جلاییپور: اقتدارگرایان با پوپوليسم دوپينگ میكنند!
نتیجه این بود که کسی هشت سال بر مسند اجرایی کشور بنشیند كه هر چه میكند، نتیجهای غیر از فروریختن زیرساختهای اقتصادی-اجتماعی كشور نداشته باشد. اما به چه دلیل بازهم برخی ازکاندیداها به جای ارائه برنامه برای مدیریت کشور، سعی در برانگیختن عواطف همان بخش ازجامعه دارند؛ طبقهای كه یک بار با وعده تغییر وضعیت زندگی، با مشکلات بیشتری مواجه شدند.
اگر بخواهید پوپولیسم را در ایران توصیف كنید، به چه نكاتی خواهیم رسید؟
به این پرسش در دو بخش پاسخ خواهم داد. بخش نخست، چارچوب مفهومی نگاه من به پوپولیسم را روشن میکند. از آنجا كه پوپولیسم، واژهای تحلیلی با معانی متعدد است، سوال من این است که چگونه میشود این واژه تحلیلی را در یک چارچوب راهگشا برای سیاست ایران به کار برد؟ به نظر من، این امر نیازمند ایضاح مفهومی است وگرنه در آن ابهام وجود خواهد داشت.
اما در بخش چهارم میخواهم از آن چارچوب مفهومی استفاده کنم و به این سوال پاسخ دهم که چرا در جامعه ایران که شاهد یك پوپولیسم مخرب از سال ۱۳۸۴ الی ۱۳۹۲بوده و تا مرز بحران پیش رفته است، دوباره این نگاه مطرح میشود؟ چرا با وجود این تجربه، بخشی از نیروهای سیاسی کشور و بخشی از بلوک قدرت، دوباره از یک پوپولیسم افسارگسیخته دفاع می کنند؟
درارتباط بابحث نخست، معتقدم که پوپولیسم را باید ایضاح مفهومی کرد. اغلب مفاهیم در علوم اجتماعی از زوایای مختلف دارای معانی مختلفی هستند. بنابراین لازم است هر کسی که این مفاهیم را به کار میبرد، مراد خودش را از آن معلوم کند. در بحث پوپولیسم نیز باید تعیین مراد کرد که بتوان گفت منظور از پوپولیسم چیست. من نیز مراد خود از پوپولیسم را توضیح خواهم داد. مثلا در تجربه ایرانیها از پوپولیسم، بعضیها میگویند که دوره آقای احمدینژاد، پوپولیستی بود. بعضیها که طرفدار ایشان بودند، میگویند که آقای خاتمی نیز که در انتخابات ۱۳۹۲ گفت «تکرار میکنم و در لیست تهران، همه۳۰ نفر رای میآورند»، پوپولیست است.
اینکه به برخی از افراد و جریانها پوپولیستی گفته میشود، به چه اِلمانهایی بر میگردد؟
من برای اینکه بتوانم این موضوع را روشن كنم، چهار نكته دارم كه در ادامه به آنها اشاره میکنم. نکته اول که به آن توجه کمی میشود، رابطه جامعه تودهای و جامعه مدرن است. بعضی فکر میکنند که ما یک جامعه مدرن و بعد یک جامعه تودهای داریم اما اینگونه نیست. جامعه تودهای درجامعه مدرن اتفاق میافتد. باید به این توجه داشته باشیم كه جامعه تودهای زمانی تحقق مییابد که آن جامعه ازگذشته خود، جدا شده و بیرون آمده باشد. دیگر آن بافت ایلی، روستایی و شهرهای کوچک سنتی تسلط ندارند و «افراد» زیادی در شهرها زندگی میکنند.
در مقابل جامعه تودهای، چه جامعهای وجود دارد؟
در جامعهشناسی دورکهایمی برای ایضاح بحث، بین «جامعه تودهای» و «جامعه مدنی» تفکیک قایل شدهاند. یعنی این دو از لحاظ سنخ تحلیلی، در برابر یکدیگر قرار میگیرند. خصیصههای اصلی جامعه مدنی اینهاست:در جامعه مدنی، مفهوم شهروندی در میان افراد جامعه شکل گرفته است؛ فردیت مثبت شکل گرفته است؛ دولت ساخته دست همین شهروندان است تا بتواند نظم، عدالت و رفاه را برقرار کند؛ مردم میتوانند سازمانیافته باشند، یعنی مشکلی در سازمانیافتگی مردم وجود ندارد.
آیا ما جوامع پوپولیستی داریم و یا فقط پوپولیستهایی هستند كه در جوامع حضور دارند؟
نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که ما از یک طرف گرایشهای پوپولیستی در میان افراد و جریانهای سیاسی جامعه و از طرفی بحث جامعه تودهای داریم. اولی یعنی کسانی که خصیصههای جوامع پوپولیستی را دوست دارند و به دنبال آن هستند؛ كه در همه جوامع نیز پیدا میشوند. به نظر من در جوامع مدرن، در جوامع در حال گذار، شمال اروپا، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و خاورمیانه نیز هستند.
مگر در یک جامعه مدرن با چه روبهرو هستیم؟
من احساس میکنم که در یک جامعه مدرن، هم گرایش پوپولیستی و هم مردمگرایی دموکراتیک داریم. پس ما با مردمگرایی نوع مثبت نیز روبهرو هستیم زیرا شما در جامعه مدرن با انبوه مردمی روبهرو هستید که کمتر از ۱۰درصد آنها سازمانیافته هستند. پس در اغلب جوامع، مردم عادی و غیرسازمانیافته، مخاطب سیاستمداران، احزاب، شخصیتها، نخستوزیران، روسایجمهور یا مخاطب آنهایی که قصد دارند رییسجمهور شوند، قرار میگیرند.
چه تفاوتی بین پوپولیسم مثبت و منفی وجود دارد؟ چگونه قابل تمایز هستند؟
به عنوان مثال به ترامپ گفته بودند که خاورمیانه را نمیشود اداره کرد. پاسخ داد بمب میریزیم! به همین راحتی. یعنی آمریکا بمب دارد و بمب میریزد. این امکان وجود دارد که شما به نام مردم حرف بزنید؛ بهخصوص مردم غیرقابل شمارش. یعنی آنجایی که مردم قابل شمارش هستند، نمیشود به طور کلی گفت مردم. در آنجا که مردم غیر قابل شمارش هستند، میشود اینگونه حرف زد.
مشاهده کنید که در وسط تهران، یک مصلی بزرگ درست شده است. جای پارک نیز دارد. چرا در روزهای جمعه، نمازجمعه در آنجا برگزار نمیشود. مسجد در آنجاست، همه پارک میکنند، مترو دارد ولی چرا این کار انجام نمیشود. چون اگر به آنجا بروند، کاملا معلوم میشود كه تعداد نمازخوانها چند نفر است. ولی در محوطه چندتکه دانشگاه تهران، میشود گفت که دهها هزار نفر به نماز جمعه آمدهاند.
این مردمگرایی مثبت، مخالف نهادهای واسطه یعنی احزاب، نیست بلكه آنها را تشویق میکند. مخالف حاکمیت قانون و رقابت سیاسی نیست. یعنی از مشخصههای اصلی دموکراسی است. ولی آن بخش غیرسازمانیافته از جامعه را در این مردمگرایی مورد خطاب قرار میدهید. به نظر من ریشه جنبشهای دموکراتیک در تاریخ مدرن به همین بر میگردد. سپس شما به مردم هشدار میدهید که اگر هوشیار نباشید، به نام دموکراسی و به نام مردم، دموکراسی یا مردمسالاری شکل نخواهد گرفت بلکه «مردمسواری»شکل میگیرد.
در ایران شاهد پوپولیسم مثبت هستیم یا منفی؟
معتقدم که در جامعه دوران معاصر و مدرن ایران، میتوانید هردو مردمگرایی یعنی مردمگرایی مخرب و مردمگرایی مثبت و دموکراتیک را مشاهده کنید. شما هم مصدق و هم احمدینژاد دارید. خیلی خوب میشود راجع به آن بحث کرد. در جریانات مارکسیستی، اسلامی و ملی میشود این دو گونه مردمگرایی را دید. اما واقعا جریان احمدینژاد، مصداقی از مردمگرایی منفی بود. در شرایطی که ایران به سمت توسعه پایدار و همهجانبه حرکت میکرد، وی با شعارهای عجیب وغریب خود، مسیر توسعه کشور را با اخلال روبهرو کرد. به عنوان مثال گفت كه بیکاری را یکرقمی میکنیم.
قبل از آن به خاطر دارم که بارها در رادیو اعلام کرد که ۴۵ روز دیگر، هیچ چالهای در تهران نیست. نمایشگاه بینالمللی از اتوبان چمران میرود و اگر از اینجا نرفته باشد، مسئول آن را دیگر نبینم. همه تحت تاثیر قرار میگرفتند. پولها را از مفسدان میگیریم. پول نفت را سر سفره مردم میآوریم. مدیریت را جهانی میکنیم. نقشه فلان کشور را محو میکنیم. قطعنامهها کاغذی هستند. فناوری هستهای را حتی بچههای ما در آشپزخانه منزل خود تولید میکنند.
سال ۹۲ چطور؟
درسال ۹۲ واکنش مردم ایران، مردمانگیزان را غافلگیر کرد، چون روحانی آن رای غیرمنتظره را آورد. کشور قدری از مسیر مردمانگیزی مخرب خارج شد. عرض من این نیست که ایران بهشت شد. ولی در آن مسیر مخرب یک نقطه عطف برای تغییر بهوجود آمد.
در انتخابات فعلی نیز برخی به دادن شعارهای پوپولیستی متهم هستند. به نظر شما این شعارها در کدام قسمت از تقسیمبندی شما از پوپولیست قرار دارند؟
درانتخابات ۹۶ دو کاندیدا، شعارهای پوپولیستی نه فقط مخرب، بلکه افسارگسیخته میدهند؛ رییسی و قالیباف. شعارهای مخرب مربوط به دوران احمدینژاد بود. میگفت پول نفت را سرسفره میآوریم. آقای قالیباف میگوید که من در دوره بعد، دارایی این کشور را دوونیم برابرمیکنم. اقتصاددانان میگویند که این یک رشد ۲۶ درصدی میخواهد. در سه دهه گذشته، کدام کشور توانسته است که رشد اقتصادی بیشتر از ۱۳درصد داشته باشد؟ این چه حرفی است که ایشان میزند.
آیا این حرفها میتواند باعث انگیزش بدون تفکر شود؟
معتقدم که بخش زیادی از مردم ایران عاقل هستند و این را جدی نمیگیرند. امیدوارم مثل همین چند روزکه انفجاری عمل نکردهاند، ادامه بدهند. ولی این موارد در نهایت نشاندهنده پوپولیسم افسارگسیخته است. حرفهایی که در تلویزیون پخش میشود و هیچکدام از حامیان گویندگان این حرفها، در بلوکهای قدرت و نیروهای سیاسی، به آنها هشدار نمیدهند که چرا این حرف را میزنند یا نمیگویند كه این حرف، اجرایی و عملی نیست یا اینکه چرا جامعه را تحریک میکنید؟ مثلا میگویند ۱۶ میلیون حاشیهنشین داریم كه به آنها سند میدهیم.
دلیل آنها از ایراد چنین سخنانی چیست؟ با چه هدفی این حرفها گفته میشود؟
به نظر من دو علت دارد. اولین علت این است که جامعه سیاسی ما در حال گذار به دموکراسی است. ما واقعا مرحله تمهید دموکراسی را گذراندهایم. بعضیها میگویند که از ۱۳۳۰ تاکنون، جامعه ما آماده پذیرش یک دموکراسی است ولی ما هنوز وارد مرحله تحکیم دمکراسی نشدهایم. یکی از معیارهایی که نشان میدهد جامعه وارد مرحله تحکیم دمکراسی شده، این است که همه نیروهای سیاسی موثر، قاعده بازی دموکراسی را میپذیرند.
اگر دقت کرده باشید، همه اطرافیان احمدینژاد به غیر از بقایی و مشایی، در ستادهای قالیباف و رئیسی هستند و در «اقتدارگرایی شرمنده»، همه آنها مشترک هستند. آنها از یک طرف با دموکراسی مشکل دارند و از اقتدارگرایی دفاع میکنند و از طرف دیگر به مردم و رای مردم نیاز دارند و میخواهند آن را با وعده پول بخرند. اگر دقت کرده باشید، از دموکراسی دینی نیز در لفظ دفاع میکنند ولی وجه دینی را برای کنترل کردن دموکراسی میگذارند.
اگرمشاهده کنید، این بار نیز به همین علت است. یعنی ما دوباره انتخابات داریم. یک عده هستند که نمیخواهند، فضا گشایش پیدا کند. در سال ۹۲ نیز غافلگیر شدند. قرار نبود که آنها چیزی را از دست بدهند. آقای هاشمی رارد صلاحیت کرده بودند. مردم ایران با رای خودشان به روحانی، اینها را غافلگیر کردند.
پس اینها میخواهند در سال ۹۶ این را جبران کنند. یعنی به پیش از ۹۲ برگردند. بنابراین از پوپولیسم افسارگسیخته حمایت میکنند. علت دیگری که موجب شده است، پوپولیسم این بار دوپینگی باشد - یعنی خیلی افسارگسیخته باشد - بحث جانشینی است. جانشینی یک مساله حساس است.
اگر قرار باشد که در انتخابات، روحانی رئیسجمهور شود، ممکن است آن اقتدارگرایان، احساس کنند آنگونه که میخواهند، نمیتوانند آینده را سازمان بدهند. پس این نگرانی نیز باعث شده است كه دوپینگی عمل کنند. میگویند به ۱۶میلیون حاشیهنشین سند میدهند. پنج میلیون کار درست میکنند. یارانه را سه برابر میکنند. ثروت را دو برابر میکنند. این موجب شده است که این پوپولیسم افسارگسیخته راه بیفتد. پس از انتخابات، فرصتی است که بررسی کنیم این پوپولیسم افسارگسیخته چقدر در ایران پایگاه دارد.