اگر غرب بدون یک راهکار ژئواستراتژیک درگیر منازعات جهان شود، بینظمی حاکم خواهد شد و قدرتهای بزرگی مانند چین، روسیه و هند به تدریج جایگاه غرب را تصاحب خواهند کرد.
به گزارش دنیای اقتصاد، هنری کیسینجر، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا و یکی از برجستهترین استراتژیستهای ایالاتمتحده در مقالهای با عنوان«نظم و بینظمی در جهان در حال تغییر» که د رسایت «کپاکس» منتشر شد، به بررسی نظم نوین جهانی پرداخته است. او معتقد است اگر غرب بدون یک راهکار ژئواستراتژیک درگیر منازعات جهان شود، بینظمی حاکم خواهد شد. او همچنین براین باور است که در خاورمیانه معاصر «دشمن دشمن شما احتمالا دشمن شماست.»
کیسینجر در مقاله خود درباره خاورمیانه مینویسد: «در اوراسیا و در مرزهای روسیه نظم جهانی از طریق پیامدهای یکپارچگی به چالش کشیده میشود. اما این نظم در پیرامون خاورمیانه از جانب آشفتگیهای ناشی از تجزیه تهدید میشود.
سیستم نظم وستفالیایی که پس از جنگ جهانی اول در خاورمیانه به وجود آمد درحال قربانی شدن است.»
به اعتقاد کیسینجر چهار کشور این منطقه حاکمیت خود را از دست دادهاند؛ سوریه، عراق، لیبی و یمن به میدان جنگ گروههایی تبدیل شدهاند که بهدنبال اعمال حاکمیت خود هستند.
در مناطق وسیعی از عراق و سوریه، گروه تروریستی داعش خود را بهعنوان دشمن بیرحم تمدن مدرن شناسانده است و قصد دارد از طریق اعمال خشونت یک امپراتوری واحد را که براساس قوانین شریعت اداره میشود، جایگزین سیستم بینالمللی چندحکومتی کند. در چنین شرایطی این ضربالمثل قدیمی که «دشمن دشمن شما، میتواند دوست شما باشد» دیگر کاربرد ندارد.
در خاورمیانه معاصر دشمن دشمن شما ممکن است دشمن شما باشد. خاورمیانه از طریق بیثباتیهای ایدئولوژیهایش به همان اندازه اقدامات خاصش، جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. جنگ جهان خارج با گروه تروریستی داعش میتواند این مساله را توضیح دهد. اکثر قدرتهای غیرداعش، ازجمله ایران و کشورهای عربی، درمورد لزوم نابودن کردن این گروه تروریستی توافق دارند. اما کدام گروه قرار است قلمرو داعش را به ارث ببرد؟ یک ائتلاف سنی؟ یا یک حوزه نفوذ تحت سلطه ایران؟ پاسخ این پرسش پیچیده است، زیرا روسیه و کشورهای عضو ناتو از جناحهای مختلف حمایت میکنند.
کیسینجر معتقد است اگر قلمرو داعش با دست نیروهای مورد حمایت ایران به تصرف درآید، یک کمربند ارضی از تهران تا بیروت ایجاد میشود که نشاندهنده ظهور امپراتوری ایران خواهد بود. این در شرایطی است که محاسبات غرب به دلیل دگردیسی ترکیه پیچیده شده است. ترکیه زمانی یک عامل تعدیلکننده کلیدی و حکومتی بین یک کشور سکولار و نسخه اسلام ایدئولوژیک بود.
ترکیه از طریق کنترل جریان ورود مهاجران از خاورمیانه بر اروپا تاثیر میگذارد و از طریق کنترل انتقال نفت و کالا از مرزهای جنوبی خود، برنامههای واشنگتن را برهم میزند. حمایت ترکیه از جنبش سنی با تلاشهایش برای تضعیف استقلال کردها همراه شده است، کردهایی که پیشتر غرب از آنها حمایت کرده است.
از سوی دیگر، نقش جدید روسیه بر نوع نظمی که به وجود خواهد آمد تاثیرگذار است. آیا هدف روسیه کمک به شکست داعش و جلوگیری از به وجود آمدن گروههای مشابه است؟ یا اقدامات روسیه از نوستالژی ماموریت تاریخی سلطه استراتژیک ناشی میشود؟ اگر اولی درست باشد، سیاست همکاری غرب با روسیه سازنده خواهد بود.
اما اگر دومی درست باشد، ظهور مجدد الگوهای جنگ سرد محتمل خواهد بود. بنابراین رویکرد روسیه در مورد کنترل قلمرو داعش، یک آزمون کلیدی خواهد بود. غرب نیز با آزمون بزرگی روبهرو است؛ جهان غرب باید تصمیم بگیرد کدام نتیجه با نظم جهانی نوظهور سازگار است و چطور باید آن را تعریف کند. غرب نمیتواند تسلیم گزینهای شود که صرفا بر مبنای گروهبندیهای مذهبی قرار دارد، زیرا درمیان این گروههای مذهبی تفرقه وجود دارد.
حمایت غرب باید با هدف ثبات صورت گیرد و جهان غرب باید با هر گروهبندی که بیشترین تهدید را برای ثبات ایجاد میکند، مخالفت کند. همچنین، محاسبات غرب باید بلندمدت باشد و نباید از تاکتیکهای لحظهای ناشی شود. اگر غرب بدون داشتن یک برنامه ژئواستراتژیک درگیر منازعات شود، بینظمی افزایش خواهد یافت.
اگر غرب به لحاظ مفهومی و به لحاظ حقیقی عقبنشینی کند، قدرتهای بزرگی مانند چین و هند که نمیتوانند از عهده بینظمی و آشفتگی در طول و درون مرزهای خود برآیند، به همراه روسیه به تدریج جایگاه غرب را تصاحب خواهند کرد. در صورتی که این اتفاق روی دهد، الگوی سیاست جهانی که در قرنهای اخیر حاکم بوده است، دچار فروپاشی خواهد شد.