زنگ خطر به صدا در آمده است
ایدز و انقلاب جنسی؛ ایدز از حاشیههای داغ اجتماع به متن آمده است!

"سالها مسوولان ما وقت داشته اند تا راهکارهای جهانی مبارزه با گسترش ایدز را در جامعه خودمان به کار بگیرند، ولی متأسفانه کوتاهی بسیاری رخ داده است و گسترش ویروس در حال ورود به مرحله فراگیر شدن است."

بدون اغراق تحولاتی که در دو دهه اخیر در ایران رخ داده است، این محمل را فراهم میکند که اصطلاح انقلاب جنسی را برای آن به کار ببریم. این تغییرات در دو بعد رخ داده است. بعد اول آگاهی جنسی است. در دهه ۱۳۶۰ - ۷۰ آگاهیهای مربوط به مسایل جنسی یا عموما از معدود کتابهای باقیمانده از دوران پهلوی میآمد و یا از رابطه دهان به دهان و به اصطلاح شیوع.
بعد دوم، تحولات بدن در چهاردهه گذشته است. بدن در سالهای انقلاب و جنگ چندان محل توجه نبود. ساده پوشی در خوراک، لباس پوشیدن و آرایش، هم از سوی روایت رسمی و هم از جانب اخلاق عمومی ترویج میشد.
بر مسأله جنسی در کانتکست نابرابری فزاینده دوران سازندگی و نئولیبرالیسم نیز نور تابانده شود. شاید ایجاد ارتباط بین نابرابری و رابطه جنسی عجیب باشد، ولی همانگونه که ریچارد ویلکنسون و کیت پیکت در کتاب بسیار غنی و روشنگرشان گفته اند: "افرادی که به هنگام دوره رشد یاد میگیرند که به دیگران بی اعتماد باشند، روابط را فرصت طلبانه و خودخواهانه تلقی کنند و منابع را کمیاب یا غیرقابل پیش بینی تصور نمایند، ممکن است بلوغ زیست شناختی و فعالیت جنسی را زودتر تجربه کنند و روابط سست تری را سامان دهند..."
در حقیقت میزان بالای نابرابری در یک جامعه تصویری ناامن و متزلزل در ذهن افراد آن جامعه ایجاد میکند که باعث میشود به صورت ناخودآگاه روابط طولانی مدت - یعنی نهاد رسمی یا غیر رسمی شراکت جنسی- شکننده شوند. میتوان فرض کرد تجربه نابرابری فزایند اقتصادی و اجتماعی در ۳۰ سال پس از جنگ، ذهنیتی این چنین را در جوانان ما شکل داده باشد: دم را غنیمت شمار که فردایی در کار نیست!
به صورت خلاصه باید بگویم آنچه که به عنوان انقلاب جنسی از آن نام بردم امری است در جریان. مدیریت رابطه جنسی در نبود جریانهای اجتماعی ترقی خواه و آموزش نظاممند به صورت تابعی فردی در کانتکست نابرابری و حضور بازار عمل میکند.
دو) آیا میتوان میزان جرایم در جامعه را از تعداد زندانیان آن جامعه حدس زد؟ رابطه خطی و این همانی بین میزان جرم و جنایت در جامعه و تعداد محکومان وجود ندارد، هرچند که رابطه معنادار آماری بین این دو موجود باشد. تعداد زندانیان در یک جامعه مشخص به رویکرد پلیس و نیروهای انتظامی و قضایی، به نوع قوانین موجود در آن کشور و زمان ماندگاری مجرمان در زندان وابسته است.
من اگرچه مجرمان و حتی جنایت کاران را تا حد زیادی قربانی وضعیت اجتماعی و نابرابریهای موجود میدانم، اما قصدم از مثال بالا نه این همانی مجرمان با بیماران مبتلا به HIV، بلکه نقد رویکردی بود که باعث خطاهای آماری بسیار میشود و رویههای غلط در مبارزه با شیوع این ویروس را به دنبال دارد.
آمارهای فعلی بر اساس نمونه گیری در زندانها و بازداشتگاهها، یا در مراکز انتقال خون، یا کشف اتفاقی آن توسط بیماران و یا از همه تلختر در مراحل آخر بیماری و به علت بروز علایم AIDS معلوم شده است.
با توجه به آنچه در بالا و در بخش انقلاب جنسی گفتم، ایران نیز از دنیای امروز جدا و منزوی نیست. امواج اولیه شیوع بیماری که از طریق انتقال خون و سرنگهای آلوده اشتراکی (به خصوص در زندان) بود از سر جامعه گذشته است و این امواج از توش و توان حداکثری خود گذر کرده اند و میزان انتقال ویروس از این طریق (حداقل در مکانهای رسمی) کمتر از پیش است. (به رغم مقاومتهای بی اثری که برای توزیع رایگان سرنگ استریل و کاندوم وجود دارد). آنچه در یک بستر اجتماعی میتواند خطرزا باشد، گسترش روابط جنسی بدون مهار در عمق جامعه است.
مردان و زنان جوان جامعه ما از طریق آموزش رسمی و در دوران بلوغ (یا پیش از بلوغ) با چگونگی حفاظت از خود یا شریک جنسی شان آشنا نشده اند. نه تنها در مجرای آموزش رسمی بلکه در رسانههای جمعی که روزگاری قرار بود، دانشگاههای این جامعه باشند هم سخن گفتن از کاندوم تا سالها ممنوع بود. بدون تعارف باید گفت که کاندوم- اگر نگوییم تنها-جزو معدود سلاحهایی است که ما برای پیشگیری از انتقال بیماریهای منتقل شونده از طریق تماس جنسی داریم.
تا پیش از حضور و گسترش شبکههای اجتماعی شاید این استدلال قابل اعتنا بود که آموزش استفاده از کاندوم به آگاهیهای پیش از موعد نوجوانان میانجامد؛ اما در چند سال اخیر امواج اطلاعات جامعه ما را درنوردیده است و هرگونه فیلم، کتاب و یا تصویری به راحتی در دسترس هر رده سنی قرار میگیرد.
در دسترس بودن کاندوم نیز مسأله دیگری است. بعد از تغییر سیاستهای کنترل موالید و تشویق فرزندآوری، متأسفانه، توزیع رایگان کاندوم و قرصهای ضدبارداری در مراکز بهداشتی متوقف شد. این توقف اولا باعث شد که بار پیشگیری از بارداری بر دوش زنان قرار بگیرد و مسوولیت مردان کمرنگ شود؛ دوم باعث شد تنها منبعی که زنان خانه دار و روستانشین ایران میتوانستند بدون دغدغه کاندوم تهیه کنند، از دسترس آنان دور شود. از مسأله قیمتی که بگذریم، کدام زنی در ایران میتواند به راحتی به داروخانه وارد شود و کاندوم بخرد؟ به واقع فضای اجتماعی حول کاندوم آنچنان با تابو و ممنوعیت پیوند خورده که تهیه آن از داروخانهها نه فقط برای زنان که برای مردان نیز بسیار سخت است.
به عنوان یک پیشنهاد میتوان در دستشویی کافهها و رستورانهایی که محل تجمع جوانان است دستگاههای قرار داد که به صورت نقدی یا اعتباری بتوان از آنها کاندوم تهیه کرد و در کنار آن بروشورهایی برای نحوه استفاده از آن قرار داد.
سه) من در مصاحبههای پیشین با سایت ترقی خواه فرارو به مسایلی همچون تابو و ترس ، مجازات و استعارههای حول بیماری ایدز پرداخته ام و در همانجا انتقاداتم را به شیوه مبارزه با شیوع و گسترش این بیماری مطرح ساخته ام که خوانندگان میتوانند به آنها مراجعه کنند. اما آنچه که میخواهم در پایان این گفتگو مطرح کنم مساله درمان است.
شیوه درمان در ایران هنوز با استانداردهای مبارزه اجتماعی پیوند نخورده است. این درست که رایگان بودن دارو بسیار امر مترقی است و باید تا ریشه کنی بیماری حفظ شود، اما درمان در ایران فقط از طریق منابع محدودی در حال اجراست. یعنی بیماران فقط میتوانند در هر شهر یا استان به محلهای محدودی مراجعه کنند و دارو را دریافت دارند. حال آنکه باید توزیع دارو از طریق پزشکان خانواده میسر شود.
این شیوه توزیع دارو، به کاهش بار بیماری در سطح جامعه میانجامد و در عین حال به خاطر نزدیکی و در دسترس بودن پزشکان خانواده، شناخت از بیمار، شرکای جنسی، عوامل آسیب رسان و روند پاسخ به درمان آسانتر شده و قابل پیگیری میشود. اگر پزشکان خانواده صحیح عمل کنند و اعتماد بیماران جلب شود احتمال آنکه بتوان شرکای جنسی آنان را به نحوی آموزش داد و یا آگاهیهای جنسی را توزیع کرد، افزایش پیدا میکند.
در پایان میخواهم این نکته را روشن کنم که زنگهای خطر به صدا درآمده اند. بیماری از حاشیههای داغ اجتماع به متن آن آمده است. سالها مسوولان ما وقت داشته اند تا راهکارهای جهانی مبارزه با گسترش این بیماری را در جامعه خودمان به کار بگیرند، ولی متأسفانه کوتاهی بسیاری رخ داده است و گسترش ویروس در حال ورود به مرحله فراگیر شدن است.