راهکار گذر از هجمه مخالفان روحانی
اقتصاد ايران از طيف متنوعي از مشکلات و کاستيها و نابسامانيها در رنج است. شايد از جنبه دروناقتصادي، مهمترين مشکلات اين است که يک نظام آمار و اطلاعات قابل اعتماد در حدنصاب نداريم و با کمال تأسف، برخورد سياستزدهاي که با آمار و اطلاعات کشور در يک ابعاد بيسابقه از سال ١٣٨٤ شروع شد، هنوز هم با شدت و ضعف متفاوت، ادامه دارد.
تنگناي بسيار مهم ديگر، اين است که يک فهم نظري روشمند و قابل دفاع هم در بالغ بر ٢٥ سال گذشته، هرگز در دستور کار مديريت اقتصادي کشور قرار نداشته است. تقريبا همه دولتها از سال ١٣٦٨ تا امروز، يک شيوه التقاطي و نامنسجم و فاقد پايههاي قابل دفاع علمي در دستور کار قرار دادهاند. بنابراين در غياب يک فهم نظري قابل قبول و با کيفيت حداقلي، مناقشهها بر سر منافع و سليقهها و کشمکشهاي از اين ناحيه، جايگزين يک فهم نظري قابلقبول شده و به سهم خود، در آشفتگيهاي حيطه اقتصاد نقشآفريني کرده و ميکند.
در کنار اين نابسامانيها شوکهاي منفي ضدتوسعهاي که از بيرون اقتصاد به ساحت اقتصادي جامعه ما وارد شده، بهمراتب شکنندهتر و خسارتبارتر بوده است. براي مثال، در دوران اوجگيري بهاي نفت و در چارچوب مناسبات غيرشفاف، علمگريزانه، قانونگريزانه و برنامهگريزانه دولت احمدينژاد، حس ملي درباره مسئله اقتصاد، جاي خود را به حس رانتجويي بيمهار و آزمندي پايانناپذير داد و گروههاي پرنفوذ و ذينفع، فقطوفقط در چارچوب منطق حذف رقباي بالقوه و تشديد پنهانکاريها، فضاي عملکرد اقتصادي را به نفع بخشهاي غيرمولد و به ضرر عامه مردم و توليدکنندگان، جلو بردهاند.
درعينحال فضاي رانتي، گستره و عمق فساد را در اقتصاد ايران در ابعاد بيسابقهاي افزايش داد و آميزه عدم شفافيتها، رانتجوييهاي فزاينده و فساد رو به افزايش، همه انواع شناختهشده نابرابريها را هم در ابعاد بيسابقهاي به سمت هنجارشکني و پيشبينيناپذيري مناسبات اقتصادي هدايت کرد. تلاشهايي که در دوره سالهاي ٩٢ تا امروز صورت گرفت، فقط در بخشهايي توانست به کنترل شدت بحران کمک کند و دولت روحاني در بازگرداندن حس ملي و مهار نابرابريهاي رو به افزايش و ضدتوسعهاي، توفيقي نداشت و تا امروز هم در اين زمينه برنامهاي ارائه نشده است.
با کمال تأسف به نظر ميرسد طيف رقيب روحاني که طعم رانتهاي چند صد ميليارددلاري به ذائقه آنها در هشت سال مديريتشان خوش آمده است.....هنوز در رؤياي آن ايام قرار دارند. آنان بدون توجه به سرنوشت ملي، گونههايي از مخالفت و نارضايتي را دامن ميزنند که لااقل در برخي تريبونهاي اين طيف، کاملا جنبه براندازانه به خود گرفته است. چنين به نظر ميرسد که آنها صرفنظر از بهايي که کشور در دوران سرخوشي نفتي و در اثر رانتجويي بيسابقه آنان پرداخته، بهگونهاي رفتار ميکنند که گويي نميخواهند شرايط اضطراري کشور را درک کنند.
بايد اهل خرد و نصيحت از موضع رسمي و غيررسمي، به آنان تذکر دهد اول بايد کشوري باقي بماند تا امکان رسيدن به اهداف سياسي براي اين طيف معنادار باشد. آنچه دولت روحاني در چنين شرايطي ميتواند انجام دهد، ارائه يک برنامه ملي شفافسازي فرايندهاي تصميمگيري و تخصيص منابع و به موازات آن، يک برنامه ملي مبارزه با فساد به صورت پيشگيرانه و ارائه يک برنامه منسجم براي بازگرداندن اعتماد ازدسترفته توليدکنندگان است.
تصور ميکنم طراحي و تدوين مشارکتجويانه آن سه برنامه در کنار طراحي يک برنامه توسعه عادلانه که نابرابريهاي غيرموجه موجود را به حداقل برساند، کاري است که حس ملي را دوباره زنده و بالنده کرده و افراد منصف و خردورز طيف سياسي مخالف دولت را نيز به نحو شايستهاي در خدمت تحقق اهداف ملي قرار خواهد داد.