فرارو- بعد از انتخابات ریاست جمهوری برخی از فعالان جریان اصولگرایی با استناد به رای 16 میلیونی ابراهیم رئیسی فضایی را در رسانه های خود ایجاد کردند که تاکید دارد که باید از این میزان رای استفاده کنند و نباید دولت آنها را نادیده بگیرد. اما آنچه که این اظهار نظرها را هدفمند کرد، فراخوان سعید جلیلی برای تشکیل دولت سایه بود.
به گزارش فرارو، سعید جلیلی طی بیانیه ای پیشنهاد تشکیل دولت سایه را مطرح کرد. او در این بیانیه نوشت: «پس از انتخابات سال 92 تلاش شد تا با کمک کارشناسان، صاحب نظران و متخصصین در عرصه های مختلف، با تشکیل کارگروه های تخصصی در حوزه های گوناگون از جمله در: فرهنگ، سیاست خارجی، اقتصاد، کشاورزی، مسکن، صنعت، بانکداری، شفافیت و مبارزه با فساد، دیپلماسی اقتصادی، نظام سلامت، ورزش، فضای مجازی و ... مشکلات واقعی مردم شناسایی و در گام بعدی نسبت به ارائه راه حل آنها مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی پاسخ عملیاتی و مناسب تهیه شود.»
این پیشنهاد از سوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و حامی ابراهیم رئیسی در حالی مطرح می شود که پیشتر برخی چهرههای اصولگرا نیز اعلام کرده بودند که باید از این 16میلیون رای استفاده کنند. به عنوان مثال عزت الله ضرغامی در کانال تلگرامی خود نوشت: به جناب آقای رئیسی خدا قوت میگویم. او با پشتوانه قریب به 16 میلیون رای که در تاریخ انتخابات کشور به عنوان نفر دوم بی سابقه است، وضعیت استثنایی دارد. وی افزود: او میتواند در جایگاه نظارتی و آلترناتیو قوی نسبت به دولت، در پیگیری مطالبات مردم و ضمانت اجرایی و عدهها نقش تاریخی ایفا کند.
محمدباقر قالیباف هم در این میان مدعی پیگیری مطالبات مردم و احقاق وعده های روحانی شد. او هم بیانیه داد و گفت: ما متعهد میشویم تا وعدههای مطرحشده دولت در جریان انتخابات را تا زمان عملیشدن این وعدهها پیگیری کنیم و همچنین وظیفه خود میدانیم که از هر اقدامی برای تحقق اهداف ملی و پیگیری مطالبات ۹۶ درصدیها، با اولویتِ رسیدگی به مستضعفان و محرومان و اقشار کمدرآمد، با تمام توان حمایت کنیم».
البته پیشنهاد دولت سایه هم طرح دست اول اصولگرایان نیست. زیرا این پیشنهاد را برخی چهرههای اصلاحطلبان پس از انتخابات سال 84 مطرح کرده بودند. اما واکنشها نسبت آن به از سوی اصولگرایان بسیار متفاوت بود. همان روزها اصولگرایان مدعی شدن که اصلاحطلبان قصد دارند با تشکیل دولت سایه، براندازی انجام دهند و آنها را متهم به خیانت کردند. همه این مسائل موجب شد این پیشنهاد اصلاحطلبان به دست فراموشی سپرده شود.
بعد از این و در انتخابات سال 88 بخشی از جریان اصولگرایی متوجه شدند که در چه گردابی گرفتار شدند و آنها موضوع تشکیل دولت سایه را مطرح کردند. آن روزها این مسئله از زبان محسن رضایی شنیده شد. او گفت که قصد دارد با استفاده از مسئولان سابق تیمی تشکیل دهد که هدفشان نظارت و مشورت و رصد باشد تا کشور در مواقع خاص و بزنگاهها غافلگیر نشود. این پیشنهاد با استقبال برخی تشکلها هم مواجه شد. مثلا نواندیشان ایران اسلامی اعلام آمادگی کردند تا دولت در سایه تشکیل دهند.
اما باز هم اتفاق خاصی رخ نداد و دولت محمود احمدی نژاد گاهی غافلگیر شد و گاهی هم ملت ایران را غافلگیر کرد اما هیچ خبری از عملی شدن این پیشنهاد رضایی نشد. بعد از آن و تقریبا 6 سال بعد بار دیگر ماجرای دولت در سایه در خروجی رسانه ها قرار گرفت. اما اینبار طرفین بازی تغییر کرده بودند یک طرف محمود احمدی نژاد بود طرف دیگر دولت حسن روحانی. در آن روزها اخبار حاکی از آن بودند که رئیس دولتهای نهم و دهم با تشکیل یک کابینه در حال رصد فعالیت ها و برنامههای دولت یازدهم است.
البته این ماجرا مدتی بعد از سوی افرادی که نامشان در این اخبار مطرح شده بود تکذیب شد. با همه این تفاسیر حالا اصولگرایان پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری مدعی شدند که لازم است یک دولت در سایه تشکیل دهند. اما آیا این دولت در سایه همان دولتی است که در علم سیاست مطرح شده یا تعریف متفاوتی دارد؟ زیرا مدتی قبل رسانه های اصولگرا به خصوص بخش تندرو وقتی سعید حجاریان موضوع پارلمان در سایه را مطرح کرد، تحلیل مشخصی از پارلمان یا دولت در سایه ارائه کرده بودند.
ماجرا از این قرار بود که بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی سعید حجاریان در تحلیل وضعیت جریانهای سیاسی پس از انتخابات مجلس از عنوان «پارلمان در سایه» برای مجلس دهم استفاده کرد. حجاریان گفت: آن عده از افراد سر شناس و با سابقه که نتوانسته اند به مجلس راه پیدا کنند، پارلمانی در سایه تشکیل دهند و به فراکسیون های داخلی مجلس و نمایندگان جدید کمک کنند. ژنرالهای دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا به دلیل ردصلاحیت و رأی نیاوردن در مجلس دهم غایب هستند و شمار زیادی از منتخبان، تجربه جدی ندارند و این کار تشکیلاتی فراکسیونی را تحتالشعاع قرار میدهد. راهکار جبران این مسأله، تشکیل «پارلمان در سایه» از سوی دو جناح است. هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان باید برنامههایشان را در پارلمان سایه چکشکاری کرده و به فراکسیون خود منتقل کنند.
این پیشنهاد با واکنش های گسترده و البته منفی جریان اصولگرایی مواجه شد. آنها به این بهانه بار دیگر با اسم رمز«فتنه» شروع به تخریب جریان اصلاح طلبی کردند و گفتند که این تحلیل ها و اظهار نظرها به جای آنکه در جهت تقویت مجلس و نیروهای جدید باشد بیشتر به دنبال برگرداندن و تطهیر عناصری است که به دلایل مشخص از صحنه سیاسی کنار گذاشته شده اند و حتی جریان متبوع و همسو با آنها نیز دیگر تمایل به سرمایه گذاری روی آنها ندارد و رو به جوان ها آورده است. مردم نیز بسیار آگاهانه و با شناخت برخی چهره ها و به اصطلاح ژنرال ها را کنار زدند و تازه نفس ها را وارد گود سیاست کردند.
همچنین رسانه های اصولگرا مدعی شدند که ریل گذاری برای مجلس در راستای همسویی با بازیگران افراطی اصلاح طلب و صدالبته زمینه سازی برای اهدافی چون فراکسیون های مجلس، اجرایی شدن برجام 2،3،4و... و اهداف ناتمام مجلس ششم و دست آخر اجرایی شدن تصمیمات بایگانی شده اتاق فکرهای فتنه های 78 و 88.
البته نمونه های این ادعاها در واکنش به ماجرای پارلمان درسایه بسیار زیاد است اما آنچه که از تمامی آنها برداشت می شود این است که جریان اصولگرایی در هر دو برهه زمانی که اصلاح طلبان درباره دولت در سایه یا پارلمان در سایه صحبت کرده اند، واکنشهای شدیدی از خود نشان دادند.
دلیلش را هم میتوان در تحلیلهای رسانه های آنها در همان دوره یافت. آنها تاکید کرده بودند که زمانی که از عنوان دولت در سایه استفاده میشود به این معنی است که دولت منتخب مردم که با روش دموکراتیک اکثریت آرا را جلب کرده است، توان مدیریت و اجرای مسائل را ندارد و قدرت واقعی از آن افرادی است که در پشت صحنه در حال تصمیم سازی و القای نظرات خود به نیروهای منتخب و مسئولان رسمی هستند.
با همه این تفاسیر بعد از اینکه سعید جلیلی، ابراهیم رئیسی، ضرغامی و امثال این افراد موضوع دولت در سایه را مطرح می کنند این سوال در ذهن ایجاد میشود که این دولت در سایه با آنچه که اصلاحطلبان عنوان کرده اند چه تفاوتی دارد؟ آیا دولت در سایه که از سوی اصولگرایان مطرح میشود با آن تعریف جامعه دولت سایه در علوم سیاسی که رسانههای اصولگرا منتشر کرده بودند، متفاوت است؟