خادم: مردم حضور ما را در ورزش میخواهند
رسول خادم اخلاق خاصي دارد؛ رئيس فدراسيون کشتي ايران که تا همين سال گذشته سرمربيگري تيم ملي کشتي آزاد را هم بر عهده داشت، کمتر اهل مصاحبه است، کمتر ديده شده کتوشلوار بپوشد و هيچگاه در مراسم اعطاي جام و مدال شرکت نميکند. وقتي وارد دفتر کارش ميشوي، اين خاصبودن را بيشتر احساس ميکني.
در دو، سه سال اخير، فدراسيون شما گامهاي بيسابقه و مؤثري در زمينه فعاليت در کشتي بانوان برداشته، کشتي آليش و گراپلينگ را راهاندازي کرديد، بهتازگی هم اعلام شد تأييديه فعاليت کشتي با پوشش (کلاسيک) را از اتحاديه جهاني گرفتهايد. در ابتدا کمي درباره فعاليتهاي فدراسيون کشتي در حوزه بانوان توضيح بدهيد و اينکه آيا اين اميدواري وجود دارد كه در آينده بانوان ايراني بتوانند از طريق کشتي کلاسيک در مسابقات مهمي مانند بازيهاي آسيايي و حتي المپيک شرکت کنند؟
در ارتباط با کشتي بانوان، بايد چند موضوع مهم را در نظر داشت؛ نخست اينکه ما طبيعتا نگاه فرهنگي- مذهبي خاص خودمان را به نحوه حضور بانوان در مجامع بينالمللي و فضاي ورزش داريم و اينکه سياستهاي کشور ما در حوزههاي فرهنگ و ورزش کاملا روشن است. طبيعتا مبناها و ملاکهاي هرگونه اقدامي براي توسعه ورزش در حوزه بانوان، براي مجموعه فدراسيونها همين سياستهاي مشخص کشور است. مجموعه کشتي هم پيگيري و اقدامات خود را کاملا بر اساس سياستهاي مدنظر کشور در حوزه بانوان انجام داده است.
نکته دوم درباره کشتي بانوان، اين است که کشتي بانوان شايد بيش از دو دهه است که به طور جدي در دنيا دنبال ميشود؛ اما بنا بر دلايل مختلف، ازجمله اينکه کشتي رشته سنگيني است، طبيعتا با حجم کار جدي و تمرينات سنگيني که دارد، ميتواند علاقهمندان خاص و محدود خودش را در حوزه بانوان داشته باشد.
مسئله ديگر، نوع پوشش دوبنده بانوان است که برگرفته از دوبنده آقايان است. بسياري از بانوانی که الزاما مسلمان نيستند يا حتي از نظر فرهنگي متعلق به کشورهايي نيستند که ما بگوييم ملاحظاتي فرهنگي در نحوه حضور زنان در جامعه دارند، بلکه بانوان متعلق به کشورهاي اروپايي و قاره آمريکا هستند هم نوع دوبنده بانوان را براي فعاليت خودشان در کشتي نميپسندند.
نکته مهم ديگر در بحث کشتي بانوان، اين است که از نظر کميته بينالمللي المپيک، اتحاديه جهاني کشتي در اين سالها نتوانسته در توسعه کشتي بين بانوان موفق عمل کند. مصداق بارز اين موضوع هم تفاوت بين تعداد مدالهاي طلا بين مردان و زنان در بازيهاي المپيک است. هماکنون تعداد مدالهاي آقايان دو برابر مدالهاي بانوان است.
اين مسائل و مسائلي ديگر، اين فرصت را فراهم ميکند که ما بتوانيم حرکت جديدي در زمينه کشتي بانوان در دنيا داشته باشيم. بههرحال، ما در دو، سه سال گذشته متوجه شديم برخي از کشورهاي اسلامي که نه کشتي در آنجا جايگاهي دارد و نه دغدغهاي در ارتباط با موضوع بانوان دارند و حتی حضور اجتماعي بانوان در اين کشورها بسيار پرمسئله است، با يک نگاه سياسي ميخواهند در اين بخش {کشتي بانوان} محوريت پيدا کنند و با يک سرمايهگذاري مالي سنگين، به حوزه توسعه کشتي در بانوان ورود پيدا کنند.
فدراسيون کشتي ايران اقدام بهموقعي انجام داد؛ از مجموعهاي از بانواني که پيگير حضور بانوان مسلمان با پوشش مناسب در ميادين بينالمللي کشتي بودند و از ايده و تفکرات مختلف کمک گرفت و يک شيوه جديد از کشتي بانوان {کلاسيک} را ارائه کرد. اين شيوه شايد از نظر فني خيلي شبيه کشتي آزاد بانوان است؛ اما از نظر پوشش و مقررات، متفاوت است و يک استايل و شيوه جديد در کشتي بانوان به حساب ميآيد.
اين شيوه کشتي بانوان به کميسيون تخصصي خودش در اتحاديه جهاني ارائه شد و حدود هفت، هشت ماه پيش مجوز کميسيون تخصصي را گرفت. طبيعتا بعد از صدور مجوز، رقباي ما در اتحاديه جهاني کشتي، مقاومتهاي جدي داشتند تا اين شيوه کشتي بهعنوان يکي از استايلهاي موردقبول اتحاديه جهاني کشتي پذيرفته نشود.
طبيعي است که آنها کاملا متوجه شدند فدراسيون کشتي ايران بر مبناي اعتقادات مذهبي و فرهنگي خودش شيوهاي از کشتي را براي بانوان در دنيا تعريف کرده است که تعداد قابلتوجهي از کشورهاي مسلمان و کشورهاي غيرمسلمان، متقاضي حضور در اين نوع کشتي هستند.
اين شيوه کشتي فارغ از نوع پوشش علاوه بر کلاهي که روي سر قرار ميگيرد و نقش پوشش و حجاب را دارد، از گوشبندي هم استفاده ميکند که اين گوشبند از رسيدن آسيب به گوش، فک و صورت بانوان تا حدود زيادي جلوگيري ميکند. يکي از مشکلات اصلي کشتي آزاد بانوان درحالحاضر همين آسيبديدگي گوش و فک و لطمهديدن صورت بانوان است. همچنين يکي از بالاترين تخلفات داوري که در کشتي آزاد بانوان اتفاق ميافتاد، کشيدن مو است.
تعداد کشورهايي که درحالحاضر در کشتي آزاد بانوان فعاليت ميکنند تعداد قابلتوجهي نيست. بخش عمدهاي از علت عدم حضور کشورها در بخش بانوان، نوع دوبنده و آسيبهايي است که به بانوان در کشتي آزاد وارد ميشود. اين فرصت فراهم شده و اين فرصت اگر مورد حمايت قرار بگيرد، ميتواند بهتدريج به يکي از شيوههاي برتر کشتي بانوان در دنيا تبديل شود. اين موضوع البته به ميزان حمايت و سرمايهگذارياي که صورت ميگيرد بستگي دارد.
من احساس ميکنم ما با اينکه اعلامهاي اوليه هم درباره اين موضوع داشتيم، اما ابهاماتي هنوز در بين برخي از دوستان، مديران و مسئولان وجود دارد که يا ورزشکاران اين شيوه قرار است بروند با بانواني که از دوبنده استفاده ميکنند رقابت کنند؟ خير، چنين قراري نيست. اين يک شيوه مستقل است که بايد تلاش کند تا ظرفيتهاي جديدي در کشتي دنيا براي خودش فراهم کند.
همانطور که شما در صحبتهايتان عنوان کرديد، پيشبرد برنامههايتان در زمينه کشتي بانوان با داشتن يک ديپلماسي قوي امکانپذير بوده است. به نظر ميرسد شما علاوهبر چانهزني با مقامات جهاني، بايد در داخل هم درباره کشتي زنان رايزنيهاي زيادي ميکرديد. ميتوان حدس زد که خيليها آمدند و با کشتي زنان مخالفت کردند و عنوان کردند کشتي يک ورزش مردانه است. با اين موضوع چگونه برخورد کرديد؟
برخي از اين تفکرات فقط محدود به ايران هم نيست. خيليها رشته سنگيني مثل کشتي را کاملا يک رشته مردانه ميدانند، آنها وقتي متوجه شوند و ببينند زناني در دنيا هستند که ضمن حفظ اصول فرهنگي و اعتقادات مذهبي خودشان ميتوانند با جديت و بسيار قدرتمند در کشتي بانوان حضور داشته باشند و بهلحاظ فني هم نمايش متوسط به بالايي را در دنيا ارائه کنند، نگاهشان تغيير خواهد کرد.
کشتي زنان ژاپن چهار مدال طلا در المپيک ريودوژانيرو گرفت؛ چهار طلا از شش طلاي ممکن. درواقع قهرمان بلامنازع کشتي در المپيک، ژاپن بود. اين موضوعي نيست که بتوان از آن بهسادگي گذشت. خب، ما هم در چارچوب باورها، اعتقادات و ارزشهاي فرهنگي خودمان اگر روزي بتوانيم فرصتهاي ارزشمندي در حوزه بينالملل داشته باشيم، قهرمانان ما در بخش بانوان ميتوانند بزرگترين پيامرسان اعتقادات و فرهنگ ايرانيمان به مردم دنيا باشند.
شما در اين چهارسالي که رياست فدراسيون کشتي را برعهده داريد، نشان داديد که دنبال اهداف بزرگ هستيد؛ توسعه کشتي بانوان، کسب کرسيهاي بينالمللي، کسب نتايج عالي، ميزبانيهاي جهاني و... . مسلما رسيدن به اين اهداف بودجه بسيار بالايي ميخواهد. بودجه فدراسيون کشتي از همه فدراسيونهاي ورزشي بيشتر است و ظاهرا چندينبرابر بودجه فدراسيوني مثل فوتبال است. اين بودجه از چه منابعي تأمين ميشود؟ به چه ميزان دولت و وزارت ورزش با شما همراه هستند؟ شما قبل از المپيک از وزارت ورزش و دولت چند مرتبهاي گلايه داشتيد... .
بودجه فدراسيون کشتي در سال ١٣٩٦، ١٧٥ ميليارد تومان است. سهم دولت در بودجه نقدي فدراسيون حدودا ١٢ درصد است، اين آن چيزي است که کميته ملي المپيک و وزارت ورزش و جوانان ميتوانند به فدراسيون بدهند، البته اگر صددرصد تخصيصش صورت بگيرد، ميشود ١٢ درصد.
اين منابع خارج از فدراسيون، به حساب فدراسيون واريز نميشود، اما اشخاص حقيقي و حقوقي هستند که در بيرون از سازمان مديريت کشتي قرار دارند و با علاقه، آمادگي دارند بدون اينکه پولي به فدراسيون به صورت مستقيم بدهند، با امكانات و منابع مالي خودشان کمک کنند تا بخشي از فعاليتهاي فدراسيون انجام شود.
٨٠ درصد انرژي مديريتي فدراسيون را تأمين منابعش ميگيرد. من ميدانم کار بسيار سخت و دشواري است که مجموعه مديريتي فدراسيون کشتي در اين زمينه دنبال ميکند و به لطف خدا رضايت نسبي هم در اين زمينه داريم.
به هر حال آنچه مسلم است شما براي پيشبرد کارهايتان در کشتي از سوابق غيرورزشيتان هم کمک ميگيريد. رسول خادم اولين ورزشکاري بود که وارد شوراي شهر تهران شد. شما پس از عضويت در شوراهاي دوم و سوم در شرايطي که به راحتي ميتوانستيد عضو شوراي چهارم هم باشيد، از انتخابات انصراف داديد. چه شد که در شوراي دوم تصميم گرفتيد وارد شورا شويد و براي شوراي چهارم انصراف داديد؟
صادقانه عرض ميكنم؛ تمايل چنداني به صحبتكردن در اين خصوص ندارم. من دو دوره عضو شوراي شهر بودم و در آن دو دوره مسئوليت دو کميسيون را برعهده داشتم. فکر ميکنم کساني که در آن زمان با آن مجموعه مرتبط بودند، در جريان ميزان فعاليتهايي که در آن دورهها، در اين كميسيونها انجام شد، هستند.
اين دليل اولم براي انصراف از انتخابات شوراي چهارم بود. دليل دوم هم اين بود كه ارزيابي من از فضاي شوراي شهر چهارم، از همان زمان ثبتنامها، به دلايلي كه شايد گفتن آن ضرورتي نداشته و ندارد، به گونهاي بود که اين فضا، فضاي مناسبي براي کارکردن نخواهد بود.
واقعيت اين است؛ من اگر هر جا هم قبلا حضور داشتم، به خاطر محبت مردم و سابقه حضور من در ورزش بود. شايد من تواناييهاي محدودي براي فعاليت در ساير بخشها هم داشتهام يا دارم. اما اولويت، حضور و كاركردن من و امثال من در ورزش است و اين آن چيزي است كه مردم هم ميخواستند و ميخواهند.
الان هم تا جايي که بتوانم و تا جايي که بگذارند کار کنم، در ورزش ميمانم و زماني که احساس کنم نميگذارند، حتي با همين توانايي محدودي که دارم، كارم را ادامه دهم، قطعا مزاحم مديران در ورزش نخواهم شد. من به لطف خدا، با تسليمشدن رابطه خوبي نداشته و ندارم، اما توانايي به هر قيمتي كاركردن را هم نداشتهام.
بسياري از اهالي کشتي تأکيد دارند با بازگشت شما به کشتي، اين ورزش ملي سامان گرفت و از نظر مديريتي قابل مقايسه با قبل نيست. اين صحبتهاي شما که در آن از احتمال رفتن صحبت ميکنيد، کمي نگرانکننده است. شايد تصور اين باشد که سالها در کشتي بمانيد؟
تا زماني که بگذارند و بتوانم کار کنم، ميتوانم حضور داشته باشم، وقتي نتوانم کار کنم، حضورم و عدم حضورم هيچ فرقي نميکند. تنها دليلي که آدم خيلي از فشارها را تحمل ميکند، خيلي از تنهاييها در حوزه مديريت را حوصله ميکند، به اين اميد است که درختي سبز کند، نهالي بنشاند و قدمي بردارد. اما وقتي دست و بالش بسته شود و نتواند کاري انجام دهد، بودنش هيچ ضرورتي ندارد.
مردم هم انتظارشان از ما اين است؛ وقتي جايي حضور داريم، کاري انجام شود، وگرنه اگر قرار به بودن و كارنكردن باشد كه متأسفانه نمونههاي متعددي از اين افراد در فضاي مديريتي كشور هستند و رمز ماندگاريشان در كرسيهاي مديريتي، تلاش براي كارنكردنشان بوده و سعي در ديكتهننوشتنشان، در اين صورت، بهتر است نباشم. در بخش بينالملل هم اعتقادم همين است. من نگاه و ارزيابي خوبي نسبت به اتحاديه جهاني کشتي ندارم.
نگاهي به زندگي رسول خادم
در المپيک ١٩٩٢ بارسلونا در ٢١سالگي به مدال برنز المپيک دست پيدا کرد.
او اولين طلايي پس از انقلاب است و در المپيک ١٩٩٦ آتلانتا قهرمان شد.
در سال ١٣٧٧ در ٢٧سالگي پس از کسب مدال نقره سنگينوزن حين مسابقات جهاني تهران از دنياي کشتي خداحافظي کرد.
در کارنامهاش علاوه بر دو مدال المپيک، دو طلا و يک نقره جهاني، يک طلا و يک نقره بازيهاي آسيايي و پنج طلاي قهرماني آسيا ديده ميشود.
اولين ورزشکاري بود که وارد شوراي شهر تهران شد و در دورههاي دوم و سوم عضو شورا بود.
پيش از المپيک ٢٠١٢ لندن، پس از سالها دوري دوباره به کشتي برگشت و هدايت تيم کشتي آزاد را برعهده گرفت.
از مهرماه ٩٢ رياست فدراسيون کشتي را برعهده گرفت.
پس از درخشش آزادکاران ايراني در المپيک ٢٠١٦ خادم از سرمربيگري تيم ملي کنار رفت.
رسول خادم ١٤ شهريور ٩٥ به عضويت هيئترئيسه اتحاديه جهاني کشتي درآمد.