روزگار سخت انجمن جامعهشناسی

انجمن جامعهشناسی پس از بیش از سه دهه فعالیت، اینک با مشکلات متعددی در مسیر فعالیت خود مواجه است؛ از فقدان منابع مالی و حمایتهای اقتصادی تا سنگاندازی که باعث شده بقای این انجمن دچار تردید شود، چه برسد به وظایف آن.
در سال ۱۳۷۰ در تهران، انجمنی غیرانتفاعی و مستقل در حوزه جامعهشناسی توسط گروهی از جامعهشناسان ازجمله غلامعباس توسلی و محمد عبداللهی شکل گرفت؛ انجمنی که قرار بود در حوزه جامعهشناسی، با ساخت پیوند با جامعه و گسترش آموزش عمومی جامعهشناسی، مسیری برای بازتعریف جایگاه علوم انسانی در کشور ایجاد کند و از سوی دیگر، امکانی برای اشتراکگذاری و بحث میان محققان و استادان علوم اجتماعی بسازد تا فضای راکد این حوزه در دانشگاهها تغییر کند.
به گزارش شرق، اما حالا در سال ۱۴۰۴، بعد از بیش از سه دهه فعالیت، این انجمن با مشکلات متعددی در مسیر فعالیت خود مواجه است؛ از فقدان منابع مالی و حمایتهای اقتصادی تا سنگاندازی که باعث شده بقای این انجمن دچار تردید شود، چه برسد به وظایف آن. انجمن جامعهشناسی که مهمترین نهاد مستقل این علم است، این روزها به دنبال مکانی ثابت و آرامشی حداقلی برای فعالیت علمی میگردد.
تخلیه ساختمان انجمن جامعهشناسی
مرداد ۱۴۰۳، در روزهایی که کشور درگیر مسائل مختلفی بود، شهرداری تهران، در اقدامی پرابهام، مرکز آموزشهای انجمن جامعهشناسی را بدون حضور متولیان آن تخلیه کرد.
«مریم غلامی»، کارشناس و مسئول وقت مرکز آموزش انجمن جامعهشناسی بود. او درباره این ماجرا میگوید: «در سال ۱۳۹۲ زمانی که مؤسسات آموزشی زیادی وجود نداشتند، محمدامین قانعیراد، رئیس وقت انجمن جامعهشناسی، تصمیم به تأسیس چنین مرکزی گرفت. او معتقد بود باید فرصتی ساخت تا افراد محصل یا مدرس در دانشکدههای علوم اجتماعی که با محدودیت سرفصلها و روشها دست و پنجه نرم میکنند و همینطور افراد خارج از میدان علم جامعهشناسی که دغدغههای اجتماعی دارند، با هم مواجه شوند و توان تعامل و توسعه علم خود را داشته باشند».
غلامی میگوید با چنین طرح و دغدغهای، در آن سالها انجمن جامعهشناسی توانست با همراهی شهرداری و شورای شهر محلی برای فعالیتهای خود پیدا کند: «در دوره شهردار وقت، پس از کشمکشهای فراوان، انجمن توانست مکانی برای فعالیتهای خود بگیرد. ما در ابتدای فعالیت ۲۵ کلاس تعریف کردیم و استقبال زیادی نیز از برنامهها شد؛ زیرا نیاز به چنین فضایی در جامعه بهشدت وجود داشت. ما از دانشآموزان دبیرستانی تا زنان و مردانی مسن در میان مخاطبین خود داشتیم و توانستیم فعالیتهای خوبی کنیم».
اما فعالیتهای آزاد و متعدد این مرکز تا زمانی ادامه داشت که شهردار و مسئولان شهرداری تهران پس از انتخابات سال ۱۴۰۰ تغییر کردند: «در شورای شهر پنجم، مصوب شده بود ساختمان مرکز آموزشهای انجمن جامعهشناسی و ساختمانهایی متعلق به نزدیک صد مرکز دیگر تا زمانی که مشغول به فعالیت باشند، باید مورد حمایت شهرداری باشند و حق بازپسگیری ساختمان از آنها وجود ندارد. اما در دوره شهردار جدید، فشارهای شهرداری تهران بر انجمن کمکم شدت گرفت. ما بارها با حکم و دستور تخلیه مواجه شدیم و هر بار با نشاندادن قرارداد خود و مصوبه شورای شهر، به ما میگفتند مسئله حل شده است. اما در سال ۱۴۰۳ شهرداری تهران با این حرف که ما برای خرید واگن مترو نیازمند پول هستیم و باید ساختمانها را بفروشیم، شروع به افزایش فشار و ارسال نامه تخلیه برای مرکز آموزشهای انجمن جامعهشناسی کرد».
او میگوید اقدامات شهرداری حتی برخلاف قول و قرارهایی بود که در این دوره گذاشته بودند: «رئیس انجمن جامعهشناسی و مسئولان، بارها با شهرداری جلسه گذاشتند و حتی قرار شد به دلیل اینکه شهرداری نیز از این ارتباط و ساختمان سود ببرد، دورههایی برای کارمندان شهرداری در حوزه علوم اجتماعی به شکل رایگان برگزار شود. اما بعد از مدتی نامه آمد که چنین قراری نداریم و باید ساختمان را تخلیه کنید».
سرانجام نیز شهرداری تهران، مانند همان رفتاری که با خانه اندیشمندان کرد، خود با شکستن قفل، ساختمان را از انجمن گرفت: «در مرداد ۱۴۰۳، در روزی که هیچکس در ساختمان نبود، شهرداری با شکستن قفل وارد ساختمان شد و تمام اموال انجمن را تخلیه کرد. تا الان هم تلاشهای ما برای بازپسگیری اموال ناکام مانده است».
به گفته غلامی، شهرداری فعلی اساسا با وجود انجمن جامعهشناسی مشکل دارد: «در دوره شهرداری جدید بارها مسئولان مختلف به ما گفتند که اعتقاد دارند انجمن جامعهشناسی باید منحل شود و این خواسته که بر طبق قانون و قرارداد ساختمانی به مرکز آموزشهای انجمن اختصاص داده شود، یک خواسته زیادی است». حالا نیز این مرکز بسته شده است.
برخی حتی با اسم «جامعهشناسی» هم مشکل دارند
«شیرین احمدنیا»، دانشیار رشته جمعیتشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی است که بهتازگی بهعنوان اولین رئیس زن انجمن جامعهشناسی انتخاب شده؛ انتخابی که موجی از امید را نسبت به انجمن جامعهشناسی ایجاد کرد.
او درباره وضعیت فعلی انجمن جامعهشناسی و بقای این انجمن با وجود فشارهای موجود به میگوید: «باید یادآوری کرد که هنوز هستند کسانی که با اسم جامعهشناسی بهعنوان یک رشته علمی مشکل دارند و زمانی هم در ابتدای انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ اساسا عزم و قصد جدی برای تعطیلی این رشته وجود داشت. بااینحال میدانیم که انجمن جامعهشناسی ایران، نهادی است با سابقه طولانی که در سال ۱۳۷۰ توسط گروهی از دغدغهمندان مسائل اجتماعی ایران تأسیس شد و از آن سالها به بعد در تمام فرازونشیبهای سیاسی و اجتماعی، با تلاش جامعهشناسان طیفهای مختلف و با درایت مدیران و اعضای خود، تاکنون توانسته در هر مرحله از مقاطع دشوار، از انواع فشارها، موانع، محدودیتهای تحمیلی، تهدیدها، تنگنظریها و سنگاندازیها به سلامت عبور کند».
مدیر انجمن جامعهشناسی ایران میگوید این انجمن باید هم حافظ استقلال و پویایی رشته جامعهشناسی باشد و هم به مسائل عینی جامعه پاسخ بدهد: «انجمنهای علمی فضاهای بازتری در مقایسه با دانشگاهها در اختیار دارند و از امکان طرح و تحلیل مسائل روز و آنچه در نظر برخی حاشیههای ناامن تلقی میشود، بیشتر برخوردارند؛ چراکه وظیفه دارند به مردم پاسخگو باشند. انجمن جامعهشناسی ایران بهعنوان نهاد علمی و مدنی باید تلاش کند میان دانشگاه و جامعه پل ارتباطی ایجاد کند. باید همواره بکوشد علم جامعهشناسی را از اتاقهای دسترسناپذیر دانشگاهی و از حاشیه به متن گفتوگوهای اجتماعی بازگرداند».
این استاد دانشگاه اما میگوید مشکلات ساختاری درونی این انجمن و همینطور مشکلات ناشی از ساختار کلی نظام علمی کشور بر فعالیتها تأثیر مستقیم گذاشته است: «در سطح درونی، محدودیت منابع مالی و اداری، کمبود نیروی اجرائی ثابت و حرفهای و دشواری در تداوم ارتباط فعال با اعضا، ازجمله موانعی هستند که روند برنامهریزی و اجرای پروژهها را کُند میکنند. افزون بر این، تمرکز فعالیتها در تهران و کمبود امکانات در شعب استانی، موجب شده ظرفیت علمی جامعهشناسان در سراسر کشور بهطور کامل به کار گرفته نشود. منابع مالی انجمن محدود و ناکافی هستند، از نظر استقرار، دفتر مرکزی ما هنوز در محل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است و انجمن از خود فضای فیزیکی مستقلی ندارد.
اما موانع بیرونی نیز تأثیر عمیقی دارند. آنطور که گفتم علوم اجتماعی در کشور ما هنوز در جایگاه بایسته خود در تصمیمسازیهای کلان قرار نگرفته است. نگاه سیاستگذاران به پژوهشهای اجتماعی گاه ابزاری و کوتاهمدت است؛ درحالیکه جامعهشناسی به درک بلندمدت از تغییرات اجتماعی نیاز دارد. نبود حمایتهای پایدار در جهت توسعه پژوهشها، محدودیت در دسترسی به دادهها بهویژه دادههای مهمی که مهر محرمانه میخورند و محدودیتهایی که گاه در ارتباط با برگزاری نشستهایی با موضوعاتی که «حساس» یا «امنیتی» تلقی میشوند و ممانعت از دعوت از برخی صاحبنظرانی که باید از فیلترهای خاصی عبور کند، بر فعالیتهای انجمن سایه افکندهاند».
به گفته رئیس انجمن جامعهشناسی، «این انجمن تاکنون بیشتر بر منابع درونزا مانند حق عضویت، برگزاری دورههای آموزشی و گاه همکاری در پروژههای پژوهشی متکی بوده است. بااینحال، روشن است که برای تداوم و گسترش فعالیتها، نیاز به منابع پایدار و شفاف داریم. انجمن در سالهای اخیر رویکرد خود را به سمت جلب حمایتهای نهادی و غیردولتی سوق داده است تا بتواند استقلال مالی و در نتیجه استقلال فکری و اعتبار خود بهعنوان نهاد مدنی را حفظ کند».
یکی از مهمترین معضلات انجمن در سال اخیر بستهشدن مرکز آموزشهای آن به واسطه بازپسگیری فضای آموزش توسط شهرداری تهران در مرداد ۱۴۰۳ است، رئیس انجمن جامعهشناسی، بازتأسیس این مرکز را جزء اهداف انجمن میداند: «مرکز آموزش انجمن، قبل از بستهشدن مکان فیزیکیاش که چند سال پیش توسط شهرداری وقت تهران در اختیار انجمن جامعهشناسی ایران قرار گرفته بود و سال گذشته با تعطیلی اجباری از سوی شهرداری جدید مواجه شد، در سالهای گذشته تجربههای موفقی در برگزاری کلاسها و کارگاههای علمی متنوع داشت. اخیرا، با توجه به خلأ و نیازی که برای افتتاح مجدد آن احساس میشد، هیئتمدیره دوره قبل انجمن، از گروهی از جوانان توانمند و مستعد دعوت کردند که عهدهدار اداره این بخش از زیرمجموعههای انجمن شوند».
هر روز باید پاسخگوی حراست و نهادهای مختلف باشیم
«سعید معیدفر»، رئیس پیشین انجمن جامعهشناسی است، او که از استادان بازنشسته دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است، معتقد است که وجود انجمنهای علمی باعث رفع نقص مهمی در دانشگاه خواهد شد: «هر دانشگاه و مرکز علمی دارد در تولید دانشجو و گسترش تعداد فارغالتحصیلان تلاش میکند، اما یک نقص جدی وجود دارد که آن فقر اجتماعات علمی است.
اگر به تاریخ علم مراجعه کنیم، در جایی معمولا علم توسعه پیدا میکند که در آنجا اجتماعات علمی قوی وجود داشته باشد؛ در دانشگاههای ما گروههای علمی متأسفانه هیچکدام کارکرد اجتماعات علمی را ندارند و صرفا محلی برای توزیع واحدهای درسی و پایاننامهها هستند. خود من سالها در گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران که یکی از گروههای مرجع این رشته است، عضو بودم ولی دریغ از اینکه یک فرصتی در زمان برگزاری این گروهها ایجاد شود و مثلا راجع به کتابی، اندیشهای، مطلبی، یافته جدیدی، گفتوگو و بحث شود. انجمنهای علمی به نظر میرسد میتوانند این نقص را برطرف کنند».
به گفته او، اما ضعیفترشدن ممتد اجتماع و جامعه شهروندی در ایران بر این کارکرد مهم انجمنهای علمی تأثیر مستقیم گذاشته است: «ما در کشوری زندگی میکنیم که متأسفانه هرچه جلوتر آمدیم، اجتماع و جامعه شهروندی ضعیفتر شده است. اجتماعات علمی در کشورهای توسعهیافته شکل میگیرد چون بسترهای مورد نیاز آن از جمله آمادگی افراد و نهادهای مدنی متکثر وجود دارد. در کشور ما متأسفانه عرصههای دیگر فعالیتهای مدنی یا ضعیف است یا اصلا وجود ندارد، در نتیجه از انجمنهای علمی انتظارات صنفی، حزبی و کارکردهای متکثر مرتبط با آسیبهای اجتماعی میرود و در نتیجه فعالیتهای علمی انجمن مورد فشار و افت قرار میگیرد».
این استاد جامعهشناسی بر نقش حاکمیت نیز تأکید دارد: «در کشور ما هر فعالیتی یک نسبتی با مسائل سیاسی جامعه پیدا میکند، این مسئله باعث میشود خصوصا در رشتههایی مثل جامعهشناسی، مداخلات و محدودیتهای مختلفی ایجاد شود. برای مثال دفتر انجمن جامعهشناسی سالهاست در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران قرار دارد و این نبود استقلال در داشتن مکان که گریبانگیر بسیاری از نهادهای مدنی است، باعث کاهش استقلال و آزادی انجمنها و نهادهای مدنی شده است».
معیدفر در سال ۱۴۰۳ و هنگام بستهشدن مرکز آموزشهای انجمن جامعهشناسی توسط شهرداری، رئیس انجمن بود: «متأسفانه وابستگی در چنین امکاناتی، باعث شده است فعالیتهای انجمن در دورههای مختلف مورد قبض و بسط قرار بگیرد. این مرکز که جریانساز بود و آموزش جامعهمحور ارائه میداد در شورای شهر و با تعامل شهردار وقت در سال ۹۲-۹۳ دارای مکان شد و شروع به فعالیت کرد. اما متأسفانه شهرداری تهران در دوره جدید آن را تعطیل کرد و ما با مجموعه مشکلاتی مواجه شدیم. اموال انجمن در انبارهای شهرداری سرگردان مانده و دست به دست میشود. ما در دولت قبل، حتی دفتر مرکزی انجمن در دانشکده علوم اجتماعی را نیز در اختیار نداشتیم و تنها دبیرخانه فعال بود».
معیدفر میگوید در حال حاضر نیز انجمن با مشکلات متعددی روبهروست: «ما در دوره دولت جدید فرصتی برای برگزاری نشست و برنامه در دفتر انجمن در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پیدا کردهایم، اما هنوز با مشکلاتی روبهرو هستیم. حراست دائما ما را مورد بازخواست قرار میدهد و ما هر روز بهجای اینکه به فکر برنامهها باشیم، باید پاسخگوی حراست و نهادهای مختلف شویم».
حلقه «وفاق» تا کجاست؟
در بند ۵ اصل سوم قانون اساسی درباره وظایف دولت گفته شده: «دولت موظف به بالابردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده درست از مطبوعات، رسانههای گروهی و دیگر وسایل است». همینطور در اصل ۲۶ قانون اساسی به شکل مشخص به آزادی تشکلها، احزاب، جمعیتها و انجمنهای غیردولتی مشروط به اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی تأکید شده است.
اقدامات متعدد شهرداری تهران در تصرف فضاهای متعلق به تشکلها و نهادهای مدنی و علمی، فشار بر انجمنها و تشکلهای مستقل برای تغییر رویکرد خود و همینطور تأسیس انجمنها و نهادهای جعلی برای جایگزینی با نهادهای بستهشده، همه و همه بر ضد قانون اساسی ایران و اصول مرتبط با آزادیهای مدنی و شهروندی است.
«انجمن جامعهشناسی ایران» یکی از دهها و صدها نهاد و تشکلی است که در سالهای اخیر توسط نهادهای مختلف از جمله شهرداری تهران با محدودیت و فشار روبهرو شده. بسیاری از نهادهای مدنی با این فشارها به انحلال کشیده شدند و بسیاری نیز مثل انجمن جامعهشناسی بهسختی در حال ادامه فعالیت هستند. اگر در پرتو شعار اصلی دولت چهاردهم با عنوان «وفاق ملی» وضعیت این نهادها و تشکلها را ببینیم، باید پرسید حلقه وفاق تا کجاست که این نهادها و گروههای مستقل و مردمی هیچکدام در آن قرار نگرفتهاند و شهرداری و دیگر بخشهای دولت دائم در حال افزایش فشار بر این گروهها و نهادها هستند.