروای ما به تکنولوژی مشخصا زیستبوم مردم چه شهرهایی را با خطر جدی مواجه کرده؟
واقعا باید بگویم همه جا، به مورد اصفهان نگاه کنید! زیستبوم این شهر به هیچ وجه برای اینکه قطب تولید فولاد باشد مناسب نیست. در یزد میخواهند آب دریای عمان را شیرین و به یزد منتقل کنند تا آنجا کارخانه فولاد بزنند. انگار نمیتوان همین کارخانه را کنار همان دریا تأسیس کرد. ببینید فهم ما از تمدن دچار مشکل شده.
در صورت تداوم این نوع مدیریت چه آیندهای را برای ١٠سال یا حتی ١٠٠سال بعد پیشبینی میکنید؟
راستش این است که خیلی نیازی نیست به ١٠٠سال دیگر فکر کنیم. همین حالا هم با مشکلات شدید زیستمحیطی دست به گریبان هستیم. الان میانگین سرعت در خیابانهای تهران ٧ کیلومتر است. واقعا نیازمند تغییر الگوی ذهنی هستیم. البته خیلی خوشبین هستم چون مردم خیلی بیشتر این مسائل را درک میکنند. فرض کنید در اصفهان مردم اجماع کنند که آینده اصفهان توسعه صنایع فولاد نیست. این شهر میتواند مرکز توریسم، مالی و فناوری ایران باشد.
من امیدوارم که از کنار گفتوگوهای اجتماعی این روزها شاهد آن هستیم این فهم در کشور ایجاد شود که چنین اتفاقی باید در کشور رخ دهد. این اتفاق در دنیا تجربه شده است.
چه شد که ما از تمدن بشری فاصله گرفتیم، درحالیکه در سالهای نه چندان دور شهرها در کنار رودخانهها ایجاد میشدند، امروز کارخانه و کلانشهرهای ما در مناطق خشک و کم آب ایجاد شدهاند؟
متاسفانه فهم ما از تمدن بشری دچار مشکل شده است. تکنولوژی ما را مست غرور کرده و گمان میکنیم که میتوانیم آب از هر شهری به شهر دیگر منتقل کنیم، بی آنکه به عواقب آن در برهم خوردن تعادل زیستمحیطی فکر کنیم. چرا باید به دنبال این باشیم که آب چابهار را به زاهدان منتقل کنیم تا بر تعداد ساکنان این شهر افزوده شود. این تصمیم چه معنایی میتواند داشته باشد و چرا باید چنین هزینهای به اقتصاد ایران تحمیل شود.
پیش از شما وزیری روی کار بود که افتخارش افتتاح هر چه بیشتر پروژههای عمرانی و مسکن مهر بود و همین مسأله موجب شد که مردم و نمایندگان مجلس از سکاندار وزارت راه و شهرسازی چنین انتظاری را داشته باشند. اما وزیری اصلاحگر که شعارش مبارزه علیه چپگرایی در شهرسازی است چگونه میتواند با چنین انتظاراتی مقابله کند؟
به طور قطع کار خیلی سختی است و تنها راهکار آن ایجاد اجماع است. اولین بحث مدیریت تغییر در جامعه ایجاد اجماع است. شما ابتدا باید یک اجماعی را میان وزرا، دانشگاهیان و سیاستورزان به وجود آورید تا بعد این اجماع در میان افکار عمومی ورود پیدا کند. کاری که من میکنم همین است. درحال حاضر من بهعنوان وزیر راه وشهرسازی با بسیاری از مجامع حرفهای در ارتباط هستم و اثر این ارتباطها را در مسأله استیضاح میتوان دید.
چنین نشستهایی را با مدیران وزارتخانهای هم دارم. در روزهای ابتدایی بسیاری از مدیران وزارتخانه منظور من را متوجه نمیشدند؛ مدیرانی که عملکرد آنها با افتتاح پروژه معنی پیدا میکرد و براساس روبانهایی که پاره میکردند، سنجیده میشد، با مفاهیم شهرسازی آشنایی چندانی نداشتند.
اما هستند کسانی که معتقدند حرفهای من در رابطه با مدیریت شهری بیارزش است و تئوریک «هر چه که در ساحت عقله بیارزش است و هرچه در ساحت بیل و کلنگ ارزشمند». اما اگر ما یک بیس و پایه نظری داشته باشیم که گفتوگوهایمان را براساس آن شکل دهیم، میتوان در مسیر دستیابی و تحقق آن پایمردی کرد. من تا حالا ۵بار به مجلس رفتهام و هر ۵ بار هم موضوعش مسکن مهر بوده است ولی باز هم از مواضعم نسبت به مسکن مهر کوتاه نیامدم. من اگر این پایمردی را نداشتم نمیتوانستم به این وضع جهتدهی کنم.
اما مثل اینکه مسکن مهر قصد ندارد دست از سر وزیر راه و شهرسازی بردارد؟
البته در این رابطه دو نظریه وجود دارد. امروز کسی از اندیشهورزان یا اساتید دانشگاهی را نمییابید که جرأت کند از این میراث به جا مانده از دولت قبل دفاع کند؛ چرا که این طرح هیچ مبنای اندیشهای نداشت؛ اما یک مسأله دیگر وجود دارد و آن این است که بالاخره قرار است با این واقعیت خارجی چه کنیم و چطور میتوان این میراث به جا مانده را ساماندهی کرد. برای بازآفرینی شهری مسکن مهر باید آنها را محله محور کرد و سازمان اجتماعی و فضاهای اجتماعی را در آنها افزایش داد. البته متاسفانه منابع مالیمان بسیار محدود است اما در حد امکانات دنبال عناصر انسانی این داستان هستیم که این مفاهیم را در این شهرها ایجاد
کنیم.
میتوان ادعا کرد که عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی علیه اقدامات چپگرایانه قیام کرده است؟
اعتقاد من این است که شهرهای ایران جولانگاه یکسری سوداگر شده است؛ به اضافه توسعه مادی کالبد شهری. این دو تا با هم متحد شدهاند؛ یعنی مدیریت تاجرمآبانه شهر با سوداگری شهری و اتحاد سفتهبازها مدیریت شهری را در حالت بدی قرار داده است. من دنبال این هستم که یک انضباط شهری را در کشور ایجاد کنیم و بر همین اساس قرار شده که تمامی مصوبات کمیسیون ماده ۵ در اختیار مردم قرار گیرد. شفافسازی قوانین و تصمیمگیریها خود به تنهایی میتواند مانع بخش عمدهای از بازار سوداگری شود و گزارشهایی که در این خصوص وجود دارند تا حدودی این مسأله را اثبات میکنند.
این روزها شاهد تشکیل انجمنهای متعددی هستیم که به بحث و تبادلنظر در رابطه با زیباییهای شهرسازی میپردازند. شما به این گروهها و انجمنها چه کمکی میتوانید بکنید؟
خیلی؛ بزرگترین کمکی که ما میتوانیم به این بخشها کنیم، بحث ارایه اطلاعات دقیق و درست است. تلاش در طول مدت فعالیتم این بوده که تمام این اطلاعات مربوط به بازآفرینی و مدیریت شهری و شهرسازی را از صندوقچه ادارات درآورده و در معرض دید عموم قرار دهم. تأکید و سماجت وزارت راه و شهرسازی باعش که قرار شد اطلاعات کمیسیون ماده ۵ باید در اختیار همگان قرار گیرد. این مسأله خیلی مهم و البته تاثیرگذار است.
ما شاهد دهها طرح عمرانی اشتباه در سطح شهرها هستیم؛ طرحهایی مثل مسکن مهر اما چرا برای هدررفت این هزینهها و سرمایهها در مملکت کسی دادگاهی نمیشود و هیچ یک از مدیران ما خود را مجاب به پاسخگویی نمیدانند و آیا در سایر کشورها هم به همین راحتی میشود سرمایه کشورها را به هدر داد و آزمون خطا کرد؟
این مسأله در غیاب رکن چهارم در کشور ما رخ میدهد. قرار است که مطبوعات رکن چهارم باشند. تنها راه مقابله با این هدررفت سرمایهها نظارت عمومی است؛ چرا که همه نظارتهای بروکراتیک به راحتی کارایی خود را از دست میدهد. ما مجبور هستیم که بر نحوه نظارت مجددا خود نظارت کنیم، این چه مدل نظارتی است که بر عملکرد ناظر، ناظری دیگر کنترل میکند. تنها چیزی که میتواند جلوی اجرای طرحهای نسنجیده اقتصادی را بگیرد و مدیران را پاسخگو بارآورد، افکار عمومی است.
به نظر شما سد گتوند را میشود اصلاح کرد؟
اگر افکار عمومی به مرحلهای برسد که بتواند اجماع کند کارهای عجیبی را میتوان انجام داد. به اتوبان صدر که دو طبقه است توجه کنید، اتوبانی که نهتنها مشکلی را حل نکرد بلکه بر مشکلات ترافیکی این منطقه اضافه هم کرد. هر چند که برای ساخت این پل میلیاردها تومان پول صرف شد اما اگر در مقطعی به این نتیجه میرسیم که این پل باید جمع شود و احداث آن کار بیهودهای است، باید این کار را انجام بدهیم.
آقای دکتر شما بارها ساختار زندگی شهری در تهران و سواحل را نقد کردید اما ساختار زندگی شهری ما در مرزهای خشک چه مشکلاتی دارد؟ چه شده که ما در این شهرها با پدیده دردناکی همچون کولهبرها مواجه شدهایم.
من یک مفهومی را تحت عنوان کریدورهای توسعه مطرح کردم. تصور من بر این است که کوهپایه زاگرس که بیش از ٣٠درصد جمعیت کشور را در خود جای داده است. از نظر ظرفیت خاک و آب و هوا دارای یکی از بهترین موقعیتهای کشور بوده و از نظر جغرافیایی هم در وضع خوبی قرار دارد. من فکر میکنم کاری که در ایران و در مناطقی همچون این کوهپایه زاگرس میتوان انجام داد، تعریف یک کریدور توسعه است.